وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

روان شناسی | فرزندپروری | نوجوانی و بهداشت روانی بلوغ | بلوغ جسمی | بلوغ اجتماعی | بلوغ روانی | بلوغ هیجانی | مهارت ارتباط با نوجوان

قبل از هر چیز بهتر است یک نظر کلی به خصوصیات رفتاری و روانی یک نوجوان بیندازیم و آنگاه وارد جزئیات شویم.

آثار روانی بلوغ

1. حالات نگرانی و اضطراب

2. خستگی، اغما و سردرد

3. سستی و بیحالی و تلقی منفی نسبت به بزرگترها

4. انزوا طلبی و رؤیاپردازی و …

 

ویژگی های عاطفی و هیجانی نوجوان

1. افسردگی

2. سرعت

3. شدت

4. عدم کنترل

5. مظنون بودن

6. ناپایداری

7. ناشیگری

8 . ترس ؛ از اموری که قادر به واکنش نسبت به آن ها نیستند

9. خشم ؛ هنگامی که نوجوان در رسیدن به هدفهای خود با مانع رو به رو می شود.

مشکلات کرداری

• آشفتگی

• بیقراری

• بی حرمتی

• بیش فعالی

• بی طاقتی

• تمرد

• توجه طلبی

• تند مزاجی

• …

مشکلات شخصیتی

• آمادگی آشفتگی

• احساس حقارت

• اضطراب

• افسردگی

• انزوای اجتماعی

• حساسیت بیش از اندازه

• حواسپرتی

• خواب آلودگی

• …

اصطلاح سازش نا یافته مترادف دیگری است که بنا به توصیه کنگره بین المللی روانپزشکی پاریس از سال 1960 به جای غیر عادی بکار رفته است.

دکتر هاروکس یکی از روانشناسان معروف در کتاب نوجوانی خود، ویژگی های نوجوان را این چنین توصیف نموده است: نوجوان موجودی است:
از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول از لحاظ عاطفی نابالغ (و بسیار حساس) از نظر تجربه محدود از دیدگاه فرهنگ تابع محیط.
همه چیز می خواهد اما چیز چندانی ندارد. تصور می کند همه چیز می داند اما چیز چندانی نمی داند. نه از مزایای کودکی بهره می برد و نه از امتیازات بزرگسالی در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت نیز روبرو است (واقعیت را درک می کند ولی دوست دارد در رویا و خیال زندگی کند). مستی است هوشیار و خوابیده ایست بیدار.
دکتر هویگهرست یکی دیگر از روانشناسان معروف ویژگیهای رفتاری نوچوان را چنین بر می شمرد:
تمایل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر: همه نوجوانان در جستجوی هویت خود هستند نوجوان می خواهد بداند کیست؟ از هیچ کس نبودن، از بجایی نرسیدن، از بی ارزش بودن و واقعی نبودن در هراس است می خواهد وجود خارجی داشتن و اختیارش را تجربه کند و در این راستا بدون اینکه قصدش آزار پدر و مادر باشد نافرمان و سرکش می شود. گاهی این ضدیت به حد غیر عادی رسیده و به هدف تبدیل می شود. نوجوانی هنگام خرید لباس به فروشنده گفته بود: ببخشید، اشکالی نداره اگه پدر و مادرم از این لباس خوششان آمد آن را با لباس دیگری عوض کنم؟
گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: در اوایل بلوغ هر چه نوجوان از پدر و مادر دورتر می شود تمایل به ارتباط با سایر هم سن و سالانش بیشتر می شود و گفته و رفتار آنها به مراتب بیش از افکار و اعمال والدینش مورد توجه و قبول می باشد. اما با افزایش سن و کسب تجربیات و بینش وسیع تر در اواخر بلوغ این ارتباط معکوس می شود و نوجوان در می یابد که پدر و مادر می توانند دوستان بهتری برای او باشند.
علاقه مند به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: بطور کلی نوجوان برای بدست آوردن شغل مناسب خود علاقه فراوانی نشان می دهد (معمولا در اواخر بلوغ).
تمایل و کوشش برای تامین مالی و استقلال اقتصادی: نوجوان نه تنها بر استقلال فکری و آزاد اندیشی علاقه مند است بلکه می خواهد از نظر مالی نیز روی پای خود بایستد و به کسی وابستگی نداشته باشد (البته برحسب فرهنگ جامعه این ویژگی ممکن است در پسران بیشتر از دختران دیده شود).
گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: یکی از آرزوهای جوانان داشتن همسر شایسته و تشکیل خانواده است. اما در صورت مهیا نبودن عوامل و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مطلوب این تجربه اکثرا به ناکامی و اختلال می انجامد. نوجوان اگر چه واقعیت را درک می کند اما بسیار امیدوار و آرمان گرا است و زمانی که در زندگی واقعی قرار می گیرد در می یابد که اگر چه با حلوا، حلوا گفتن ممکن است دهانش برای مدتی احساس شیرینی کند ولی در صورت تداوم پس از چندی از ضعف جانش بر می آید.
آمادگی برای پی بردن به ارزش های اخلاقی و معنوی: بسیاری از نوجوانان می کوشند برای داشتن زندگی بهتر دارای روش منطقی یا یک فلسفه علمی باشند.

آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر: اکثر نوجوانان به این درجه از ادراک رسیده اند که بدانند افراد دارای استعدادها و خصوصیات بدنی و روانی محدود و نابرابر و متفاوتی هستند.
قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارت های مختلف: یکی از ویژگی های منحصر به فرد دوران نوجوانی قدرت تفکر و خلاقیت و ظرفیت مغزی بسیار بالای آنها در درک مفاهیم علمی است و اکثر مهارت های فردی افراد در این دوران کسب می شود.
حال با مقدمه فوق می توان بلوغ روانی را چنین تعریف کرد: پختگی و تکامل روحی روانی و عقلانی که به انسان قدرت تشخیص مسایل، استنتاج و تصمیم گیری منطقی می بخشد. وراثت، شرایط زندگی، عوامل فرهنگی، محیطی و اجتماعی هر یک به نوبه خود در چگونگی رشد روانی عقلانی فرد موثرند. لذا رسیدن به مرحله بلوغ روانی سن مشخصی ندارد و انسانها در سنین مختلفی به بلوغ روانی می رسند. (سایت دکتر سلام hidoctor.ir/125455)

 

ویژگی های دوران نوجوانی و جوانی

نمونه ‏هایی از ویژگی‏ های دوره نوجوانی و جوانی چنین است:

  1. مهم و پر حادثه بودن

این دوره بر رفتار و دیدگاه فرد، تأثیرهای ناگهانی می‏گذارد. که تا مدت‏ها ادامه خواهد داشت. تأثیرهای یادشده در زمینه جسمی روانی رخ می‏دهد.1

1 . دنیای نوجوان، محمدرضا شرفی، صص 50 و 51.

  1. دگرگونی

میزان تغییر در نگرش و رفتار، در این دوره بسیار زیاد است. پنج نوع تغییر در دوره نوجوانی و جوانی پدید می‏آید:

الف) زندگی عاطفی (انفعالی) توسعه می‏یابد.

ب) سرعت دگرگونی‏هایی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را به خود و استعدادهایشان نامطمئن می‏سازد. به همین دلیل، آنان به شدّت احساس بی‏ثباتی می‏کنند؛ احساسی که با رفتارهای مبهم پدر و مادر و مربیان، شدیدتر می‏شود.

ج) در این دوره در بدن، خواست‏ها و نقش‏هایی که در اجتماع از آنان انتظار می‏رود، دگرگونی‏هایی پدید می‏آید. این دگرگونی‏ها برای نوجوانان بیشتر است و کم‏تر حل شدنی به نظر می‏رسد.

د) هم‏چنان که الگوهای خواهشی و رفتاری تغییر می‏یابد، ارزش‏ها نیز دگرگون می‏شوند. آن‏چه در دوران کودکی برایشان مهمّ بود، اکنون در آستانه بزرگ‏سالی، کم‏تر اهمیت دارد. مثلاً برای بیشتر نوجوانان، رفت و آمد با دوستانی از گروه هم‏سالان که هم‏تیپ و جذّاب باشند، مهم‏تر است تا دوستان بسیاری که ممکن است با او سنخیّت روحی نداشته باشند. آنان در این دوره به کیفیّت بیشتر از کمیّت اهمیّت می‏دهند.

ه) برخی نوجوانان دمدمی مزاج‏اند؛ آنان هرچند استقلال می‏خواهند، ولی از مسؤولیت‏هایی که همراه با استقلال باشد، هراس دارند. (دنیای نوجوان، صص 52 و 53.)

  1. هویت‏ یابی

یکی از تلاش‏های نوجوانان در جامعه، یافتن پاسخ این پرسش است که: «من کیستم و باید چگونه باشم؟» (رشد و شخصیت کودک، ص 578.)

در جامعه‏هایی که پیچیدگی و گونه‏گونی رفتارها زیاد به چشم می‏خورد، الگوهای گوناگونی در برابر نوجوان خواهد بود که او را در گزینش یک یا چند الگو برای همانند سازی ـ یعنی شیوه‏ای برای زیستن با الهام از آن الگوها ـ با مشکل روبه‏رو می‏سازد. در چنین جامعه‏هایی، هویت‏یابی نسل جوان، مشکل خواهد داشت؛ یعنی گاهی هویت‏های گوناگون را مورد آزمون و خطا قرار می‏دهد، برای نمونه، برخی نوجوانان درس خواندن را ترک می‏کنند و به کارهای دیگر روی می‏آورند یا گاهی شغل خود را پیاپی تغییر می‏دهند.

اریکسون، روان‏شناس غربی می‏گوید:

نوجوانان و بزرگ‏سالانی که احساس هویت در آنان نیرومند است، خود را افرادی جداگانه و برجسته از دیگران می‏دانند. واژه «فرد» که معادل واژه «شخص» است، نشان دهنده نیاز همگانی به درک خود است؛ به عنوان کسی که به رغم داشتن چیزهای مشترک با دیگران، از آن‏ها جداست. نیاز به ثبات رأی و حس یکپارچگی نیز با آن نیاز همگانی به درک خود ارتباط نزدیک دارد. وقتی از یکپارچگی خود سخن می‏گوییم، مقصود ما جدایی از دیگران و در همان حال به معنای یگانگی خود؛ یعنی انسجام عملی نیازها، انگیزه‏ها و الگوهای واکنش شخص است. سرانجام این‏که درک هویت خود، مستلزم «تقابلی روانی ـ اجتماعی» است. به عبارت دیگر، نوجوان باید میان تصوری که از خود دارد و تصوری که از انتظار دیگران از خودش دارد، هماهنگی ایجاد کند. (رشد و شخصیت کودک، پاول هنری ماسین، برگردان: مهشید یاسایی، ص 578.)

  1. رشد اجتماعی

رشد اجتماعی در مرحله جوانی و نوجوانی ویژگی‏های خاصی دارد که به چند نمونه می‏پردازیم:

الف) میل به جنس مخالف

فرد در آغاز نوجوانی به جنس مخالف گرایش می‏یابد و این گرایش در رفتارها و کوشش‏های روزانه او اثر می‏گذارد. میل به جنس مخالف، به طور پنهانی آغاز می‏شود سپس به شکل برجسته‏ای بروز می‏کند. پس از آن دگرگونی می‏یابد و به زندگی واقعی روزانه نزدیک‏تر می‏شود. نوجوان در این حال می‏کوشد به روش‏های گوناگون، توجه جنس مخالف را به سوی خود جلب کند.

ب) پیروی از همگنان

نوجوان دوست دارد از رفتارها، روش‏ها، کارکردها و دستورهای دوستان و هم‏سالانش پیروی کند، به گونه‏ای که بریدن او از خانواده و پیوستن به هم‏سالان تقویت می‏شود؛ یعنی محبّت او از خانواده، به گروه هم‏سالان می‏گراید.

ج) اعتماد به نفس

نوجوان با سبک شمردن سلطه خانواده، در پی اثباتِ مقام و موقعیت خود برمی‏آید و می‏کوشد اطرافیانش را وادار کند که به توان‏مندی‏های زیاد او اعتراف کنند. از این رو، در تعریف از خود و نشان دادن خویش افراط می‏کند و برای جلب توجه دیگران، به آرایش ظاهری روی می‏آورد.

د) سرکشی

نوجوان می‏خواهد از چیرگی خانواده بر خودش، آزاد گردد تا استقلال‏فردی خود را بیابد. گاهی در این آزادی، زیاده‏روی می‏کند و به سرکشی می‏پردازد و بر سلطه خانواده می‏شورد. گویا بدین ‏ترتیب، می‏ خواهد علیه کودکی خود ـ که در آن مرحله پیرو و فرمان‏بردار امر و نهی خانواده‏ اش بود ـ انقلاب کند.

ه) تمسخر

در این دوره، ایمان نوجوان به عقاید و آرمان‏های افراد خانواده، سست می‏شود و به استهزا و تمسخر آن می‏پردازد. البته پس از چندی، آن‏گاه که به رشد و کمال رسید، به واقعیت نزدیک‏تر می‏شود و از آسمان خیال‏هایش، به زندگی واقعی روزانه برمی‏گردد.

و) تعصب

تعصب و پافشاری نوجوان بر باورها و گرایش‏های گروه هم‏سالان و اندیشه‏ها و روش‏های دوستانش ـ به ویژه در 12 تا 16 سالگی ـ افزایش می‏یابد. سپس با نزدیک شدن به مرحله کمال، از تندی و شور این تعصب کاسته می‏شود. تعصّب در نوجوانان عامل‏های زیادی دارد که عبارت‏اند از: خانواده، برخوردهای اجتماعی، نوع فرهنگِ محیط زندگی، آداب و رسوم دینی جامعه، طبقه اجتماعی که عضو آن است و شخصیت نوجوان. گاه تعصب وی به شکل رفتاری دشمن‏گونه در واژگان زشت و رکیک و انتقاد بروز می‏یابد.

ز) رقابت

نوجوان و جوان برای نشان دادن جایگاه خود به دیگران، در بازی، تحصیل و کارهای روزانه، با هم‏سالانش به رقابت می‏پردازد. البته گاه زیاده‏روی در رقابت فردی، او را از رسیدن به معیارهای درست برای رشد، باز می‏دارد. (روان‏شناسی رشد، علی‏اکبر شعاری‏نژاد، صص 560 ـ 561.)

  1. گرایش‏های دینی

بر خلاف تصوّر برخی، نوجوانان به دین و مذهب علاقه دارند و به نقش مهم دین در زندگی‏شان آگاهند؛ در مراسم دینی حضور فعّال دارند و درباره مفاهیم دینی از بزرگ‏ترها می‏پرسند. از این رو، دوره نوجوانی را دوران تردید دینی نامیده‏اند؛ زیرا در این سال‏ها، نوجوان می‏خواهد باورهایش را از نو بسازد، از تقلید کورکورانه بیرون آید و با استدلال عقلانی در باورهای خود تجدیدنظر کند.( مجلّه علمی و تخصصّی معرفت، شماره 38، صص 28 ـ 38.)

  1. علاقه به محیط مناسب برای رشد ذهنی

نوجوان و جوان در پی محیطی است تا در آن، به رشد ذهنی دست یابد و نوآوری‏های خود را نشان دهد تا رفتارش مورد تأیید قرار گیرد.

  1. حبّ ذات

موجودات جهان هستی، یک ویژگی مشترک به نام حبّ ذات دارند؛ یعنی خودشان را دوست دارند و اگر چیزی قصد آسیب رساندن به آن‏ها را داشته باشد، از خود واکنش نشان می‏دهند. انسان نیز چنین است و از کودکی این صفت را همراه دارد. توجّه به این نکته، در تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین، کتک زدن به هیچ وجه برای تربیت مؤثّر نیست و سرزنش و ناسزاگویی به‏آنان نیز سودی نمی‏بخشد؛ چون برضد حب ذات است.

پس اگر بخواهیم کاری کنیم که در ایشان تأثیرگذار باشد، باید در حبّ ذاتشان تأثیر بخشد. مثلاً عاطفه با حب ذات همگون و خشونت با حبّ ذات ناهمگون است. (والدین و تربیت نسل جوان، صص 13 ـ 17.)

  1. الگوپذیری

تقلید، غریزه نیرومندی است که از کودکی آغاز می‏شود و در پنج تا شش سالگی به اوج خود می‏رسد. کودک در این سن، افزون بر تقلید در خوردن، لباس پوشیدن و …، حالت‏های روانی را نیز تقلید می‏کند. از این رو، ترسو بودن یا شجاعت مادر (یا هر کسی که مورد تقلید اوست) در او اثر می‏گذارد. پدران و مادران باید در برابر کودکان، مواظب کارها و رفتارهای خود باشند. یک آینه، تا هنگامی که کسی در برابرش باشد، تصویر را نشان می‏دهد، ولی ذهن انسان قوی‏تر از آینه است و با از میان رفتن فرد، هم‏چنان تصویر او باقی می‏ماند. مربیان و پدر و مادر در این امر نقش بسزایی دارند؛ چون این غریزه در دوران نوجوانی نیز به فعالیّت خود ادامه می‏دهد و نوجوان افزون بر مربیان و پدر و مادر، تا اندازه زیادی به تقلید از هم‏سالان خویش گرایش پیدا می‏کند.

مرحله تقلید در نوجوان از دوازده سالگی آغاز می‏شود. او از هم‏سالان ویژه (از نظر ویژگی درسی یا اخلاقی مانند: شلوغ کردن یا منظم بودن) تقلید می‏کند. این ویژگی بیشتر در پسران به چشم می‏خورد. آن‏چه در این مرحله باید بدان توجّه کرد، انواع تقلید است که گاهی کورکورانه و گاهی آگاهانه است. در تقلید کورکورانه، تقلیدگر از هر عمل زیان‏آور یا سودمندی، ناآگاهانه پیروی می‏کند، ولی در تقلید آگاهانه تقلیدگر، نکات مثبت الگویش را انتخاب و از آن پیروی می‏کند و کردارهای ناشایست را تشخیص می‏دهد و کنار می‏گذارد. از این رو، پدر و مادر و مربیان باید نوجوانان و جوانان را آگاه سازند که در مسایل زندگی، کورکورانه تقلید نکنند؛ زیرا چنین تقلیدی به نابودی شخصیت فرد می‏انجامد. (والدین و تربیت نسل جوان، صص 18 و 19.)

  1. افتخار به شخصیّت

تشخّص‏طلبی یکی از گرایش‏های غریزی بشر به شمار می‏رود که در نسل جوان بسیار نیرومندتر است. نوجوان به نوع لباس، آرایش مو و نوع واکنش‏هایش در برخوردها افتخار می‏کند و به اصطلاح در جمع هم‏سالان خود قیافه می‏گیرد. او به ابراز شخصیّت و خودنمایی می‏پردازد تا بفهماند که بزرگ شده است. در این راستا، پدر و مادر باید با برخورد مناسب و احترام به شخصیّت نوجوان، او را در برگزیدن لباس‏های مناسب و نوع برخوردهایش هدایت کنند.

  1. میل به آزادی

یکی از گرایش‏ها و ویژگی‏هایی که در این دوران شدّت می‏یابد، میل به آزادی بی‏مرز و بی‏قید و شرط است. او می‏خواهد قراردادهای اجتماعی را نادیده بگیرد و در راه برآوردن امیال خویش، از آزادی‏های بی ‏رویه استفاده کند. از آن‏جا که آزادی‏های بی‏قید و شرط به کج‏ روی‏ها و مشکلات خواهد انجامید، باید با روش‏های درست و گفت‏وگوهای دوستانه نظارت گردد.

  1. تعادل اجتماعی

تعادل دو صورت دارد:

  1. تعادل منفی؛
  2. تعادل مثبت.

اگر ویژگی‏های اجتماعی منفی در نوجوان و جوان پرورش یابد، او در همان ویژگی‏ها به تعادل می‏رسد و چنان‏چه ویژگی‏های اجتماعی مثبت در او پرورش یابد، در همان مشخصه‏ها به تعادل خواهد رسید؛ یعنی نوجوان در دوران دبیرستان، در هر کدام از دو حالت یاد شده به تعادل برسد، در همان تعادل باقی خواهد ماند. در بیشتر موارد، این تعادل، هم‏چنان تغییرناپذیر باقی می‏ماند.

  1. دگرگونی در ویژگی‏های جسمانی

میزان رشد در دوران کودکی به ویژه در نوجوانی و جوانی در بالاترین حد قرار دارد. در این‏جا نخست، رشد جسمانی نوجوانان و جوانان را با عنوان بلوغ بررسی می‏کنیم. سپس به ویژگی‏های غریزه جنسی در این دوران می‏پردازیم:

بلوغ و دگرگونی‏های آن

بلوغ به معنای رسیدن و کامل شدن است. در آدمی، رسیدن به سن نوجوانی و جوانی را بلوغ نامیده‏اند؛ چون با رسیدن به این دوران، رشد بسیاری از اعضا، کامل می‏شود و دگرگونی‏های جسمانی، عاطفی و عقلانی در وجود فرد پدید می‏آید.

در رشد جسمانی، استخوان‏بندی نوجوان سرعت می‏گیرد، اعضا و اندامش ناهمگون می‏شود، حرکت‏های ناشیانه از او سر می‏زند و غُدد و هورمون‏های جنسی شکوفا می‏شوند.

غریزه جنسی

غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند و حسّاس انسان است. این غریزه در حیات روانی و جسمانی انسان، تأثیر فراوانی دارد. بسیاری از رفتارها حتی بیماری‏های جسمانی و روانی انسان از این غریزه مایه می‏گیرد. اگر این غریزه، به گونه‏ای درست و با روشی عاقلانه پرورش یابد، زندگی آسایش می‏یابد و اگر در مسیر افراط یا تفریط قرار گیرد، ممکن است صدها ضایعه جسمانی و روانی در پی داشته باشد.

پدر و مادر و مربیانِ حساس به آینده نسل جوان، نمی‏توانند نسبت به این غریزه بی‏تفاوت باشند و چون تربیت درست میل جنسی یکی از دشوارترین و حساس‏ترین انواع تربیت است، باید با دقّت کامل صورت بگیرد. بنابراین، پدر و مادر وظیفه دارند با به دست آوردن آگاهی‏های لازم از دگرگونی‏های این سال‏ها، با روشی دوستانه و بدون هیچ‏گونه تحریک، این‏مسایل را برای نوجوانان شرح دهند. (والدین و تربیت نسل جوان، صص 30 ـ 31.)

پدر و مادر باید این نکته را به خاطر داشته باشند که اگر مسایل مربوط به بلوغ را خود، برای نوجوانان بازگو نکنند، آنان برای به دست آوردن آگاهی‏هایی در این زمینه، به دوستان ناباب مراجعه می‏کنند که این مسأله به انحراف آنان خواهد انجامید. (والدین و تربیت نسل جوان، ص 32.) (منبع : عوامل گرایش نوجوان و جوان به فرهنگ بیگانه کد: 587 | فریدون‌ موحدنیا)

 

بلوغ جسمی

نوجوانی دوره ای از زندگی است که نخستین تجارب زندگی در حساس ترین دوران رشد انسان رخ می دهد،آینده نگری، انقلابی گری و شورش، عشق، رابطه جنسی، تحصیل و شغل آینده وتثبیت هویت، همه در این دوران شکل می گیرند.

شاید از همین روست که توجه به روانشناسی نوجوانی در دهه های گذشته از اهمیت بیشتری، به ویژه در کشورهایی که جمعیت جوان آنها رو به افزایش بوده، یافته است.

در ایران بر اساس آمار رسمی نوجوانان (مربوط به دهه هشتاد) حدود سی درصد از کل جمعیت جوان کشور را تشکیل می دهند.

این درحالی است که به نسبت این جمعیت نه تنها متخصصان روانشناسی بالینی و مشاوره کافی وجود ندارد بلکه هنوز جایگاه و نقش آنان در فرایند بهداشت روانی نوجوانان به خوبی روشن نشده است.

در این نوشتار به مرور برخی از مفاهیم روانشناسی نوجوانان می پردازیم. باید توجه داشت ما از بلوغ از دید روان شناسی و تجربه های علمی سخن می گوییم، نه از دیدگاه مبانی فقهی مورد نظر مجتهدان که دیدگاه فقه را باید در جای خود جست و جو نمود. همچنین بلوغ دارای اقسامی است:

  • بلوغ جنسی (تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی در بدن کودک. بلوغ جسمانی معمولاً نخستین بلوغ است.)
  • بلوغ روانی (تغییرات روانشناختی و شخصیتی در سنین نوجوانی و جوانی که باعث گذار از کودکی به بزرگسالی می‌شود.)
  • بلوغ اجتماعی (تکمیل و مشخص شدن جایگاه اجتماعی فرد در جامعه و کارکرد وی.)
  • بلوغ هیجانی (توانایی درک، تشخیص و کنترل احساسات و عواطف خویش)


تعریف بلوغ جنسی:

نوجوانی دوره ای از مراحل رشد انسان است که حد فاصل کودکی و جوانی محسوب شده و مشخصه اصلی آن بلوغ و پدیداری ویژگی های جنسی در فرد است.

سن آغاز بلوغ جنسی با خصائص اجتماعی و فرهنگی، زیست بوم و تفاوت های فردی به ویژه خصائص ارثی در جوامع، شهرها و یا حتی خانواده های مختلف متفاوت است، در سال های اخیر انقلاب ارتباطات نیز به عنوان یکی از عوامل موثر بر بلوغ زود رس مطرح شده است.

روانشناسان رشد می گویند ارزیابی ها نشانگر آن است که سن آغاز بلوغ بطور کلی از قرن بیستم تا اولین دهه قرن بیست و یکم در چندین مرحله پایین تر آمده است؛ در اوایل قرن بیستم سن آغاز بلوغ در اروپا و آمریکای شمالی بطور متوسط شانزده سال محسوب می شد.

آغاز بلوغ در دهه شصت به زیر پانزده سال رسید و در دهه نود به چهارده سال و گفته می شود که هم اکنون در اروپا و آمریکا بین دوازده تا سیزده سال است.

درک صحیح از سن آغاز بلوغ از آن رو دارای اهمیت است که جامعه، خانواده و مدرسه آمادگی لازم را برای برخورد با شرایط حساس و ویژه کودک در این مرحله گذر داشته باشند.

در ایران تا پیش از دهه پنجاه سن بلوغ شانزده سال برآورد می شد اما در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ این سن به زیر چهارده سال رسید، یکی از دلایل اصلی این امر جو انقلابی آن سال ها و مشارکت و گاه پیشگامی نوجوانان درعرصه فعالیت های انقلابی بود.

با این حال اولین مطالعات گسترده روانشناسی رشد در دهه هفتاد خورشیدی در ایران نشانگر آن بود که میان سن آغاز بلوغ در استان های جنوبی به ویژه خوزستان و استان های شرقی مانند ایلام و کردستان با دیگر استان های کشور تفاوت چشمگیری وجود دارد و سن بلوغ بطور متوسط یک سال تا یک سال و نیم در آبادان زودتر از تهران آغاز می شود.

این امر علاوه بر آن که موید آن است که در آب و هوای گرمسیری بلوغ زودتر از آب و هوای سردسیر رخ می دهد، تابع شرایط فرهنگی و متغیرهای خاص منطقه مانند جنگ در خوزستان، ایلام و کردستان نیز هست.

به هر روی پژوهش های روانشناسان ایرانی حاکی است که سن بلوغ برای کودکان در تهران بین سیزده تا چهارده سال است.

بین دختران و پسران در آغاز بلوغ تفاوت چشمگیری به چشم می خورد، دختران زودتر به بلوغ می رسند و زودتر مرحله بلوغ را به پایان می رسانند ولی پسران ممکن است بیشتر از یک و یا حتی دو سال از دختران در رسیدن به بلوغ عقب بمانند.

بین طبقات مختلف نیز تفاوت هایی دیده می شود،در طبقه فقیر بلوغ زودتر آغاز می شود، به عبارت دیگر بررسی مجموع تحولات روانی- جسمانی در یک دختر سیزده ساله ساکن جنوب شهر تهران که در خانواده ای کارگری رشد کرده است با دختری که از نظر سن تقویمی با او یکسان است ولی در خانواده ای مرفه درشمال شهرزندگی می کند، در اغلب مواقع نشانگر بروز نشانه های مشخص بلوغ در دختر جنوب شهری است.

با این حال عواملی چون رسانه ها وگستردگی و در دسترس بودن آنها رفته رفته این تفاوت را به سوی متعادل شدن پیش می برد.

به عبارت دیگر اگر دختر سیزده ساله ساکن نواحی محروم شهری بنا به شرایط محیطی و اقتصادی با بلوغ زود هنگام روبرو می شود، دختر سیزده ساله ساکن نواحی مرفه نشین شهری به دلیل دسترسی به رسانه های مختلف آماده رویارویی با بلوغ می شود.

برای آن که سرانجام بدانیم سن آغاز بلوغ که مشخصه نوجوانی است از چه زمانی است به یافته های روانشناسی استناد می کنیم که بیانگر آن است که سن شروع نوجوانی در ایران و بیشتر کشورهای اروپایی از ۱۲ و ۱۳ سالگی شروع و در ۱۸ و ۱۹ سالگی خاتمه می یابد.

ویژگی های نوجوانی:

برخی از مردم تصور می کنند که نوجوانان دمدمی مزاج، افراط گرا، بی بند و بار، پیرو مد و یا شورشی هستند در حالی که تمام این خصائص بخشی از بحران بلوغ محسوب می شود.

در واقع نوجوان در این دوران بطور دائمی در حال تغییر و تکامل است از همین روست که ممکن است دیدگاه های متفاوت و متعارض در هر دوران نسبت به موضوعات یکسان از خود نشان دهند و یا حالات روانی متفاوتی داشته باشند، گاهی بسیار پر شر و شور و گاهی آرام و درونگرا.

درهمین دوران است که نوجوان باید با یکی از مهمترین بحران های روانی زندگی خود رو در رو شود: بحران بلوغ.

بحران بلوغ، بخشی از خصیصه طبیعی این دوران انقلابی است که اگر نوجوان موفق شد به خوبی با آن رو در رو شود و از پس آن بر آید در مرحله جوانی با مشکلات کمتری روبرو خواهد شد.

نوجوان ویژگی های منحصر به فردی دارد که می تواند آنها را چنین دسته بندی کرد:

نوجوان موجودی است:

– از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود؛ از دیدگاه فرهنگی تابع محیط

– همه چیز می خواهد، اما نمی داند چه چیز باید بخواهد

– فکر می کند همه چیز می داند اما چیزی نمی داند

– تصور می کند همه چیز دارد اما در واقع چیزی ندارد

– نه از مزایای کودکی بهره می برد نه از امتیازات بزرگسالی

– در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت رو در روست

– مستی است هشیار و خوابیده ای است بیدار

(هاروکس)

نوجوان چه می خواهد:

نیل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر: نوجوان برای اثبات هویت و شخصیت خود در صدد اثبات خود است.

– گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: یادگیری اجتماعی

– علاقه به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: آزمون و خطا و استعداد

– کوشش در راه تامین مالی و استقلال اقتصادی: عدم وابستگی به والدین

– گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: خیال پردازی و آزمون و خطا

– آمادگی برای پی بردن به ارزشهای اخلاقی و معنوی: روش حل مشکل

– آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر: برخورد منطقی با رقابت ها و واقع بینی

– قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارتهای مختلف: کسب تجربه و درک مفاهیم بزرگسالان

– نیاز به راهنمایی و پیشرفت به سوی کمال: الگوها و تجارب مناسب

– (دکتر هویگهرست دکتر محمد پارسا)

انقلاب جسمانی و روانی:

نوجوانان در طول چند سال بارها تغییر می کنند نه تنها از نظر جسمانی بلکه همچنین از نظر روانی

دگرگونی های جسمانی و روانی با ترشح غده های جنسی آغاز و با ترشحات سایر غدد نظیر هیپوفیز و فوق کلیوی تکمیل می شود.

متابولیسم انقلابی، ماهیچه های قوی، رشد استخوان ها، رشد سریع تر ساق های پا به نسبت بالا تنه، حجم قلب به دوبرابر افزایش می یابد که همزمان با بالارفتن فشار خون است.

اما رشد مغز به نسبت دوران کودکی چندان سریع نیست و بسیار ناچیز جلوه می کند؛ میانگین وزن مغز دختران ۱۲۴۴ و پسران ۱۳۷۴ گرم است، اما وزن مغز به خودی خود تاثیر در افزایش هوش ندارد.

بلوغ جنسی:

در مناطق گرمسیری ممکن است بلوغ دختران از نه سالگی آغاز شود، ولی در سطح جهانی انتظار می رود که دختران بین سنین نه تا چهارده سالگی وارد این مرحله از رشد جنسی شوند.

در عوض پسران به ندرت ممکن است زودتر از یازده سالگی وارد بلوغ شوند.

اولین عارضه بلوغ جنسی، تمایل شدید به برقراری رابطه جنسی با جنس مخالف ( یا رابطه جنسی به معنای کلی آن) است.

در واقع تمایلات نهفته و کمتر متمرکز شده جنسی دوران کودکی در این دوران به طرزی کاملا آشکار بارز می شوند.

خصائص اولیه نوجوانی: آلت جنسی، اندام جنسی، تکوین رشد جنسی

خصائص ثانویه نوجوانی: موهای بدن، دورگه شدن صدا در پسران، بزرگ شدن سینه و لگن خاصره و باسن در دختران

نشانه های بلوغ در دختران:

افزایش قد (تا حدود هشتاد درصد تا زمان توقف در حدود ۲۵ سالگی از کل قد)، بزرگ شدن سینه ( تا حدود نود درصد از رشد کامل)، لگن خاصره و باسن( تا حدود هشتاد درصد از رشد کامل) : عادت ماهیانه- پایان رشد بدنی و بلوغ جنسی

نکته: عادت ماهیانه اغلب همراه با تخم گذاری نیست، افزایش استروژن در بدن دختران گاه تا سه سال طول می کشد.

اضطراب عادت ماهیانه:

عادت ماهیانه ممکن است در برخی موارد با اضطراب در میان دختران همراه شود، در جوامع و خانواده هایی که آموزش جنسی الزامی به نوجوانان ارائه نمی شود، اولین عادت ماهیانه ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت، اعتقادات مذهبی و یا احساس طرد شدگی و سردرگمی در دختران همراه شود.

نوجوان ممکن است تصور کند که عادت ماهیانه که معمولا همراه با خونریزی،درد در آلت جنسی، احساس ضعف و حالات جسمانی ناخوشایند مانند سر درد و یا دل درد است نوعی بیماری است، به ویژه ان که برخی از دختران در این دوران دستخوش اختلالات خلقی ملایم هم می شوند، بی حوصله، گوشه گیر و عصبی و یا بهانه جو و پرخاشگر می شوند.

تمام این نشانه ها ممکن است نوجوانی که تجربه و یا اطلاعات کافی در باره عادت جنسی ندارد را دچار اظطراب کند.

از همین رو بسیار ضروری است که از پیش برای تجربه عادت ماهیانه دارای آمادگی باشد و بداند که چگونه باید با آن روبرو شود و یا معنای این رخداد در بلوغ برای وی چیست.

عادت ماهیانه دردناک که با نشانه های درد شدید در مهبل همراه است در برخی از نوجوانان از همان اولین بار بروز می کند با این حال این تجربه که می تواند ناشی از عوامل روانی یا روانی/جسمانی باشد بر روی زندگی آتی و به ویژه خصایص جنسی نوجوان تاثیر بگذارد.

در برخی موارد ممکن است سبب واکنش افراطی وی به جنسیت و سکس شود و او را به دوری گزیدن از جنس مخالف و سکس وادارد و یا سبب سردی و بی میلی جنسی وی شود ، که تشخیص و درمان عادت ماهیانه دردناک می تواند از عواقب بعدی آن پیش گیری کند.

در سالهای اخیر توجه به بروز زمینه های عادت ماهیانه دردناک در نوجوانان بیشتر شده است و تمرکز بسیاری بر عوامل روانی و عواقب آن صورت گرفته است.

همچنین در مورد عادت ماهیانه تصورات و باورهای مذهبی نیز می توانند مشکل زا باشند، مثلا اگر دختر نوجوان عادت ماهیانه را دورانی بداند که در آن نجس و ناپاک است و از برخی فعالیت های اجتماعی منع شود می تواند تاثیرات منفی در ساختار شخصیت وی بگذارد.

عادت ماهیانه در دختران سرآغاز توجه جدی تر به جنسیت هم هست، دختران در این سن به نشانه های بلوغ در بدن خود توجه بیشتری نشان می دهند و در واقع بدن خود را کشف می کنند، ساعات بسیاری را به مشاهده اندام خود در آینه می گذرانند و به ویژه به آلت جنسی خود دقت زیادی می کنند، در برخی موارد ممکن است این توجه به جنسیت سبب شود تا اثر تاثیرات محیط خانواده جهت یابی های جنسی نوجوان دستخوش تغییرات ناخواسته ای شود. مثلا در خانواده ای که دختر خانواده را همچون پسر بار آورده اند و یا از وی خواسته اند که نقش های پسرانه را ایفا کند، دوگانگی یا بحران جهت یابی جنسی ممکن است به درازا بکشد و یا سبب در هم آمیختن نقش های جنسی شود.

آموزش جنسی دختران:

دختران در برخی جوامع کمتر در مورد بلوغ با یکدیگر صحبت می کنند و یا از آموزش های رسمی، آموزش های خانواده و یا یادگیری از رسانه ها در مورد بلوغ برخوردار می شوند از این رو کمتر از پسران از آمادگی برای روبرویی با تغییرات سریع و اضطراب برانگیزی که در بدن خود می یابند، برخوردار می شوند.

در برخی جوامع مانند ایران ممکن است برخی از دختران در این دوران گوشه گیر، پرخاشجو و به ویژه نسبت به جنس مخالف دوری گزین شوند، خجالتی و یا عصبی به نظر برسند ولی آن چه همه آنها در این دوران تجربه می کنند میل شدید به تجربه رابطه جنسی است که به دلیل شرایط فرهنگی و منع های اجتماعی سبب می شود که اغلب دختران این میل را از طریق “والایش” سرکوب کنند و به فعالیت های دیگر فرهنگی، هنری، علمی و یا ورزشی برای مهار آن روی بیاورند.

از آنجایی که رابطه با پسران ممکن است از سوی خانواده مخاطره آمیز یا گناه آلود تلقی شود، اغلب این نوجوانان به رابطه با جنس موافق یا خود ارضایی روی می آورند، برخی از مطالعات در ایران نشانگر آن است که میزان دختران نوجوانی که در سنین نوجوانی خود ارضایی می کنند تقریبا یک و نیم برابر پسران است.

همچنین برخی مطالعات نشانگر تجربه جنسی دختران با همجنسان خود در این سنین است، در واقع در سال ۱۳۷۹ در یک مطالعه در تهران، نود درصد پاسخگویان مونث در باره اولین تجربه جنسی خود گفته بودند که اولین بار با یک دختر دیگر چنین تجربه ای داشته اند. (پزشکان بدون مرز)

 

لج بازی نوجوانان

لجبازی نوجوانان تحت‌تأثیر عوامل عاطفی، روانی و اجتماعی است كه هیچ كدام را نمی‌توان نادیده گرفت. مهم‌ترین و اصلی‌ترین علت‌های لجبازی در نوجوانان، بحران دستیابی به استقلال است كه می‌توان آن را ذیل مبحث بحران هویت توضیح داد. در واقع بحران هویتی كه سبب شكل‌گیری شخصیت نوجوان می‌شود در 3 مرحله اتفاق می‌افتد؛

مرحله اول كه سرآغاز نوجوانی است، زمانی اتفاق می‌افتد كه نوجوان هنوز كاملا رشته‌های ذهنی خود را از دوران كودكی نگسسته، ولی قطع بعضی از آنها را شروع كرده و همین انقطاع اولیه باعث برخی ناآرامی‌های روحی یا به‌اصطلاح تكانش‌های روانی می‌شود؛ اضطراب، زودرنجی، افسردگی، درونگرایی و البته لجبازی… .

مرحله دوم، زمانی است كه نوجوان در برابر محیط خود موضع مشخصی را اتخاذ كرده و برای زندگی‌اش طریقه رفتار معینی را درنظر گرفته، مشخصه این مرحله، در خود فرو رفتن و به گوشه‌ای خزیدن است.

مرحله سوم مربوط به گشایش است. نوجوان در این مرحله فعال و مثبت می‌شود و این نشانه برون‌رفت از بحران هویت به شمار می‌آید و می‌توان امیدوار بود كه نوجوان ثبات شخصیت خود را بازیافته باشد.

مراحل شكل‌گیری شخصیت و بحران هویت را بسیار مختصر بیان كردیم تا با هم به دركی عمیق‌تر از وضع روحی نوجوانانمان برسیم و بدانیم كه چرا نوجوان گاه بنای بدخلقی و لجبازی می‌گذارد. او به‌دنبال یافتن خود و كسب استقلال و اثبات خود به‌عنوان فردی از جامعه بزرگسالان است.

كودك دیروز و نوجوان امروز ما بیش از آنكه تحت‌تأثیر عقل و استدلال باشد، رفتارهایش تحت كنترل هیجان و احساسات است، بنابراین گمان می‌كند كه اگر رودرروی شما بایستد و هر بار نظری مخالف رأی شما ابراز كند، می‌تواند به استقلالی دلخواه برسد و خود را به‌عنوان فردی غیروابسته و دارای رأی و نظری منحصربه‌فرد به گروه خانواده، همسالان و… معرفی كند.

اگر كمی به عقب برگردیم و 2 تا 5 سالگی فرزندمان را به‌خاطر بیاوریم، می‌بینیم كه او در آن زمان هم نوعی از لجبازی را در رفتارهایش داشت چرا كه این محدوده سنی نیز زمانی است كه كودك به‌دنبال احراز هویت و استقلال و خودباوری است و با لجبازی بر آن است كه به والدین خود بفهماند كه می‌تواند كارها را مطابق خواست خود و خلاف میل دیگران پیش ببرد.

فرزندانی كه در كودكی نوع تربیتی را تجربه كرده‌اند كه به ماندگاری لجبازی در آنها انجامیده است، در نوجوانی لجبازی‌های گسترده‌تری را از خود بروز می‌دهند؛ ازجمله آنهایی كه با روش تربیتی سهل‌گیرانه یا سخت‌گیرانه تربیت یافته‌اند. این دسته از كودكان یا در اغلب اوقات «نه» شنیده‌اند كه سبب عدم‌اعتماد به نفس، وابستگی، انزوا و… در آنها شده كه در نوجوانی و زمان كسب استقلال به پرخاشگری و عصیانگری انجامیده یا همیشه «بله» شنیده‌اند و به همه خواسته‌های معقول و نامعقولشان رسیده‌اند كه سبب می‌شود كودك هنگام رویارویی با مخالفت والدین خود در نوجوانی و زمانی كه سلامت جسم و روحش مطرح است و در نقطه حساس تربیت قرار دارد، با شنیدن یك «نه» و مخالفت، دست به لجبازی بزند.

بنابراین لجبازی مشخصه‌ سن و سال استقلال‌یابی است و مسئله‌ای شایع در میان نوجوانان به شمار می‌رود. اما اگر لجبازی ماندگار شود، نوجوان در بزرگسالی خود با مشكلات متعددی روبه‌رو خواهد بود و اطرافیان خود را دچار آسیب خواهد كرد. كم ندیده‌ایم افرادی كه بر سر یك موضوع كوچك دست به لجبازی زده و هنوز كه هنوز است كارها را نه با استدلال كه با دعوا و كتك‌كاری پیش می‌برند و تنها برای به رخ كشیدن و اثبات خود اینگونه رفتار می‌كنند. افراد لجباز دارای اعتماد به نفسی پایین و خودباوری محدود و ضعیف هستند. پس چه كنیم كه هم با لجبازی فرزندمان در برهه نوجوانی كنار بیایم و هم موجب ثبات آن در شخصیت او نشویم؟

  • تو لج كنی من چه كنم؟

یكی از عواملی كه سبب لجبازی بیشتر نوجوان می‌شود، عدم‌شناخت دقیق والدین از ویژگی‌های نوجوانی و بلوغ است. اینكه احساس كنید نوجوان در برابر شما به بی‌احترامی، عصیانگری و بی‌تفاوتی عمدی دست می‌زند و خود را شكست‌خورده در امر تربیت او بدانید، باعث می‌شود كه شما نیز تحمل‌تان در برابر لجبازی‌های او از دست برود و به عصبانیت، پرخاشگری، لجبازی متقابل و تنبیه بدنی و… بینجامد كه نتیجه بسیار منفی‌ای در پی خواهد داشت. اما اگر به‌خودتان یادآوری كنید كه نوجوان شما در حال تجربه یك مرحله منحصر به فرد است و با این كارها می‌خواهد به شما گوشزد كند كه دیگر كودك نیست و بزرگ شده و باید همانند یك بزرگسال با او فكر و عمل كنند و نباید او را به شكل مستقیم مورد نصیحت قرار داد، اوضاع متفاوت می‌شود. شما به بینشی روشن در مورد نوجوانتان خواهید رسید و دركی صحیح و عمیق از وضع او خواهید داشت، بنابراین آرامشتان را از دست ندهید.

  • تو آزادی و من نگران

یكی از موقعیت‌هایی كه معمولا به بگو و مگو و لجبازی می‌انجامد زمانی است كه نوجوان احساس كند همانند یك كودك مورد مراقبت والدین خود قرار گرفته است. زمانی را به‌خاطر بیاورید كه او بحث‌های طولانی را با شما برای رفتن به خانه دوستی كه نمی‌شناسید آغاز كرده یا آن وقتی كه می‌خواهد به شما بقبولاند دیگر می‌تواند مسیر خانه تا مدرسه را بدون سرویس و به تنهایی طی كند. او تصوری از نگرانی شما ندارد، بنابراین در چنین مواقعی خوب است بدون اینكه كلامتان رنگی از دلخوری، عصبانیت یا تهدید داشته باشد، به او بگویید كه شما با آزادی او موافقید اما او هم باید برای نگرانی شما ایده و پیشنهادی را ارائه كند. حتی می‌توانید گزینه‌هایی را در اختیارش بگذارید؛ «تو می‌توانی با دوست‌ات به پارك بروی، اما من هم حق دارم نگرانت باشم، بنابراین پیشنهاد من این است كه تو در مورد دوست‌ات برای من بگویی»، «راه‌حل من این است كه یك جلسه آشنایی با دوست‌ات بگذاریم» «تو آزادی با دوست جدیدت معاشرت كنی، اما برای نگرانی من هم فكری كنیم، بهتر نیست من تو را برسانم؟» یا… شاید خود نوجوان هم بتواند پیشنهادهای خوبی در این شرایط ارائه كند.

  • دلیل بیاورید، قهر نكنید

یكی از اتفاقات میمون و مسرت‌بخش دوره نوجوانی شكل‌گیری تفكر خلاق و انتقادی در نوجوان است. او دیگر كودك دیروز نیست كه بی‌دلیل و مدرك چیزی را بپذیرد. اتفاقا باید این خصیصه را در نوجوان رشد داد. بنابراین برای هر مخالفت یا موافقت و هر مسئله‌ای كه در محیط خانواده مطرح می‌شود، دلیل قانع‌كننده و منطقی داشته باشید و متقابلا با دلیل و انتقادها و مخالفت‌های نوجوانتان با روی باز برخورد كنید. نوجوانی كه دارای تفكر انتقادی است و هر چیزی را بی‌دلیل نمی‌پذیرد كمتر در بزرگسالی آسیب می‌بیند. در واقع، هر كسی نمی‌تواند بی‌دلیل به او آسیب برساند یا او را فریب دهد. برای رشد تفكر انتقادی و خلاق در نوجوان، شما باید از انتقادات او با روی باز استقبال كنید. از او برای انتخاب‌هایش دلیل منطقی بخواهید و اگر موفق شد شما را قانع كند بپذیرید و شما نیز سر لجبازی نگذارید و گمان نكنید كه او كمتر از شما می‌فهمد و تشخیص می‌دهد. او را تشویق كنید كه مسائل را با دید انتقادی ببیند و تحلیل كند و نه نگاه پذیرفتنی صرف. برخی والدین گمان می‌كنند كه هنوز هم همانند زمانی كه فرزندشان در سنین كودكی بوده، ‌باید برای حذف رفتارهای ناصحیح او، او را طرد یا با او قهر كنند، اما این بدترین رفتار ممكن است، نوجوان شما نیاز به توجه دارد نه طرد شدن، نیاز به‌دلیل و استدلال دارد نه سكوت.

  • سرزنش ممنوع

نصیحت‌های مستقیم و سرزنش‌آمیز در این دوره اثر بسیار مخربی بر رفتار نوجوان دارد. به‌دنبال راه‌های غیرمستقیم برای تذكر باشید. اگر نكات مثبت او را كمرنگ ببینید و در عوض به نكات منفی اخلاقی و روحی او تمركز كنید به او یك سرنخ برای لجبازی خواهید داد چرا كه به او آموزش می‌دهید كه روی نكات منفی تمركز كند. اگر او را با كسی مقایسه كنید، او نیز شما را با دیگر والدین مقایسه خواهد كرد و ذهنش مرتبا روی نداشته‌های خود و داشته‌های دیگران قفل خواهد شد و همین باعث ناامیدی از وضعش می‌شود و علتی برای لجبازی بیشتر.

  • با هم باشیم

یكی از مهم‌ترین و مؤثرترین راهكارها برای حل مسائل دوران بلوغ و نوجوانی برقراری رابطه نزدیك و صمیمی میان نوجوان و والدینش است. معمولا نوجوان با والد همجنس خود رابطه خوبی ندارند، اما این رابطه را می‌توان ترمیم كرد با اینكه نیاز به زمان دارد. ولی شما ناامید نشده و از پا ننشینید و مطمئن باشید هر بار یك قدم به صمیمیت و هدف نزدیك‌تر شده‌اید. اگر بخواهیم خلاصه‌ای از راهكارها را ارائه كنیم این است كه جملات مثبت را جایگزین جملات منفی و عصبانیت كنید. اگر نوجوان شما به گوشی‌اش چسبیده و به جای درس خواندن سرش توی تبلتش است، به جای سرزنش، دعوا، نصیحت و… به او بگویید: «می‌توانم كمی تبلتت را قرض بگیرم؟ گوشی من دچار مشكل شده و من نیاز به تلفن دارم» یا جایگزین‌های از این دست. قرارهای دونفره با او بگذارید و فقط خوش بگذرانید و به علایق نوجوانتان برسید، قرار را از علاقه‌مندی‌های او شروع كنید، سینما، فوتبال، مهمانی، خرید و… اینها سبب شكل‌گیری حس قدرشناسی و محبت در نوجوان و صمیمیت متقابل خواهد شد.

  • مسئولیت بدهید و تشویق كنید

نوجوانان برخلاف آن چیزی كه به‌نظر می‌آید، از پذیرفتن مسئولیت‌های كوتاه، مورد علاقه و مهم لذت می‌برند. چنین مسئولیت‌هایی را به آنها بسپارید و در ازایش تشویق و تشكر را فراموش نكنید. اما در سپردن مسئولیت به نوجوان مراقب باشید كه چه مسئولیتی و در چه زمانی به نوجوان واگذار می‌شود. چه اینكه اگر انتخابتان صحیح نباشد، او را دلزده خواهید كرد، پس علایق و خصوصیات او را خوب بشناسید.

  • بلوغ، شروع لجبازی

در مورد بلوغ و مختصاتش بسیار صحبت شده است. اغلب پدر و مادرها می‌دانند كه نوجوانشان در آستانه بلوغ دچار تغییرات گسترده جسمی و نوسانات عمیق روحی می‌شود. تغییرات جسمی كه در هر جنسیت- دختر و پسر ـ به شكل متفاوتی رخ می‌دهد و گاه اصلا ظاهر دوست داشتنی‌ای برای نوجوان ندارد، موهای چرب، بوی بد بدن، برجسته‌شدن برخی اندام‌ها و تجربه نخستین قاعدگی در دختران، احتلام در پسران و… سبب می‌شود كه نوجوان خود را در سرزمینی جدید و برزخی ناشناخته حس كند؛ برزخی میان كودكی و بزرگسالی كه خلق و خوی نوجوان را دستخوش تغییرات فراوان می‌كند. تأثیر هورمون‌ها و فشارهای متفاوتی كه گاه منشأ جسمی و برخی اوقات منشأ روحی دارد، سبب می‌شود كه نوجوان امروز و كودك دیروز ما دست به رفتارهای غیرقابل‌قبول و گاه تشنج‌آمیز بزند. لجبازی یكی از این رفتارهای خاص دوران بلوغ است.

برای هر مخالفت یا موافقت و هر مسئله‌ای كه در محیط خانواده مطرح می‌شود، دلیل قانع‌كننده و منطقی داشته باشید و متقابلا با دلیل و انتقادها و مخالفت‌های نوجوانتان با روی باز برخورد كنید.

 

بلوغ اجتماعی

منظور از بلوغ اجتماعی این است كه فرد قدرت و توان أن را داشته باشد که در عین حال که خودش می باشد و دیگران نیز خودشان هستنددر کنار هم ،در مسالمت و سازگاری زندگی کنند به طوریکه ضمن داشتن رضایت از کنار هم بودن احساس لذت نیز بنمایند .

زندگی پر از فراز و نشیبها و پستی و بلندیهاست آنچه که می تواند این نا هما هنگی را به یکنواختی تبدیل کند قدرت سازگاری فرد است .

در پرتو بلوغ اجتماعی این ویژگی در افراد رشد می کند که در عین حال که برای خود حق و حقوقی قائل می شود برای دیگران نیز همان حقوق را قائل می گردند و همانطوری که به خود اجازه می دهند از تفکر خاصی پیروی نمایند سلیقه ای داشته باشند ،عملکرد خاصی را بپسندند،و … برای دیگران این حقوق را تامل هستند و دیگران نیز هر آنچه می خواهند باشند ولی در عین حال در کنار یکدیگر بدون دغدغه خاطر زندگی کنند و همدیگر را پذیرش نمایند و دامنه تضادها ،اصطکاکها و…به حداقل برسد . مهم ترین شاکله بلوغ اجتماعی مسوولیت پذیری است.

تعریف ساده ای از مسئولیت‌پذیری عبارت است از : عهده‌دار شدن انجام کاری با کیفیتی خاص در زمان معین. در این تعریف، سه عنصر آمده که سه پایه‌ی اساسی مسئولیت‌پذیری است. در مسئولیت‌پذیری، فرد نخست با یک کار (تکلیفی تعریف‌شده و روشن) مواجه است. در مرحله‌ی دوم کیفیت و چگونگی انجام آن مطرح است و در وهله‌ی سوم چارچوب معیّن و مشخصی از نظر زمانی برای اتمام یک تکلیف در نظر گرفته می‌شود. در واقع، مسئولیت انتخابی آگاهانه است

در جامعه‌ی ما نوجوانان عموماً دیرتر از جوامع دیگر به استقلال می‌رسند و جرأت و جسارتِ پذیرش مسئولیت با تأخیری چشم‌گیر در آنان ظاهر می‌شود. این مسئله به خاطر نوع فرهنگ جامعه‌ی ما و دل‌مشغولی بیش از حد والدین نسبت به فرزندان‌شان است. در واقع، این دل‌مشغولی افراطی سبب تأخیر روحیه‌ی استقلال و مسئولیت‌پذیری در فرزندان است.

خانواده، پایه‌ی مسئولیت‌پذیری

خانواده نخستین محیطی است که کودکان در آن با مقوله‌ای به نام مسئولیت و مسئولیت‌پذیری آشنا می‌شوند. آن‌ها به رفتار پدر و مادر توجه می‌کنند و از آنان الگو می‌گیرند. در واقع خانواده، پایه‌ی مسئولیت‌پذیری فرد است. اشتیاق، تعهد و قاطعیت والدین در انجام وظایف خویش، موجب خواهد شد که فرزندان از منش آنان درس گرفته و خود را انطباق دهند.

طرز برخورد پدر و مادر با یک‌دیگر نیز منبع دیگری برای آموزش مسئولیت‌پذیری فرزندان است. اگر والدین در قبال یک‌دیگر احساس مسئولیت داشته باشند و بین آنان احساساتی صادقانه و صریح حکم‌فرما باشد، فرزندان نیز الگوی مطلوب را فرا می‌گیرند.

اوّلین فرآیند مسئولیت‌پذیری فرزندان در خانواده این است که او مسئولیت‌پذیری را در دیگر اعضای خانواده ببیند. کودکان می‌توانند برای اولین مشارکت‌ها و مسئولیت‌های ساده را بپذیرند. می‌توان برای کمک کردن به آنان از سیستم پاداشی یا برخوردهای دیگری استفاده کرد. مرحله‌ی دوم، ارتباط با دیگران و مسئولیت‌پذیری در بیرون خانواده است و مرحله‌ی سوم، ورودشان به یک زندگی واقعی است. آنان باید در قبال این مسئولیت‌ها اقداماتی انجام دهند؛ پس باید در حد توان کمک کرد تا در آینده بتوانند از مسئولیت‌های خویش موفق بیرون آیند. خانواده‌ها باید بپذیرند میدان‌های وسیع‌تری را برای مسئولیت‌پذیری نوجوانان فراهم کنند، آن‌ها را در کارها شرکت دهند و تعهد و مسئولیت (پاسخ‌گویی) بخواهند. حوزه‌های ابتدایی این کار، در خانواده و ارتباطی که با بیرون دارد مهیا می‌شود.

والدین به اصطلاح خوب

حس مسئولیت‌پذیری بیش از حد والدین در قبال فرزندان باعث می‌شود روش‌های صحیح مسئولیت‌پذیری در کودکان با مشکل روبه‌رو شود. به همین دلیل، امروزه با نوعی معضل اجتماعی به نام فرزندسالاری روبه‌رو هستیم. در این پدیده، والدین خادمین بی‌چون و چرای فرزندان‌شان هستند؛ چون دوست ندارند آنان کوچک‌ترین ناکامی را تجربه کنند و برای این‌که موفق شوند، حتی کارهای کوچک آن‌ها، مانند تمیز کردن اتاق‌شان را هم خودشان انجام می‌دهند. این حمایت‌ها و کمک‌های افراطی والدین، نه خوش‌بختی و موفقیت را برای فرزندان به همراه می‌آورد، نه آینده‌ی خوبی را برای آنان رقم می‌زند.

والدین باید پیش‌بینی کنند که کودک روزی مستقل می‌شود. در این صورت، در آینده این توقعات را از معلم، همسر، همکار و… هم خواهد داشت؛ ولی واقعیت این است که دنیای خارج، والدین او نیستند و به همان اندازه که او از دیگران توقع دارد، دیگران هم از او متوقع هستند. با توجه به اهمیت خاصی که ایجاد مسئولیت‌پذیری در روند زندگی افراد دارد، والدین باید با دیدی فارغ از احساسِ صرف و عاقلانه به این نکات توجه کنند؛ چرا که اگر می‌خواهیم نسلی مسئول داشته باشیم، باید کودکانی مسئول تربیت کنیم.

اگر کودک و نوجوان نتواند در حدّی منطقی از والدین خود جدا شود و استقلال به دست آورد، به سختی می‌تواند با هم‌سالانش روابط معقولی داشته باشد و در آینده نیز جهت‌گیری شغلی و احساسی، هویت او دچار اختلال‌هایی خواهد شد. استقلال‌یابی فرآیندی است که در خلال مسئولیت‌پذیری به دست می‌آید. تمرین مسئولیت، تحکیم روحیه‌ی استقلال را به دنبال خواهد داشت. در حقیقت، والدین مسئول برای فرزندان‌شان حق انتخاب قایل‌اند و به آنان اجازه می‌دهند که نتیجه‌ی تصمیمات‌شان را خود تجربه کنند.

مسئولیت‌پذیری و اعتماد به نفس

مسئولیت‌پذیری، به حداقلی از اعتماد به نفس و باور به توانایی‌های شخصی نیازمند است. تخریب این اعتماد، ضعف نفس و ناتوانی در پذیرش مسئولیت را به دنبال خواهد داشت. یکی از مهم‌ترین عوامل در تخریب اعتماد به نفس، القای ترس از بی‌کفایتی یا نهادن تکلیف سنگین و بزرگ بر دوش کودک و نوجوان است. پژوهش‌ها نشان می‌دهند یکی از مهم‌ترین منابع القای ترس در بچه‌ها که موجب گریزشان از مسئولیت می‌شود، والدینی هستند که یا مدام تذکر می‌دهند یا خشن عمل می‌کنند و یا با ایرادگیری‌ها و بهانه‌جویی‌ها صحنه را برای عمل و رفتار کودک محدود می‌کنند. همین نکته در مدارس نیز می‌تواند مانع مسئولیت‌پذیری بچه‌ها شود.

همکاری در امور داخل خانه یکی از تمرین‌های خوب و آسان برای تربیت مسئولیت‌پذیری در کودکان و نوجوانان و نیز پرورش حس اعتماد به نفس و مفید بودن است؛ مثلاً نظافت در بخش‌هایی از خانه، بعضی خریدهای منزل یا پذیرایی از مهمان‌ها می‌تواند بخشی از مسئولیت‌های بچه‌ها باشد.

از سویی اگر مسئولیتی بر عهده‌ی کودک گذاشته می‌شود، نباید با پس گرفتن آن مسئولیت کودک را به اشتباه انداخته و او را به سوی بی‌مسئولیتی سوق داد. گاهی بعضی اشتباه‌ها از سوی والدین در این موارد سر می‌زند؛ اشتباه‌هایی مانند این‌که هنگامی که کودک وظیفه‌اش را فراموش کرده، آن را به او یادآوری می‌کنند. اشتباه این است این‌جا کسی که واقعاً مسئول است و باید به مسئولیت خود عمل کند، والدین هستند نه کودک. آن‌ها وظیفه‌ی کودک را خود انجام می‌دهند؛ زیرا برای آنان راحت‌تر است. آن‌ها توانایی‌های کودک را دست‌کم می‌گیرند.

آموزش مسئولیت‌پذیری به کودکان تا حدی نیازمند تحمل و حتی ناراحتی درونی است. همه‌ی والدین علاقه دارند که کودکان‌شان در شرایط راحت باشند؛ اما باید به کودک فرصت دهند تا اشتباه کند و از اشتباه‌هایش درس بگیرد. باید شرایط قبول مسئولیت را برای کودک مهیا کرد، انتظارها را توضیح داد و منتظر عمل‌کرد مطلوب او بود. تصریح دقیق انتظارها، ارایه‌ی بازخوردهای مناسب به کودک و همچنین اندکی تحمل سختی انجام وظیفه‌ی کودک، به وی کمک خواهد کرد که لذت انجام کاری مفید را تجربه کند.

تشویق و تنبیه

یکی از راه‌های انضباطی تربیت کودکان تشویق در برابر اطاعت و تنبیه به خاطر عدم اطاعت است. این نظام تربیتی که همه‌ی ما اغلب با آن رشد یافته‌ایم و برای آموزش مسئولیت‌پذیری به فرزندان از آن استفاده می‌کنیم، معایبی دارد:

– والدین را مسئول رفتار فرزندان خود می‌کند؛

– کودکان را از آموختن تصمیم‌گیری و در نتیجه پذیرفتن قوانین رفتار مؤثر باز می‌دارد؛

– این روش موجب می‌شود که رفتار قابل قبول فقط در حضور افراد مجاز از فرد سر بزند؛

– این روش با اجبار کودکان به مطابقت با شرایط، آنان را به مقاومت وا می‌دارد.

علاوه بر تشویق و تنبیه، روش دیگری وجود دارد که «نتایج طبیعی و منطقی» نام دارد. این روش در مقایسه با روش تنبیه و تشویق این محاسن را دارد:

– مسئولیت رفتار کودک را بر عهده‌ی خودش می‌گذارد و نه والدینش؛

– به کودک اجازه می‌دهد که خود تصمیم بگیرد که کدام راه مناسب‌تر است؛

– به کودک فرصت می‌دهد که از حوادث اجتماعی و طبیعی (غیرشخصی) درس بگیرد؛ نه به اجبار خواسته‌های افراد دیگر را بپذیرد.

توجه به نتایج منطقی به کودک امکان می‌دهد که از واقعیات جامعه درس بگیرد؛ زیرا آن‌ها حقوق و احترام متقابل را مورد تأیید قرار می‌دهند. برای این‌که نتایجش بر رفتار او مؤثر واقع شوند، کودک باید به‌طور منطقی آن‌ها را به رفتارش ارتباط دهد. (منبع: مهیار – daftarmags.ir/Journal/Text/Maaref/Article/index.aspx?JournalNumber=103)

 

بلوغ هیجانی

هوش هیجانی در كار

آیا شما به لحاظ هیجانی هوشمندید ؟ یا هنوز فكر می كنید (نه احساس می كنید) كه هوش شناختی مهمتر از هوش هیجانی است . قبل از آنكه این مقاله را بخوانید به خاطر داشته باشید كه :

  • IQ[1] به معنی هوش شناختی یا ضریب هوشی
  • EQ[2] به معنی ضریب هیجانی
  • EI[3] به معنی هوش هیجانی است

 

هیجانهاچه هستند؟

شادی ، ترس ، خشم ، شرم ، دلبستگی ، نفرت ، تعجب ، حرص ، غمگینی ، وجد ، عشق ، ناكامی ، اضطراب ، شكست ، موفقیت و … از انواع هیجانها هستند . این هیجانها مستقیماً بر زندگی روزانه ما تاثیر گذار هستند. هیجانها دو جنبه دارند :

  • جنبه جسمانی : هیجان حالتی پیچیده از ذهن انسان است كه شامل تغییرات گسترده جسمی مانند نفس زدن ، افزایش ضربان قلب ، برافروختگی چهره ، عرق كردن كف دست ، افزایش ضربان نبض ، ترشحات غدد و غیره می باشد .
  • جنبه روانشناختی : حالت شور و اشتیاق یا تشویش كه همراه با احساسات شدید است .

هیجانها و انواع آن

خشم : شامل غیظ ، غضب ، رنجش ، مكدر ، خصومت ، كینه

عشق : شامل مقبولیت ، صمیمیت ، اعتماد ، مهربانی ، شیفتگی

شرم : شامل گناه ، ندامت ، تحقیر ، تاسف

ترس : شامل اضطراب ، حالت عصبی ، تشویش ، هراس

خوشی : شامل خوشحالی ، شادی ، آرامش ، خرسندی ، لذت

غمگینی : شامل غم ، اندوه ، دلتنگی ، ملال

تعجب : شامل شوكه شدن ، حیرت ، بهت ، شگفتی


مثالهایی از به كارگیری هیجانها

  • او خیلی حساس است
  • او همه چیز را به دل می گیرد
  • او نسبت به همكارانش حسادت می ورزد
  • رئیس من همیشه رفتاری خصمانه دارد
  • او احساسات دیگران را درك نمی كند
  • او مرتب به دیگران نق می زند
  • او بدون آنكه فكر كند حرف می زند
  • هیچكس به حرفهایم گوش نمی دهد .
  • مدیریت به هیجانهای كاركنان توجه نمی كند .
  • چرا فقط این اتفاق در زندگی من رخ داده است
  • همیشه با اطرافیانم خوش برخورد هستم

جملات فوق مربوط به هیجانها گوناگونی است كه در زندگی روزانه تجربه می كنیم .

 

هوش هیجانی چیست ؟

هوش هیجانی یا ضریب هیجانی به معنی :

  • بدانید احساسات خوب و بد چه هستند و چطور احساسات بد را به خوب تبدیل كنیم .
  • شناخت احساسات خودتان و دیگران
  • مربوط به مهارتهای مدیریت هیجانی هستند كه توانایی متعادل كردن هیجانها را دارد و موجب افزایش شادمانی بلند مدت می شود .
  • هوش هیجانی به معنی توانایی شناختن احساسات خودمان و دیگران است به منظور برانگیختن خودمان و برای كنترل هیجانها در خودمان و در روابط با دیگران است . هوش هیجانی با هوش تحصیلی متفاوت است (دانیل گلمن 1998)

هوش هیجانی توانایی یك فرد در ابراز واكنش صحیح و موفق به انواع مختلف محركهای هیجانی است كه می تواند از درون فرد یا محیط خارج بر او تحمیل شود . هوش هیجانی متشكل از ابعاد سه گانه قابلیت هیجانی 1 ، بلوغ هیجانی 2 و حساسیت هیجانی 3 است كه یك فرد را در شناختن صحیح ، تفسیر صادقانه و كنترل هوشمندانه رفتار برانگیخته و كمك می كند (Dalip singh 2003)

 

آیا در مدارس و دانشكده ها هوش هیجانی تدریس می شود

پاسخ این سوال خیر است چون :

1- نظام آموزشی كشورها اكثراً بر هوش شناختی (IQ) تاكید می كنند تا بر هوش هیجانی EQ)). ما در مدارس و دانشكده ها دروس تاریخ ، انگلیسی ، جغرافیا ، فیزیك ، انسان شناسی ، گیاه شناسی ، رایانه ها ، پزشكی ، مهندسی و غیره را می آموزیم .

2- ما نمی آموزیم كه چطور ناكامیها ، اضطرابها ، فشار روانی ، شكست ها ، افسردگی ، درماندگی ، عقده های حقارت و مشكلات ناشی از خودخواهی و منیت ها را مدیریت و كنترل كنیم .

3- به ما نمی آموزند که چطور هیجانهای خودمان را در تعاملات ، ارتباطات و سازگاری با دیگران مدیریت و كنترل كنیم .

همه ما انتظار داریم این مهارتها را از والدین ، همكاران یا سایر مدلهای نقش فرابگیریم . با افزایش سن همه انتظار دارند كه ما قابلیت های هیجانی خودمان را ارتقاء داده و بطور موفقیت آمیزی آنها را بكار بگیریم .

 

هوش هیجانی در مقابل هوش شناختی

تحقیقات نشان می دهد كه نقش هوش شناختی در موفقیت های زندگی حدود 20 درصد است در حالیكه 80 درصد دیگر موفقیت بستگی به هوش هیجانی شما دارد .

 

موفقیت چیست

آیا موفقیت بستگی به هوش شناختی دارد ؟ قبولی در آزمونهای تحصیلی و استخدامی ، برتری در رقابت ، كسب نمره عالی در مدرسه و دانشگاه ، کسب مدارج علمی و تحصیلی بالاتر ، داشتن حقوق عالی ، داشتن مقام ، ثروتمند و پولدار بودن ، داشتن قدرت ، برتری داشتن ، با نفوذ بودن و غیره می توانند موفقیت تلقی شوند ؟ یا موفقیت می تواند چیز دیگری باشد ؟ كلمه موفقیت مفهومی نسبی است و می تواند شامل :

  • داشتن زندگی سالم و شاد
  • رسیدن به مقامهای بالاتر در سازمان
  • رضایت مندی در زندگی شغلی و فردی

فقط دستاوردهای ملموس نمی تواند نشانگر موفقیت در زندگی باشند . بسیاری از اوقات عملکردها یا دستاوردهای غیر ملموس نیز می توانند به عنوان موفقیت تلقی شوند بنابراین می توان گفت :

باهوش شناختی استخدام می شوید و با هوش هیجانی ارتقای شغلی می یابید و این دو موفقیت شغلی را رقم می زند.

همچنین هوش شناختی مربوط به مغز و ذهن و هوش هیجانی مربوط به دل می باشد و این دو با هم شخصیت یک فرد را می سازد.

روانشناسان ، روانپزشكان ، مشاوران مدیریت و پزشكان ثابت كرده اند خصلت های فردی كه هوش هیجانی نامیده می شود باعث می شود كه :

  • چطور رفتار كنیم
  • چگونه احساس كنیم
  • چطور با دیگران تعامل كنیم
  • چطور وظایف شغلی را انجام دهیم
  • چطور سالم و تندرست باشیم

پایین بودن سطح هوش هیجانی می تواند باعث شود كه :

  • عدم احساس آرامش با دیگران
  • ناخشنودی از كار
  • عدم موفقیت در كار
  • پیامدهای جسمانی و روانی
  • مشكلات ارتباطی با دیگران


ویژگیهای یك فرد با هوش هیجانی بالا

  • به موقع صبر می كند و به موقع پیگیری می كند .
  • به موقع حالت تهاجمی دارد و به موقع صبور است
  • به موقع با دیگران است و به موقع تنها است
  • به موقع بحث و جدل می كند و به موقع محبت می كند .
  • به موقع كار می كند و به موقع به گردش میرود
  • به موقع گریه می كند و به موقع می خندد
  • به موقع مقاومت می كند و به موقع مدارا می كند
  • به موقع حرف می زد و به موقع سكوت می كند
  • به موقع صبور است و به موقع تصمیم میگیرد

 

ویژگیهای یك فرد با هوش هیجانی پایین

  • ای كاش یك شغل دیگری داشتم
  • ای كاش درسم را تمام كرده بودم
  • ای كاش خیلی خوش برخورد و جذاب بودم
  • ای كاش همسرم به حرفهایم گوش می داد
  • ای كاش ثروتمند و مشهور بدنیا می آمدم
  • ای كاش تماس تلفنی خوبی داشتم
  • ای كاش دوستان بهتری داشتم
  • ای كاش با فرد دیگری ازدواج می كردم


دو دیدگاه درباره هوش هیجانی

سنت گراها می گویند كه هیجانها

مجریان برتر می گویند كه هیجانها

1- موجب حواس پرتی می شوند

2- آسیب پذیری ما را افزایش می دهند

3- قضاوت ما را تحت تاثیر قرار می دهند .

4- مانع تبادل روان اطلاعات می شوند

5- باید كنترل شوند

1- به ما انگیزه می دهند

2- اعتماد به نفس ما را افزایش می دهند

3- سرعت تجزیه و تحلیل را بالا می برند

4- اعتماد سازی می كنند

5- باید مدیریت شوند

 

 

  • کاربرد قابلیت هیجانی :
    • مقابله با هیجانهای مخرب
    • اعتماد به نفس بالا
    • كنترل خودخواهی
    • كنترل عقده های حقارت

 

  • کاربرد بلوغ هیجانی :
    • خودآگاهی
    • رشد و بالندگی دیگران
    • به تاخیر انداختن كامروا سازی / لذتها
    • انطباق و انعطاف پذیری
  • کاربرد حساسیت هیجانی
    • شناخت منشاء برانگیختگی هیجانی
    • همدلی
    • بهبود روابط بین فردی
    • انتقال پذیری هیجانها

تحقیقات تجربی در زمینه هوش هیجانی

مطالعه بر روی 80 نفر دارای مدرك تحصیلی دكترا بوسیله كنسرسیوم هوش هیجانی : مطالعه ای بر روی 80 نفر متخصص دارای مدرك تحصیلی دكترا در رشته علوم از دانشگاه بركلی كه مجموعه مراحل آزمون شخصیت ، هوش شناختی و مصاحبه حضوری را در سال 1950 گذرانده بودند صورت گرفت . چهل سال بعد وقتی آنان به سن 70 سالگی رسیده بودند کارشناسان تصور می کردند که موفقیت شغلی آنان بستگی به مدرک تحصیلی آنان داشت اما پس از بررسی های دقیق تر مشخص گردید كه تواناییهای هیجانی آنان چهار برابر در كسب موفقیت ها و اعتبار شغلی نسبت به هوش شناختی نقش داشته است .

  • مطالعه بخش بیمه : یافته های یك مطالعه دیگر نشان می دهد كاركنان یك شركت بیمه كه خوش بین بودند نسبت به كاركنانی كه بدبین بودند بیش از 37 درصد در دو سال اول كاری برای سازمان درآمد کسب کردند .
  • مطالعه مدیران IAS : بعد از مطالعه بر روی 60 نفر از مدیران شركت IAS در ایالت آسام هندوستان مشخص شد 77 درصد آنان از نظر سطح هوش هیجانی در سطح معمولی بوده و فقط 15 درصد آنان از هوش هیجانی بالایی برخوردار بودند (پروفسور ان ک چاوداها . بخش روانشناسی دانشگاه دهلی نو)
  • مطالعه در زمینه استرس و درماندگی : مدیرانی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند کمتر دچار درماندگی شده و بهتر می توانند با شرایط استرس زا مقابله کنند .
  • آیا کارکنان در رده های مختلف سازمانی نیازمند سطوح متفاوتی از هوش هیجانی هستند ؟
    • افرادی که نیازمند هوش هیجانی فوق العاده بالایی هستند : شامل هنرمندان ، بیمه گران ، مبلغان ،کارکنان بخش اجتماعی
    • افردی که نیازمند هوش هیجانی بالایی هستند : شامل مدرسان ، حقوقدانها ، سیاستمداران ، کارکنان بخش صنعت گردشگری ،‌ فروشندگان ، پلیس ها ،‌ کارآفرین ها
    • افرادی که نیازمند هوش معمولی هستند : شامل کارکنان نظام قضایی ، فن آوری اطلاعات ،‌ بانکداری ، پزشکی ، مهندسین ، حسابداران ، پرستاران ،‌ مجریان اجرایی

گزاره هایی در مورد هوش هیجانی

  • هوش هیجانی به معنی داشتن شخصیت ضعیف ،‌ مطیع و دفاعی نیست
  • داشتن هوش هیجانی بالا به معنی خیلی مودب ، جذاب بودن یا شیرین زبانی نیست .
  • زنان نسبت به مردان در مورد ابراز هیجانها برتری ندارند اگر چه بسیاری از ما این باور غلط را می پذیریم . در حقیقت تحقیقات نشان می دهد که مردان به لحاظ هیجانی با زنان مساویند
  • شواهدی موجود نمی باشد که نشان دهد هوش هیجانی ارثی است .
  • اگر چه محیط نمی تواند بر هوش هیجانی تاثیر گذار باشد .
  • دفاع از هوش هیجانی بدین معنا نیست که ما لزوماً انسانهایی با هوش شناختی پایین یا معمولی هستیم .
  • داشتن هوش هیجانی معمولی بد نیست .
  • ما منکر هوش شناختی نیستیم . در حقیقیت تلفیق هوش هیجانی بالا و هوش شناختی بالا مطلوبترین نوع شخصیت به شمار می آید .

آیا هوش هیجانی را می توان ارتقاء داد

بله . شما می توانید هوش هیجانی خودتان را از طریق مهارتهای هیجانی ارتقاء دهید . این تفکر رایج که هوش هیجانی اکتسابی است صحیح می باشد . سطح هوش هیجانی از هنگام تولد ثابت نیست . امروزه ژنی بنام هوش هیجانی وجود ندارد بلکه باید آنرا فرا گرفت . آیا می توان هوش هیجانی را در هر سنی یا در شرایط زندگی حرفه ای و شخصی ارتقاء داد . پاسخ سوال مثبت است . شما می توانید مهارتهای هوش هیجانی در هر مرحله از زندگی ارتقاء دهید . در حقیقیت سن و پختگی رابطه مثبتی با هوش هیجانی دارد . اما این مطلب درباره هوش شناختی صادق نیست چون میزان آن تقریباً ثابت و ایستا می باشد.

 

آیا هوش هیجانی را می توان اندازه گیری نمود ؟

بله . بعضی از کارشناسان معتقدند که ویژگیهای هیجانی را نمی توان بدرستی اندازه گیری نمود . روانشناسان نشان داده اند که هوش هیجانی را می توان با ابزارهای عملی استاندارد اندازه گیری کرد . آزمونهای سنجش هوش هیجانی پروفسور ان ک چادانا و دکتر دالیپ سینگ از پایایی 94/0و روایی 92/0 برخوردار است .

 

نتیجه گیری

بکارگیری هوش هیجانی می تواند باعث شود با خودتان و اطرافیان رابطه خوبی داشته و احساس آرامش کنید . شما می توانید بدانید با چه افرادی و یا چه مشاغلی مشکل دارید و می آموزید به چه روشهایی با مشکلات هیجانی مقابله خوبی داشته باشید . با هوش هیجانی می توانید بدانید چه نوع احساسات خاصی موجب استرس شده و می آموزید به چه روشهایی می توانید آرامش بیشتری کسب کنید .

در خاتمه به این جمله ارسطو توجه کنید که می گوید ” هر کسی می تواند عصبانی شود و این آسان است . اما عصبانی شدن در مقابل یک انسان صحیح به میزان صحیح و در زمان مناسب و برای یک موضوع منطقی و از طریق روشهای درست خیلی آسان نیست .

 

Emotional intelligence At work

Abook By: Dr.Dalip singh IAS

مترجم: سیروس آقایار

Emotional intelligence( [1]

Emotional Quotient( [2]

Emotional intelligence( [3]

Emotional Competency( 1

Emotional maturity ( 2

Emotional sensitivity( 3

 

زوایای بلوغ هیجانی و عاطفی

بلوغ عاطفی در واقع به معنای کنترل عواطف است. البته بلوغ عاطفی به این معنا نیست که ما عواطف خود را پنهان و یا سرکوب کنیم. ما می‌توانیم با روش‌های تمدد اعصاب مانند شل کردن عضلات, یوگا و روش‌های دیگری از این قبیل شدت آن را کم کنیم.
به طور کلی افکار ما همراه با محیط, عواطف مان را به وجود می‌آورند. اما خوشبختانه ما با آگاهی از افکار و عقاید منفی و نادرست خود می‌توانیم افکارمان را کنترل کنیم. روان شناسان بلوغ روانی را توانایی افراد برای پذیرش اشخاص و مسایل به همان شکلی که هستند, تعریف می‌کنند. اگر شما افکار نادرست و منفی را با افکار درست, مثبت و سازگار جایگزین کنید, توانایی کنترل عواطف در شما به طرز چشم گیری افزایش می‌یابد و این مساله موجب می‌شود روابط شما هم بهبود یابد و احساس شاد بودن کنید وخود را بیشتر دوست داشته باشید و بیبشتر به اهدافتان برسید.

5 تفاوت عاطفی بین بالغان و نابالغان:

1. محبت کردن: اشخاصی که بلوغ عاطفی آنها از رشد بازمانده بیشتر نیازمند محبت و توجه هستند, اما نشانه‌های ضعف خود را پنهان می‌کنند و در نشان دادن عواطف خود دچار مشکل می‌شوند. افرادی که به بلوغ عاطفی رسیده اند محبت خود را ابراز می‌کنند, احساس امنیت را در خود پرورش داده و تقویت می‌کنند, می‌توانند محبت خود را نشان دهند و محبت دیگران را هم بپذیرند.

2. عواطف: افراد نابالغ از نظر عاطفی انتقاد پذیر نیستند. حسود هستند, کسی را نمی بخشند, خلق و خوی آنها ثابت نیست و کج خلق هستند. اما افرادی که به بلوغ عاطفی رسیده اند از عاطفه به عنوان منبع انرژی استفاده می‌کنند. وقتی هم نا امید می‌شوند, اهدافشان را مشخص می‌کنند و به دنبال راه حل می‌گردند.

3. بازخورد: درس نگرفتن از تجربیات از جمله خصوصیات افرادی است که از نظر عاطفی نابالغ هستند. آنها معتقدند که تجربیات خوب و بد به شانس بستگی دارد و کمتر مسولیت شخصی کاری را برعهده می‌گیرند. اما افرادی که از نظر عاطفی به بلوغ رسیده اند معتقدند تجربیات زندگی به انسان درس می‌دهد. آنها مسئولیت اعمالشان را پذیرفته و از بازخورد آن پند می‌گیرند. به دنبال فرصت‌ها می‌گردند و ادامه می‌دهند.

4. استرس: فرار از واقعیت, بدبینی, عصبانیت و اضطراب و حمله به اشخاص دیگر هنگامی که ناامید می‌شوند, از جمله مشخصات گروه نابالغ از نظر عاطفی است. در عوض اشخاصی که به بلوغ عاطفی رسیده اند به توانایی خود برای برنامه ریزی و آنچه می‌خواهند به دست بیاورند, اعتماد دارند.

5. وابستگی: اشخاصی که از نظر عاطفی نابالغ هستند, وابسته بوده, به آسانی تحت تاثیر قرار می‌گیرند, تردید دارند و بدون فکر عمل می‌کنند و مسئولیت عیوب خود را برعهده نمی گیرند. اما افراد نابالغ از نظر عاطفی مستقل هستند, کار گروهی, مدیریت و همکاری را دوست دارند, احساس همدلی و مهربانی می‌کنند. دوست, همسر و پدر و مادر خوبی هستند.

3 قدم به سمت بلوغ عاطفی:

از آنجایی که بلوغ عاطفی تاثیر بسزایی در بهبود روابط و پیشبرد اهداف شخصی دارد, شما می‌توانید با به کار بردن نکات ذیل بلوغ عاطفی خود را بهبود بخشید:

1. خود را درک کنید و بپذیرید: از اشخاص مهم بخواهید در مورد رفتار شما بازخورد ارائه دهند. خود را همان گونه که آنها شما را می‌بینند, ببینید. واقعیت‌ها را بپذیرید و با آن کنار بیایید.

2. خود خواه نباشید: اجتناب از خودخواهی را تمرین کنید و ببینید دیگران چه عکس العملی نشان می‌دهند. رفتار دیگران را در مقابل خودتان با زمانی که خودخواه نبودید مقایسه کنید. شما کدام رفتار را ترجیح می‌دهید. راه حل‌های برنده شدن را برای رویارویی با دیگران پیدا کنید. از تلاش برای تسلط بر دیگران اجتناب کنید.

3. روابط اجتماعی خود را ارزیابی کنید: دوستان خود را ارزیابی کنید. به موقعیت‌هایی که بدترین و بهترین وضعیت را برای شما پدید می‌آورد, توجه کنید. خود را در معرض افراد و موقعیت‌هایی قرار دهید که بهترین نتایج را برای شما ارمغان می‌آوردند. از تفکرات جادویی پرهیز کنید! تفکر جادویی اعتقاد به این مساله است که هر چیزی بدون ذره ای تلاش شما اتفاق می‌افتد. این یک روند فکری طبیعی در بچه‌ها است اما در بزرگسالان این یک روند فکری متناقض است.

زندگی نه سیاه است و نه سفید بلکه خاکستری است. هیچ چیز در این دنیا کامل نیست. ما هم کامل نیستیم. پس بهتر است مسئولیت اشتباهات خود را بپذیریم و برای بهتر شدن اقدام کنیم و از به کار بردن کلمات همیشه و هرگز هم اجتناب کنیم. (irannaz.com/news_detail_4533)

بنابراین سن هیجـانـی بلوغ هیجانی فـرد را بـا سـن تقویمی فرد مقایسه میـکنــد. آیا فرد نسبت به سن و سالش قادر به کنترل و کنار آمدن با احساسات و هیجانتش می بـاشد یا خیر؟

انسانها کنترلی بر سن تـقـویمی خـود نـداشـتـه و کـنــتـرل اندکی نیز بر سن هوشی و فیزیولوژیکی خود دارند. اما سن اجتماعی و هیجانی خود را می تـوانــیم خود برگزینیم. عقب ماندگی اجتماعی و هیجانی را می تـوان با کمـی تـلاش و همت جـبـران و درمان کـرد. آموختن مهارتهای اجتماعی مناسب و رشد و بهبود بـلـوغ هیجـانـی در تــوان هــر فردی میباشد. هـیچ ارتباطی نیز میان سن هیجانی، اجتماعی، هوشی، فیزیولوژیکی و تقویمی وجود ندارد. یک فرد ممکن است از لحاظ تقویمی به بلــوغ رسیده باشد اما از لحاظ اجتماعی ناپخته و نا بالغ باشد. در اجــتماع افراد با بلوغ سنی و هوشی اما عدم بلوغ هیجانی و اجتماعی فراوان می بـاشند که اسباب نـاراحـتـی و تـنـش بــرای خود و دیگران میگردند.

علایم عدم بلوغ هیجانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- عدم ثبات هیجانی: اشاره دارد بر رفتارهای انفجاری، کج خلقی ها،تحمل ناکامی اندک، واکنش نامتناسب با عامل تنش، حساسیت بیش از حد، انتقاد ناپذیری،حسادت نامعقول، عدم تمایل به بخشش دیگران و دمدمی مزاجی.

۲- وابستگی مفرط: رشد و تکامل انسان از وابستگی مطلق (من به تو احتیاج دارم)آغـاز شـده و بـه اسـتـقـلال مـطـــلق (من به هیچ کس احتیاجی ندارم) و در نـهـایـت بـه وابـستـگی دو جانبه و همبستگی (ما به یکدیگر نیازمندیم) ارتقاء می یابد. وابـستـگـی مفرط اشاره دارد بر وابستگی بی مورد: متکی بودن به فردی در صورتی که میتوان خود اتکاء بود. و وابستگی مفرط برای مدت طولانی به فرد و یا شرایط که شامل تـاثـیر پذیری شدید، ترید و دودلی، قضاوتهای شتابزده میگـردد. این گونه افراد از تـغـییر و تحول هراس دارند و شرایط خو گرفته خود را بیشتر ترجیح میدهند. محافظه کاری مفرط از خصـلتهای این گونه افراد میباشد.

۳- حرص برای ارضاء: شامل خواستـار تـوجه فـوری و یـا کـامیـابـی و ارضـاء بی درنگ خـواستـــه ها، امیال و آرزوها. عدم توانایی برای انتظار کشیدن چیزی- قـادر به تـعـویـق انداختن لذت نمیباشند به مفهوم: بـــه تعویق انداختن لذت و آرزوهای زودگذر زمان حال برای دستیابی به پاداش بهتر و بزرگتر زمـان آیـنـده. ایـن افـــراد سطحی نگر بوده و بدون اندیشه زندگی میگذرانند. وفاداری ارتباطی این افراد با دیگران تا زمانی تـــداوم می یابد که برایشان منفعت داشته باشد. ارزشهای سطحـی داشته و به موضوعات بی اهمیت بیشتر بها میدهند (مانند ظاهر)- زندگی اجتماعی و مالی آنها آشفته میباشد.

۴- خود محوری: مظهر بارز خودخواهی میباشد. ایــن گونه افراد اعتماد بنفس پایینی دارند. این افراد برای دیگران ملاحظه و احترامی قائل نمیباشند. الــبته برای خودشان نیز احترامی چندانی قائل نیـستـند. آنـهـا غـرق در احسـاسـات و خــواستــه های خودشان میباشند. آنها خواهان توجه و اعتنای دائم از سوی دیگران و همچنین تعریف و تمجید از اطـرافیـان خـود هسـتـند. درخـــواستهای نا معقول دارند. بیش از حد رقابت جو، بازنده و کـمالگرا میباشند. دید واقعگرایانه نسبت به خود ندارند. مسئولیت اشتباهات، عـیـوب و کاستیهای خود را نمیپذیرند. نسبت به احساسات دیگران بی عاطفه هستند.

علایم بلوغ هیجانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- توانایی درک و تجربه احساسات و نیازهای عمیق خویش: هـمـچــنین توانایی در بـیـان و بـرآورده ســاختن آنها در مسیر سازنده و مناسب. ایـن بـرخـلاف”بـرون ریـزی” میباشد که نیازها و خواستهای ما در قالب رفتارهای ناخودآگاه و مخرب بروز می یابند.

۲- ظرفیت ارتباط برقرار کردن با تجارب زندگی: فـرد بـالغ به تجارب زندگی همچون تجارب یادگیری می نگرد. زمانی که مثبت باشند از آنها لذت برده و شادمانی می کـند. اگر هم منفی باشد مسئولیت فردی آنها را میپذیرد و اطمینان دارد که از آنها برای بهبود زندگی خود درس می آموزد. در حالی که فرد نابالغ به باران دشنام می دهـد، فـرد بالغ چتر میفروشد.

۳- توانایی آموختن از تجارب: فرد نابالغ از تجارب خود درس نمی گیرد، خـواه مـثــبت باشند خواه منفی. طوری رفتار می کنـد که گویـی هیـچ گـونه ارتـبـاطی میان چگونگی عملکرد آنها و عواقبی که به سرشان می آید وجود ندارد. آنـها تـــجارب خوب و بد را پای تقدیر و سرنوشت و بختو اقبال خود میگذارند و مسئولیت فردی آنها را نمی پزیرند.

۴- توانایی پذیرش ناکامی: زمانی که امور بر طبق پیشبینی ها و یـا و بـر وفـــق مراد پیش نمیروند، فرد نابالغ پای به زمین می کوبد و از سرنوشت و شانس بـد خــود شکوه کرده و افسوس می خــــورد. اما فرد بالغ رویکرد دیگری را انتخاب کرده و مسیر دیگری را برای دستیابی به موفقیت مد نظر قرار میدهد.

۵- آزادی نسبی از علائم تنش زا: یـک فرد نابالغ مـدام دارای احـسـاس بـدبـخـــتـی، طرد شدگی و بد بینی نسبت به زندگی بوده و بسرعت عصبانی گشته و هنــگامی که نـاکام مـیگردد به نزدیکترین کسانش حمله ور می گردد. این گونه افراد همواره مضـطـرب میباشند. اما فرد بالغ ازاین رویکرد تکامل یافته خود اشباع شده کـه بـه هر چه میخواهد میتواند دست یابد.

۶- توانایی در کنار آمدن سازنده با خصومت: فرد نابالغ هنگامی که ناکام می ماند، به دنبال فردی برای سرزنش و نکوهش می گـــردد اما فرد بالغ بدنبال راه حل است. فرد نابالغ به دیگران حمله ور میگردد، فرد بالغ بر مشکلات. فرد بالغ از خشم خود بعنوان یک منبع نگریسته و زمانی که ناکام میگردد تلاش خود را دو چندان میکند تا راه حل مشکل خود را یافته و بر آن غلبه کند.

۷- توانایی در واکنش نشان دادن به شرایط و اوضاع زندگی با فراست،قضاوت صحیح و خردمندی: برخلاف تمایل به رفتار بدون اندیشه و درنظر گرفتن عواقب انها.

۸- توانایی در تشخیص، هـــمدلی و احترام به احساسات و نیازهای دیگران بر خلاف خودخواهی: کمک به دیگران تنها مالی نمیباشد بلکه در اخــتیار قرار زمان خود برای دیگران و تلاش برای بهبود وضعیت زندگی و شرایط روحی دیگران نـیــز حائز اهمیت است.

۹- توانایی در به تاخیر انداختن ارضاء فوری امیال: بـرای آن کــه بتوانیم به نیازها و اعمال مهمتر و اساسی تر زندگی خود رسیدگی کنیم.

۱۰- توانایی عشق ورزیدن به دیگران و ارجحیت بخشیدن به نیازها، امنیت،احـساسات و بقاء فردی دیگر همچون خویشتن خویش.

۱۱- توانایی سازگاری انعطاف پذیر و خلاق در تغییرات اوضاع زندگی.

۱۲- تـوانایی کنار آمدن سازنده با حقایق زندگی و روبرو شدن با مشکلات و حل و فصل آنها. یک فرد نابالغ از حقایق طفره رفته و از آنها می گریزد.

۱۳- ظرفیت و توانایی احساس رضایت و لذت از بخشیدن تا گرفتن. یک فرد نابالغ یا آنکه میبخشد و از فردی هیچ چیز قبول نمی کـنـد و یـا تـنـها مـصـرف کننده است و به دیگران چیزی نمیبخشد (خواه مال، زمان یا کمک)- فرد بالغ در بخشش و قبــول کـمک از دیگران متعادل میباشد.

۱۴- توانایی در ارتباط بـرقـرار کـردن آزادانه و راحـت با دیــــگران- دوست داشتن دیگران و محبوب دیگران بودن- تـداوم رابطه دو جانبه رضایت بخش و سالم- تــوانایی در انتخاب و رشد روابط سالم و پرورش دهنده- و پایان دادن و یا مــحدود کــــردن روابطی که مخرب و ناسالم می باشند. (mardoman.net/life/ma)

 

سواد و مهارت عاطفی و هیجانی

گفتیم سواد و مهارت عاطفی و هیجانی یعنی آنکه بتوانید حالات، عواطف و احساسات درونی خود را تشخیص دهید و واقعیت آنها را درک کنید. مرحله‌ اول رابطه عاطفی ماهیتاً دارای ویژگی های زیر است:در شروع رابطه و در مرحله اول، هیجان فرد به دلیل تغییرات بیوشیمی خون متفاوت است؛ یعنی روزهای اول سطح نوراپی نفرین و دوپامین خون افزایش می یابد و چون رابطه جدید است هیجان جدیدی برای فرد ایجاد می‌شود و در نتیجه نوراپی نفرین و دوپامین که هورمون عشق نام دارند افزایش مییابند.

برای مثال فرد بیان می کند که بسیار خرسند است، هیجان زیادی دارد و به محض خداحافظی دلتنگ می شود، به بهانه های متفاوت تماس می گیرد و تمایل دارد با هم باشند. اما این ویژگیِ مرحله‌ی اول رابطه‌ی عاطفی است و اگر دختر و پسر سواد عاطفی لازم را نداشته باشند متوجه نمی شوند که این هیجانات به دلیل آن است که مغز در حالت کارکرد شدید قرار دارد و مانند موتور ماشین کار می کند. اما این ویژگی بیشتر از 6 ماه دوام نخواهد داشت، زیرا مغز طبیعتاً برای دفاع از سلامت خود، خودش را با وضعیت تطبیق می دهد و به تدریج هیجان فروکش می کند؛ یعنی درست است که هنوز هم در بدن نوراپی نفرین و دوپامین زیاد ترشح می شود اما بدن با این سطح هورمون دیگر به آن هیجان نمیرسد زیرا جسم شما عادت کرده تا مغز بتواند از سلامت خودش دفاع کند.

مغز نمی تواند هیجان بسیار را برای زمان طولانیِ زندگی حفظ کند و طبیعی است که وارد مرحله‌ی استراحت شود پس خیلی از هیجانات فروکش می کند و اگر شخص سواد عاطفی لازم را نداشته باشد ممکن است رابطه عاطفی خود را از بین ببرد.

بلوغ عاطفی در کنار سواد عاطفی :

گاهی، افراد به دلیل بستر خانوادگی بی اختیار ممکن است سواد عاطفی نداشته باشند؛ یعنی خیلی ندیده باشند و یاد نگرفته باشند. بعضی از انسان ها در ابراز عواطف خود ضعیف هستند. برخی در فهم احساسات عاشقانه ای که درونشان دارند، دچار کج فهمی هستند و برخی نمی توانند احساساتشان را درست تحلیل کنند. اینجاست که مفهوم بلوغ عاطفی مطرح می شود. فرد باید توسط دیده ها و شنیده هایش سواد عاطفی کسب کند و از طریق این آگاهی، احساسات خود را بشناسد و برآن مسلط باشد. در یک کلام به بلوغ عاطفی برسد.وقتی فردی احساساتش را بشناسد و در تعامل با دیگران بیان کند و به کار ببرد، می گوییم این فرد به بلوغ عاطفی رسیده است. چنین فردی می تواند به شکل صحیحی احساساتش را ابراز کند. همچنین احساسات دیگران را نیز به همان خوبی شناسایی و درک می کند. ابراز عواطف و داشتن سواد عاطفی بخشی از هوش هیجانی انسان هاست. انسان هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، در برقراری رابطه ی عاطفی بسیار قوی تر هستند.

رشد عاطفی معیوب:

رشد عاطفی فرآیندی است که از تولد کودک آغاز می شود و والدین نقش مهمی در این میان ایفا می کنند. اولین پیونددهنده کودک با محیط بیرون مادر است. از این رو نحوه تعامل کودک با مادر، تعیین کننده نحوه تعامل او با جهان خارج است. دلبستگی یا پیوند بین مادر و کودک، اولین نیاز کودک برای برقراری ارتباط با جهان خارج است و هر قدر این دلبستگی ایمن تر باشد، جهان برای او ایمن تر خواهد بود. چنانچه این احساس در دوران رشد و تکامل رو به بهبود نباشد، فرد با همین احساس وارد رابطه زناشویی می شود و دلبستگی ناایمن خواهد داشت. این سبک دلبستگی ارتباط مستقیمی با تلاش کودک برای کسب استقلال دارد. کودک از 2 یا 3 سالگی مفهوم «من»، «اسباب بازی من»، «مادر من» و… را درک می کند و به دنبال کسب هویت خود است. او با تکیه بر دلبستگی ایمن که به مادر پیدا کرده، به دنبال دست یافتن به استقلال است.

استقلال عاطفی :

به طور کلی انتظار ما این است که در سن نوجوانی، بلوغ هیجانی فرد کامل شود ولی در بسیاری از موارد یک فرد 30 ساله پس از مراجعه به مشاور ازدواج درمی یابد که هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده و هنوز وارد یک رابطه نشده، نگران از دست دادن آن است.در واقع فرد به علت این که دلبستگی ایمن کسب نکرده و در دوران رشد و تکامل هم به بلوغ عاطفی نرسیده است، همین احساس ناایمنی را وارد رابطه با همسرش می کند.

وابستگی بیش از حد و فاصله گرفتن از همسر به طور همزمان نشان دهنده سبک دلبستگی ناایمن فرد است. این دسته از افراد اگر با همسر خود اختلاف نظر جزئی پیدا کنند، به سرعت دچار آشفتگی می شوند و احساس طردشدگی و تنهایی مفرط آن ها را رنج می دهد. این افراد گاهی به شدت به همسر خود وابسته و متکی هستند و هرگز نمی توانند تعادل را در فاصله با همسر خود حفظ کنند. آن ها هرگز نمی توانند احساسات خود را به درستی بشناسند، آن را درک و به شیوه صحیحی ابراز کنند. همچنین قادر نیستند احساسات همسرشان را نیز به خوبی درک کنند. برای آن ها هر اختلاف نظر و جواب منفی، نشانه ناکامی در زندگی مشترک است؛ درصورتی که فردی که به بلوغ عاطفی رسیده، قادر است پاسخ منفی همسرش را بشنود و در صورت لزوم آن را بپذیرد و عملی کند. چنانچه گفته شد افراط به شکل وابستگی بیش از حد و تفریط به معنای طرد کردن، جزو عادت افرادی است که دلبستگی ایمن را کسب نکرده اند.

این افراد نمی توانند در عین دوست داشتن از کسی فاصله بگیرند. برای نمونه همسری که دایم از تنها شدن و طرد شدن می ترسد و با وجود داشتن زندگی مشترک رضایت بخش، وابستگی بیمارگونه به همسرش دارد و آن را دوست داشتن نام می گذارد. این رفتار در درازمدت همسران را از هم خسته می کند و کارشان به جدایی می کشد.

 

سخن آخر : بهداشت روانی در دوره نوجوانی:

بلوغ از مهم ترین دوره های زندگی و یک روند منحصر بفرد و یک دوره زمان بحرانی رشد و نمو است که از نظر فیزیولوژیکی ، فیزیکی و روانی تحولات بسیار عمیقی در فرد ایجاد می کند و باعث می گردد نظم جسمانی و روانی نوجوان به هم بخورد. گفتیم نوجوان در این دوره از نظر جسمانی در حال رشد، از نظر عاطفی نارس از لحاظ تجربه محدود و از نظر فرهنگ اجتماعی بسیار شکننده و تحت تاثیر است.

آشوب درونی ، واکنشهای انطباقی، بیگانگی، بحرانهای هویت، اضطراب ، افسردگی ، ترسهای اجتماعی و امتناع از رفتن به مدرسه بخصوص در دوران دبیرستان، اکثرا” همراه با اختلالات روانی و شخصیتی به صورتهای مختلف در این دوره شایع می شوند.

عدم آگاهی و بی توجهی والدین به تغییرات روانی در این دوره ممکن است منجر به بروز اختلافات خانوادگی و اجتماعی و منشاء بسیاری از انحرافات اخلاقی در نوجوانان شود.

بنابراین با شناخت و توجه به تغییرات جسمی و عاطفی و نیازهای نوجوان می توان او را در حل مشکلات کمک نمود.

برای درک دنیای روانی نوجوانان باید بدانیم که او در این دوران :

– بسیار جسور، زود رنج ، درون گرا، خود رای و برتری جو می شود.

– عقاید خود را محکم تر و آشکارتر بیان می کند.

– تمایل دارد با دوستان خود درد دل کند.

– آزادی عمل داشته باشد و مورد تایید قرار گیرد.

– در این دوران او برای کسب هویت تلاش می کند.

– نوجوان آرمان جوست و معتقد است که دنیا را مطابق با معیارهای خود عوض کند (چون کارهای نوجوان معمولا” افراطی و هوسی است از جانب بزرگتر ها غیر عادی تلقی میشود ).

تغییرات خلقی یکی از ویژگیهای بهنجار نوجوانان است.

– اگر به گفته های نوجوان اعتماد شود خوشحال خواهد شد و زندگی اش را مثل دیگران اداره خواهد نمود و با زمینه های مختلف زندگی سازگار خواهد شد.

– توجه خانواده و احترام به نوجوان باعث می شود که بیشترین وقت خود را در کنار خانواده بگذراند و از نظر تحصیلی و اجتماعی پیشرفت کند.

– والدین برای نوجوان یک تکیه گاه هستند آنها باید کمتر به او دستور بدهند و کمتر نظر خود را به او تحمیل کنند آنها باید قدرت خود را با نوجوانانشان تقسیم کنند تا بحران کمتر شود.

– نوجوانانی که با مادر خود روابط حسنه ای دارند در پیشرفت تحصیلی، سازگاری با مدرسه و معلمان و داشتن هویت و خویشتن پنداری محکم و یکپارچه بهتر از نوجوانانی هستند که با مادر خود روابط صمیمی ندارند.

– برای تضمین بهداشت روانی، کسب هویت و استقلال، سالمترین راه روابط نوجوانان با والدین بصورت دائمی و صمیمی است.

– اختلاف و تعارض با برادر و خواهر مثل اختلاف با پدر و مادر برای او ایجاد ناراحتی می کند.

– تنهایی یکی از ویژگیهای نوجوانی است و نشانه نابهنجاری یا بیماری نیست.

– نوجوان سعی دارد خود را از قید قدرتی که بزرگترهای خانواده – مدرسه و اجتماع اعمال می کنند رها سازد.

– در این دوره شکل ظاهری بدن و مخصوصا” چهره خیلی اهمیت پیدا می کند و عزت نفس را تحت تاثیر قرار می دهد.

– احساس پذیرفته شدن از طرف دوستان در طول این دوره شکل می گیرد ، آنها مرتب جلوی آئینه می ایستند و لباس عوض می کنند بنابراین والدین باید در این دوره حساس باشند و مساله را حاد نکنند و رفتارهای او را برای دیگران بازگو نکنند.

– والدین باید اطلاعاتی در زمینه نیازهای جنسی و مواد مخدر و کشیدن سیگار در اختیار فرزندشان بگذارند.

– از آنجا که پدیده خودکشی در بین نوجوانان (بخصوص در کشورهای صنعتی ) بیش از سایر گروههای سنی است بنابراین والدین باید به نوجوان خود یاد بدهند که چگونه هیجانهای منفی را کنار بگذارد و دیدگاه مثبت داشته باشد.

دوران نوجوانی دوره شکنندگی است اگر این دوره بدون مشکل سپری شود نوجوان به بزرگسالی سالم تبدیل خواهد شد.

اگر پدر و مادر به ضروریات فوق توجه ننمایند، احتیاجات نوجوان درک نشود و ثبات عاطفی در خانواده وجود نداشته باشد نوجوان دچار نابسامانیهای روانی خواهد شد.

 

ویژگی ها و بایسته های دوره بلوغ و نوجوانی

واژه نوجوان و بلوغ به گروه سنی 19-10 سال اطلاق می گردد و در واقع نوجوانی مرحله بلوغ جسمانی، روانی، اجتماعی و گذراز مرحله كودكی به بزرگسالی است كه بلوغ جسمانی زودتر از بلوغ روانی و اجتماعی رخ می دهد و همزمان با شروع زندگی باروری، تواناییهای ذهنی و قابلیت های شناختی و عاطفی آنها شكل می گیرد.

رشد جسمانی: رشد جسمانی در مراحل اولیه بلوغ به میزان بالایی می رسد و شامل مرحله ای است كه از آن به عنوان جهش بلوغ نام برده می شود.

بحران دوران بلوغ چیست و چگونه بر آن پیروز شویم ؟

برای نوجوان دوره نوجوانی بعنوان مرحله ای از زندگی ، پدیده ای نوظهور است .

همیشه نوجوانی بعنوان دوره ای مستقل در مراحل زندگی انسان مطرح بوده است . گرچه آغاز نوجوانی بطور كامل مشخص نیست ولی عموماً شروع نوجوانی با پدیده بلوغ همزمان و خاتمه آن شروع دوره جوانی است . دوره ای كه شخصی مسئولیت اعمال خود را می پذیرد . همان گونه كه نوروز ، روز نو است و خبر از روزهای دل انگیز و اتفاقات جدید دارد و شكوفه های نوروزی با شكوه و زیبایی ظاهر می شوند و به تدریج رشد كرده ، تبدیل به میوه شده ، رسیده و كامل می گردند .

نوجوانی و بلوغ نیز بهار زندگی است .

بهاری كه آغاز تغییر وتحولات جسمی – روحی در افراد است . هر فرد فقط یك بار بهار بلوغ را تجربه می كند .تعریف بلوغ:

فرآیند بلوغ یكی از پیچیده ترین دوره های زندگی و در عین حال لذت بخش ترین و دل انگیز ترین دوره زندگی هر فرد است . نوجوان در این دوره تمایلات و خواهش های متضادی دارد . مثلا با این كه می خواهد با دوستانش باشد . به تنها بودن نیز علاقمند است . در این دوره نوجوان نه كودك به حساب می آید و نه هنوز به درستی بالغ گردیده است ولی در مرز بین این دو مرحله ( كودكی و بزرگسالی ) قرار می گیرد .

 

ویژگیها و خصوصیات روانی در سالهالی اولیه نوجوانی:

۱- مرحله احساس هویت :

در این دوران فرد هویت فردی ، اجتماعی خود را به دست می آورد .

بحران هویت یكی از بحرانهای خطرناك نوجوان است .

۲- تغییرات شدید وملموس جسمی ، روحی و جنسی :

تغییرات ناگهانی ناشی از وضعیت جسمانی ، تضادهای روحی و … موجب نگرانی در فرد می شود .

 

۳- رشد هیجانی و عاطفی :

در دختران نوجوان احساسات و عواطف متعدد و غیر قابل پیش بینی وجود دارد كه گاه در تضاد با یكدیگرند و سبب نوسانات واضح خلقی می گردد .

 

صفات عاطفی و هیجانی دختران نوجوان را می توان در موارد زیر خلاصه كرد :

۱- زود رنجی

۲- نگرانی ، ترس و وحشت

۳- حجب و حیا و شرم

۴- افكار رویایی ، گوشه گیری ، درون گرایی

۵- خود شیفتگی ، خود آرایی ، خود نمایی

۶- دوستی ومحبت

۷- خشم ، ناسازگاری و پرخاشگری

۸- استقلال طلبی

 

۴- رشد اجتماعی :

دوره نوجوانی ، دوره نوسانها ، فعالیت ها و رفتارهای هیجان انگیز در بعد اجتماعی است گرچه نوجوان به نظر بزرگسالان اهمیت می دهد . اما اندیشه های همسالان خود را به بزرگسالان ترجیح می دهد و سعی می كند در میان انها پذیرفته شده و نقش داشته باشد.

 

۱- رشد اخلاقی :

رشد اخلاقی با رشد اجتماعی ارتباط نزدیكی دارد و برای ادامه زندگی سالم و سازنده ضروری است ، بطور معمول صفات اخلاقی مطلوب اكتسابی هستند .

 

انواع اختلالات روانی و رفتاری در نوجوانان

۱- رفتارهای ناهنجار اجتماعی :

خود سری و مخالفت با والدین ، معلم و پزشك – عدم شركت در رویدادهای خانوادگی و جدال با خواهران و برادران ، ایجاد موانع در راه تحصیل ، زندگی خانوادگی .

 

۲- افسردگی :

گوشه گیری و در خود فرو رفتن در سنین نوجوانی تا حدودی طبیعی است اما اگر از حد طبیعی تجاوز كند بعنوان اختلال افسردگی باید مورد توجه قرار گیرد.

افسردگی عبارت از بروز علائم افسردگی بیش از هفته ای ۳ بار و هر بار بیش از ۳ ساعت در نوجوانان بصورت غم واندوه ،بیحوصلگی ،بیقراری و اشكال درتمركز می باشد . احساس بی علاقه گی نسبت به همه چیز ، گریه كردن های مكرر ، لذت نبردن از زیباییهای زندگی و

با مشاوره روانپزشكی و درمانهای مختلف غیر داروئی و داروئی می توان به آنها خانمه داد

 

۳- رفتارهای خشونت آمیز:

رفتارهای خطر آفرین در اثر مصرف مواد مخدر تشدید می شوند و منجر به حوادث مختلف مثل فقر و خودكشی ، به خصوص در میان نوجوانان پسر می گردد .

 

۴- مشكلات تحصیلی :

دشواری های روانی یا محیطی زمینه ساز این مشكلات هستند .

مدرسه هراسی ، مدرسه گریزی و عدم پیشرفت تحصیلی نمونه هایی از مشكلات تحصیلی هستند .

 

۵- هراس از مدرسه و منزل :

گریز از خانه نشانه فشار محیط – بد رفتاریها ، مشكلات روانی خود نوجوان است . رفتار صحیح با نوجوان و حل به موقع و درست مشكلات از بروز این رفتارها پیشگیری می كند .

 

۶- بیماریهای وخیم روانی :

پیكوز ، اسكیزوفرنی ، در جریان فشارهای هیجانی دیده می شود . معمولاً سایكوز بزرگسالان با پشت سر گذاشتن یك دوره سایكوز در نوجوانی همراه است .

 

الف- مهارتهای شاد زیستن

زندگی تغییر پذیر است اگر خودمان را تغییر دهیم

با خودتان رقابت كنید نه با دیگران

شما در هر مرحله و رتبه ای از ثروت ، دانایی و قدرت و منزلت اجتماعی كه باشید مسلماً افرادی بالاتر از شما وجود دارند . به جای انكه سعی كنید به دیگران برسید سعی داشته باشید كه توانایی های خود را روز به روز افزایش دهید . اگر هدف شما حد بالای هر چیز باشد اگر به آن نرسید مسلماً شكست خورده اید اما اگر مقصد شما رسیدن از یك نقطه به نقطه بالاتر و نه بالاترین نقطه باشد احتمال كامیابی شما قطعاً بیشتر است و مسلماً آدمهایی كه احساس پیروزی و موفقیت می كنند از نظر روانی سالمترند . هدفمند زندگی كنیم و برای رسیدن به هدف نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم .

ب- برای شاد زیستن تلاش كنید.

برای داشتن یك زندگی شاد ، به تلاش نیازمندیم و نگرش ها در این مورد بسیار با اهمیت است . تلاش امتیاز و شوق انسان برای یادگیری ، خود آزمایی آزمایش و تجربه است . اشتباه عده ای از مردم این است كه تنها برای رسیدن به یك هدف كه همان هدف نهائی است تلاش می كنند و نه برای لذت بردن از كار كردن . و به همین علت است كه وقتی به اهداف مورد نظر نمی رسند مایوس وافسرده می شوند . اگر ما به خاطر دوست داشتن و لذت از كار ، آن را به انجام برسانیم دیگر شكی وجود نخواهد داشت ، نتایج خود به خود عاید می شود .

ج: محدودیت های خود را قبول كنید :

انتظارات نامعقول از خود نداشته باشید و قبول كنید كه خداوند در وجود شما استعدادها و محدودیت هایی قرار داده است كه با آگاهی از آنها می توانید انتظارات از خود را عقلانی و منطقی كنید . اگر هوش شما در حد متوسط است از خود انتظار نداشته باشید كه به مراتب علمی كه نوابغ و سرامدان دست یافته اند نایل شوید . اگر از نظر روانی قدرت تحمل تنش و فشار را ندارید مسئولیت های سنگین وپر استرس را نپذیرید ، و سلامت روانی خود را به خطر نیندازید ، زیرا در این موقعیت ها احتمال شكست و ناكامی به مراتب بیشتر است

 

آیا برای شاد زیستن دانش و مهارتی كسب نموده اید ؟

برای شاد زیستن مهارتهایی وجود دارد كه با بهره گیری از انها می توانید نقش موثری در شاد زیستن خود داشته باشید .

الف- در زمان حال زندگی كنید :

آرامش ذهنی و كارآئی فردی ما به میزان توانایی برای زیستن در لحظه حال بستگی دارد ، گذشته از دیروز و اتفاقاتی كه افتاده و آنچه فردا ممكن است پیش بیاید ، حال جایی است كه ما در آن هستیم .

از این دیدگاه كلید شادی و خوشحالی ما در متمركز كردن ذهن در لحظه حال است . یكی از نكات خوب و مهم در مورد بچه ها این است كه آنها خود را بطور كامل در لحظه حال غرق می كنند. كاملاً درگیر فعالیت های كنونی خود می شوند كه این فعالیت ها حتی ممكن است تماشای یك پروان ، نقاشی كردن و هر چیز دیگر باشد كه كودك انرژی خود را صرف آن می كند .

اما وقتی بزرگ می شویم همزمان هنر فكر كردن و نگران بودن را یاد می گیریم ، به مشكلات گذشته و آینده اجازه می دهیم كه در زمان حال ما جمع شوند ، همچنین یاد می گیریم كه لذت ها و شادی های خود را به عقب بیاندازیم و به این امید باشیم كه شاید آینده بهتر از حال باشد .

ب: لبخند بزنید :

خوشرو بودن نه تنها از شدت تنشها و استرسهای فردی می كاهد بلكه باعث می شود اطرافیان شخصی و كسانی كه بنحوی با او ارتباط دارند ، با حضور او احساس راحتی ، شادمانی و تجدید روحیه كنند و با برخورد مناسب خود موجب افزایش اعتماد بنفس و شادمانی وی را فراهم آورند .

 

ج : گاهی كودك شوید :

گاهی لازم است مانند بچه ها و دنیای شاد و آزاد و بی غل و غش آنها كمی خود را رها كنید ، بخندید ، شوخی كنید ، شوخ طبعی را در خود پرورش داده و گاهی از بازی كردن لذت ببرید ، نقاب بزرگسالی را برای تفریح و خوشی برداشته و همیشه سنگین ، منظم و جدی نبوده و نسبت به جهان با شكوهی كه در آن زندگی می كنیم احساس حرمت و شگفتی داشته باشید .

د: قاطع باشید :

قاطعیت به معنای ابراز خشم و پرخاشگری نیست بلكه به آن معناست كه خواسته ها و احساسات خود را صریح و بی پرده و بدون اضطراب یا خشونت و تندی بیان كنید و در مقابل خواسته ها و توقعات نامعقول دیگران مقاومت نمایید . چنین برخوردی هم باعث افزایش عزت نفس و حس احترام به خود می شود و هم مانع از آن می شود كه با فرو خوردن و عدم بیان احساس خود نسبت به اطرافیان و خواسته های نامعقول آنها ، قلب خود را پر از بغض و كینه نسبت به آنها نماییم .

هـ – اوقاتی را برای خود اختصاص دهید :

به یاد داشته باشید كه جسم و روان شما حقوقی دارند كه هیچ كس بیش از شما شایسته برآوردن آن حقوق نیست . لازم است انسان در زمانهای خاصی فقط برای خود زندگی كند و آنچه را دوست دارد انجام دهد و به آنچه علاقمند است بپردازد و در غیر اینصورت نقش حاصل از كارها و مسئولیت های اجباری و گاه نامطلوب ، او را از پای در خواهد آورد . مطمئناً كسانی می توانند به دیگران احترام بگذارند و به جامعه خود خدمتی كنند كه در درجه اول به خود بعنوان یك انسانی كه جانشین خداوند در طبیعت است احترام بگذارند و جای حود را با پرداختن بیش از حد به تكالیف و غفلت از حقوق خود فرسوده نسازند .

تغذیه در دوران بلوغ

تغذیه در دوران نوجوانی و بلوغ اهمیت زیادی دارد . زیرا نوجوانان و جوانان به دلیل سوخت و ساز بالای بدن و فعالیت زیاد به انرژی بیشتری نیاز دارند . البته لازم به ذکر است که پرخوری زیاد در این دوران سبب چاقی بیش از حد نوجوان خواهد شد . تا جایی که ،‌ گاهی نوجوان برای حفظ تناسب اندام ناچار به رژیم گرفتن می شود .تغذیه در دوران نوجوانی و بلوغ اهمیت زیادی دارد . زیرا نوجوانان و جوانان به دلیل سوخت و ساز بالای بدن و فعالیت زیاد به انرژی بیشتری نیاز دارند . البته لازم به ذکر است که پرخوری زیاد در این دوران سبب چاقی بیش از حد نوجوان خواهد شد . تا جایی که ،‌ گاهی نوجوان برای حفظ تناسب اندام ناچار به رژیم گرفتن می شود .بنابراین در صورتی که تغذیه مناسب باشد و تمام مواد لازم به بدن برسد ، هم انرژی مورد نیاز نوجوان به حد کافی تأمین خواهد شد و هم نیازی به رژیم خاص غذایی وجود نخواهد داشت .صبحانه وعده غذایی مهمی برای نوجوانان است . زیرا صبحانه ناکافی یا کم کالری گاهی می تواند زمینه ساز کمبودهای تغذیه ای شود . توصیه می شود که در برنامه غذایی نوجوانان سه گروه اصلی مواد غذایی شامل : چربی ها ، مواد قندی و نشاسته ای و پروتئین ها حتماً وجود داشته باشد . البته مصرف زیاد قندهای ساده مثل نوشابه های گازدار ، شکلات ،‌ آب نبات و سایر موادی که فقط انرژی زا هستند و ارزش غذایی ندارند باید محدود شوند و به جای آنها از مواد نشاسته ای مانند برنج ، نان و سیب زمینی استفاده شود .همانگونه که اشاره شد یکی از مواد مورد نیاز بدن ، پروتئین ( حیوانی و گیاهی ) است . نیاز به این ماده در دوران بلوغ به دلیل سریعتر شدن رشد و افزایش حجم عضلات بیشتر می شود . پروتئین های حیوانی در تخم مرغ ،‌گوشت ، پنیر و شیر و پروتئین های گیاهی در غلات و حبوبات وجود دارد . مصرف روزانه ۴۵ تا ۷۲ گرم پروتئین توصیه می شود .

مشكلات تغذیه ای : نوجوانی دوران رشد سریع جسمانی و افزایش نیازهای تغذیه ای به منظور افزایش توده عضلانی بدن و ذخیره سازی مواد غذایی در بدن می باشد. میزان نیاز دختران نوجوان به آهن در این سنین بلوغ 10 درصد بیش تر از پسران است كه علت آن خونریزی دوران قاعدگی است و دختران بایستی به ازای روزهای قاعدگی (یعنی 7 روز) یا هفته ای یكبار قرص آهن مصرف نمایند.

كمبودهای تغذیه ای كه از مصرف ناكافی موادغذایی (كمتر از نیاز غذایی روزانه) كه در دراز مدت ناشی می شود.

  • كمبودهای خاص مانند كم خونی فقر آهن و كمبود ویتامین آ و ید.
  • پرخوری (سوء تغذیه ناشی از پرخوری) مصرف نامتعادل و مقدار بیش از حد مواد غذایی مانند نشاسته، شكر و چربی در دراز مدت ناشی می شود و از تظاهرات شایع آن چاقی می باشد.
  • پوسیدگی دندان، مشكل بهداشتی در ارتباط با مصرف بیش از حد مواد شیرین مانند آب نبات، شكلات، بستنی ، كیك و نوشابه های شیرین به همراه غذا یا میان وعده های غذایی می باشد. بنابراین باید نیازهای تغذیه ای افزایش یافته در نوجوان، شناسایی و عادات غذایی ذكر شده رعایت شود
  • داشتن رژیم غذایی كامل و غنی (شامل حبوبات، غلات، شیر، گوشت و سبزیجات)
  • كنترل پرخوری
  • كاهش دریافت شیرینی جات و میان وعده های غذایی
  • انجام ورزش منظم
  • كنترل بیماریهای انگلی
  • كنترل كمبود مواد موجود در محیط مانند فلوراید وید

 

بلوغ و نوجوانی

 

ضرورت تحقیق

در هنگام تدریس كتاب بلوغ و نوجوانی ، سؤالات مختلفی در ذهن دانش آموزان بوجود می آید كه هنگام پرسش ، مربی را بر سر چند راهی قرار می دهد، كه چگونه جواب دهد. یكی از این مشكلات بلوغ زود رس می باشد. بلوغ زود رس در نوجوانان مشكلات فراوانی خصوصاً در زندگی اجتماعی و خانه و مدرسه ایجاد می كند تفاوت سن بلوغ دانش آموزان مشكلی است كه مربیان محترم با آن روبرو هستند . در این تحقیق سعی شده این مشكل را بررسی نمائیم.

طرح سؤال

الف- آیا بلوغ زود رس دانش آموزان برای مربیان قابل شناسایی است؟

ب- چگونه با این رویداد برخورد نمایند.

سؤال اول:

آیا بلوغ زود رس دانش آموزان برای مربیان قابل شناسایی است ؟

علائم بلوغ زود رس دختران بیشتر در بعد جسمی ابتداء نمایان می شود و در مدت 4 الی 2 سال دارای سرعت و جهش می باشد. ( 8 الی 12 سالگی) و چون دختران از نظر جنسی تغییر ناگهانی می كنند در روحیه شان بسیار تأثیر می گذارد و بهتر می توان تشخیص داد. جوش های صورت و رشد نامتعادل جسم روی رفتارشان اثر منفی می گذارد. در این زمان سعی می كند با پوشیدن لباسهای مختلف این مشكل را حل نماید . اما پس از چند سال رشد هماهنگ می شود و زیبایی خود را بدست می آورد و از آن لذت می برد.

سؤال دوم :

چگونه با این رویداد ( بلوغ زود رس ) مقابله كنیم ؟

در این رابطه نظرات وآراء مختلفی ارائه شده است. كسانیكه از مكتب غرب الهام گرفته اند معتقد هستند مسائل بلوغ را باید از ابتدای كودكی آموزش داده تا وقتی كه به سن بلوغ می رسند آنرا امری طبیعی تلقی نمایند و برخورد عادی با آن داشته باشند در مقابل این طرز تفكر ، گروهی معتقد می باشند مطرح كردن مسائل بلوغ زودتر از موعد ، خود یكی از عوامل بلوغ زودرس بوده و نداشتن بلوغ فكری ، فرد را دچار بحران می كند چون باید بلوغ فكری تا حدودی ایجاد شود تا مسائل بلوغ برایش قابل هضم باشد. البته نظریه اطلاع رسانی در مورد بلوغ به همین سادگی نیست و روز به روز اطلاعات و نظریات جدید عملی پیدا می شود. و كسی نمی تواند قاطعانه در این رابطه اظهار نظر كند. هدایت كردن نوجوانی كه دچار بلوغ زود رس می شود. نوجوانان وقتی دچار بلوغ می شوند اكثراً به مسائل هنری روی می آورند، عده ای هنر را در مدلهای لباس و رنگ آن جستجو می كنند و این گونه خود را مطرح می كنند مدل موها را تغییر می دهند. گروهی به هنر های فونتیك عشق می ورزند ، به موسیقی و آواز روی می آورند و آنانكه منزوی هستند به سراغ ادبیات می روند، داستان می نویسند، شعر می سرایند(دخترها بیشتر) یا عده ای به سراغ هنرهای تجسمی می روند(خط و نقاشی و هنر های دستی) اگر مربی مطالعه ی اجمالی در مورد هنر داشته باشد می تواند دانش آموزان را در این مسیر و رشته ای كه دوست دارند هدایت نماید. بطور مثال جوانان موسیقی و شعر را دوست دارند، مثلاً شعر ( از حافظ با یك موسیقی و یك تصویر مانند آهنگهایی كه از تلویزیون و ویدئو پخش می شود.) حالا اگر روی شعر حافظ موسیقی ناب پخش شود و یك تصویر از طبیعت زیبا ببیند این دانش آموز بطور صحیح ارضاء می شود. اما اگر برعكس، روی شعر حافظ موسیقی تند و مبتذل پخش شود و تصاویر تحریك كننده نشان دهند عشق معنوی حافظ به عشق مجازی تبدیل می شود. عشق معنوی علاوه بر هیجان ، حركت ، كمال و پویایی را به همراه دارد. اما عشق مجازی فقط هیجان همراه دارد و حسرت می آورد. الفاظی كه بر اساس فصاحت و بلاغت باشد و با صدای دلنشین پخش گردد روی نوجوانان تأثیر می گذارد . حال چه متنی باشد و چگونه خوانده شود مهم است. صدای دلنشین دعای كمیل ، مولودی خوانی زیبا، آهنگهای محل و سنتی و … جوانان را منقلب می كند. (منبع : بلوغ و نوجوانی محقق : ابراهیم محمودزاده)

 

مهارت ارتباط با نوجوان بر پایه نظریه اریکسون

نظریه ی اریكسون : اریكسون بر ابعاد عاطفی و اجتماعی رشد تكیه میكند ، پژوهش ها و نوشته های اریكسون , تحلیل روانی را گسترش داد و آن را با زمینه های مهم دیگر مانند مردم شناسی فرهنگی و روانشناسی و رشد كودك و مطالعه تاریخی انسان و ادبیات و هنر در هم آمیخته است . نوشته های اریكسون مانند روانكاوان , همراه با توصیف و تبیین های موردی است كه درباره ی كودكان , نوجوانان و بزرگسالانی كه دارای مسائل و مشكلات عاطفی و روانی داشتند , صورت گرفته است , اریكسون معتقد است كه ((من)) علاوه بر نقش واسطه ای كه بین (( نهاد)) و ((من برتر)) دارد , دارای یك عملكرد شناختی ارثی است . به این علت اریكسون را از جمله ی ((روانشناسان من )) به حساب می آورند . به نظر او هر پدیده ی روانی را باید در سایه ی ارتباط متقابل بین عوامل زیستی و معیارهای روانی و اجتماعی , حتی تجربه های شخصی مورد مطالعه قرار داد .

ویژگی های بارز دیگر نظریه ی اریكسون عبارتند از :

– مطالعه ی رشد انسان در تمام عمر او ؛

– تمركز بر انسان سالم ,نه انسان بیمار ؛

– توجه به اهمیت احساس هویت در انسان ؛

كوشش برای آمیختن یافته های تجربی و بالینی با بینش تاریخی و فرهنگی به منظور توجیه بهتر شخصیت انسان .

مفاهیم اساسی نظریه ی اریكسون

  1. اصل اپی ژنتیك : رشد و تكامل هر فرد بر اساس یك رشته مراحل مشخص جهان شمول كه در تمام افراد بشر وجود دارد ظاهر می شود و اگر توان بالقوه و شرایط اجتماعی با هم هماهنگ باشند رشد را سریع می كند .
  2. سلامت روانی : انسان در هر یك از مراحل رشد با یك بحران روانی اجتماعی روبروست چگونگی حل كردن این بحران ها اساس نظریه ی اریكسون را تشكیل می دهد در صورتیكه فرد این بحران ها را حل كند این امكان را می یابد و با مسائل بزرگتر روانی درگیر شود و سلامت روانی خود را تأمین كند . سلامت روان در حل بحران است در غیر اینصورت سلامت روانی او به خطر می افتد .
  3. ابعاد مورد مطالعه ی هر فرد : هر فرد عضو سه جهان است , جهان زیستی , روانی, اجتماعی و اریكسون هویت فرد را از این سه جنبه بررسی كرده است .
  4. بحران چیست : یك نقطه ی عطف در هر مرحله از رشد هم دشوار است و هم غلبه برآن وجود دارد ( یك جزء منفی و یك جزء مثبت ) بحرانی زمانی است كه رشد روانی ,عاطفی , زیستی و اجتماعی با هم هماهنگ نباشند . بحران جنبه ی مرضی ندارد تنها نشانه ی یك نوع حساسیت و یا شكست پذیری است كه از عدم تعادل ناشی می شود و جزء مثبت , سازنده موجب رشد و تكامل می شود , جزء منفی, مخرب موجب اختلال در رشد می شود .
  5. من : عنصر اساسی تحول شخصیت در این نظریه است رشد را در طول زندگی مورد توجه قرار می دهد ولی برای نوجوانی اهمیت خاصی قائل است .
  6. یگانگی : انسجام عملی نیازها , انگیزه ها و الگوهای واكنشی مشخص و افراد برای رسیدن به یكپارچگی (جدایی خود از دیگران )باید جامعه را بشناسد و بر شخصیت سالم تأكید كنند .
  7. خود شكوفایی: عبارت است از حل تعارضات و كسب تجربه های مطلوب اجتماعی كه كیفیت زندگی را بالا ببرد .
  8. هویت : سازه روانی اجتماعی كه شامل تمامی عقاید , طرز فكرها و عواطف می باشد و مستلزم تعامل بعد روانی و اجتماعی فرد است و افراد برای اینكه سالم باشند باید بر جامعه رشد شخصیت , وحدت عملكردها , توانایی های خود و درك صحیح از جهان پیرامون داشته باشند . هویت به شكل های زیر ظاهر می شود :

الف – هویت توفیق : براساس دیدی كه او نسبت به خودش دارد و دیدی كه دیگران نسبت به دارند و دیدی كه او نسبت به دیگران در مورد خودش دارد حاصل می شود .

ب- هویت زودرس : تثبیت زودرس تصور یا دید فرد از خودش می باشد .

ج- هویت دیررس : تثبیت دیررس تصور یا دید فرد از خودش می باشد .

د- هویت انحرافی: هویتی مغایر با ارزش های جامعه كه او در آن زندگی می كند .

و- آشفتگی نقش یا سردرگمی نقش : هرگاه نظرها و ارزشهای والدین با ارزش ها و نظریه های همسالان دیگر مهم در زندگی فرد متفاوت باشد سردرگمی نقش بوجود می آید .

  1. خود : هیئت سازمان یافته از ادراكات , افكار , تصورات فرد نسبت به خویشتن كه در برخورد متقابل با محیط و آگاهی از خویش تشكیل می شود این همان من و مرا است كه فرد بكار می برد.

مراحل رشد روانی _ اجتماعی نظریه اریكسون :

اریكسون رشد شخصیت و تكامل انسان را به هشت مرحله ی مجزا تقسیم می كند . بنابراین مراحل هشت گانه ی اریكسون در رشد روانی _ اجتماعی بشرح زیر می باشد :

دوره ی كودكی

1 – مرحله ی اول , دوره ی امید – اعتماد در مقابل بی اعتمادی ( تولد تا 1 سالگی)

مرحله ى دهانی- حس رشد روانی- اجتماعی در طول اولین سال زندگی ما رخ می دهد , یعنی زمانی كه بسیار درمانده هستیم .كودك برای زنده ماندن ,امنیت و محبت , به طوركامل به مادر یا مراقبت اصلی خود وابسته است . در طول مدت این مرحله دهان اهمیت حیاتی دارد . اریكسون نوشت,(( كودك از طریق دهان زنده است و با آن عشق می ورزد)) (اریكسون ، 1959,ص 57).

تعامل بین مادر و كودك تعیین می كند كه آیا كودك دنیا را با نگرش اعتماد خواهد دید یا بی اعتمادی . اگر مادر به نیازهای جسمانی كودك پاسخ دهد و محبت و عشق و امنیت كافی برای او تأمین كند , از آن پس كودك شروع به پرورش حس اعتماد خواهد كرد و نگرش كه نظر كودك درباره ی خود و دیگران مشخص خواهد كرد . از طرف دیگر , اگر مادر رفتاری طرد كننده ,بی ثبات و بی توجه داشته باشد كودك نگرش بی اعتمادی را پرورش خواهد داد و مظنون , ترسو و مضطرب خواهد شد برای مثال , اریكسون معتقد بود كه مادری كه بعد از به دنیا آمدن كودك او را به بستگان یا مهد كودك می سپارد , خطر بوجود آمدن بی اعتمادی در كودك را می پذیرد . بنابراین همسانی ,پیوستگی و همانی تجربه به اعتماد منجر می شوند. بی كفایتی , ناهمسانی , یا مراقبت منفی ممكن است عدم اعتماد را برانگیزاند. بچه ها اعتماد یا عدم اعتماد را از چگونگی برخورد جهان یا اطرافیان بخصوص مادر با نیازهای آنها یاد می گیرند.

2 – مرحله ی دوم, دوره ی قدرت اراده (- اتكاء به خود در مقابل شرم وتردید ( 1تا 3 سالگی)

در طول دومین و سومین سال زندگی , یعنی مرحله ى عضلانی مقعدی2 اریكسون , كودكان به سرعت انواع توانایی های بدنی و ذهنی را پرورش می دهند و می توانند كارهای بسیاری را برای خودشان انجام دهند . آن ها به طور موثرتری شروع به برقراری رابطه با دیگران می كنند و راه می روند , بالا میروند , هُل می دهند , می كِشند و اشیاء را در دست نگه می دارند و یا آن ها را رها می كنند كودكان از این مهارت های جدیداً پرورش یافته احساس غرور می كنند و دوست دارند تا حد امكان خودشان كاری را انجام دهند

اریكسون معتقد بود كه از بین همه ی این توانایی ها ,مهمترین آن ها نگهداشتن و رهاكردن است او این رفتارها را نمونه های نخستین تعارض های بعدی در رفتار و نگرش ها می دانست.

نكته ی مهم در طول این مرحله , این است كه كودكان برای اولین بار می توانند از مقداری حق انتخاب بهره مند شوند تا نیروی اراده ی خود انگیخته شان را تجربه كنند . برخورد عمده ای كه بین خواست های والدین و كودك وجود دارد .معمولاً به آموزش توالت رفتن مربوط می شود , یعنی اولین مورد از تلاش جامعه برای تنظیم كردن نیازی غریزی.

بنابراین در این مرحله فرصت هایی برای خوب آزمودن مهارتها به راه و روش شخصی به خود مختاری یا استقلال می انجامند. حمایت افراطی یا نبودن حمایت به تردید درباره ی توانایی كنترل خویشتن و محیط منجر می شود . كودكان می آموزند اراده ى خود را بیازمایند , مشخصاً انتخاب كنند , خویشتن را كنترل كنند و در مقابل درخواستهای جامعه از آزادی انتخاب برخوردار باشند.

3 – مرحله ی سوم , دوره ی هدف– ابتكار در مقابل احساس گناه و تقصیر (3 تا 5 سالگی)

در این مرحله توانایی های حركتی و ذهنی در حال رشد می باشند و كودكان قادر به انجام دادن كارهای بیشتری برای خودشان هستند اكنون آن ها میل نیرومندی به ابتكار عمل در بسیاری از فعالیت ها دارند . ابتكار به شكل خیال پردازی نیز رشد می كند و در میل كودك به تملك والد جنس مخالف و در احساس رقابت با والد جنس موافق نشان داده می شود .

پس چگونه باید والدین به این فعالیت ها و خیال پردازی های خود انگیخته واكنش نشان دهند ؟ اگر آن ها كودك را تنبیه كنند, كودك احساس گناه مزمنی كه تمام فعالیت های خود انگیخته در سراسر زندگی را تحت تأثیر قرار

می دهد پرورش خواهد داد. اما اگر والدین این موقعیت را با عشق و همدلی هدایت كنند , كودك این احساس را كه چه رفتاری مجاز است و چه رفتاری مجاز نیست را پرورش خواهد داد . از آن پس ابتكار كودك می تواند به سوی هدف های واقع بینانه و هدف هایی كه از نظر اجتماعی تأیید می شوند هدایت شود تا آمادگی لازم را برای رشد احساس مسئولیت و اخلاقیات بزرگسال كسب كند .

در این مرحله كودكان انجام فعالیت های تازه , لذت از پیشرفت های خویش و چگونگی رسیدن به مقاصد خود را یاد می گیرند .بنابراین آزادی پرداختن به فعالیت ها و بكاربردن زبان و اظهار شناخت های تازه به ابتكار می انجامند . محدودیت فعالیت ها و كوتاهی والدین در پاسخ دادن به نظرات و پرسش های كودكان به احساس گناه منجر خواهند شد .

4 – مرحله ی چهارم , دوره ی كفایت :سعی و كوشش در مقابل كهتری و حقارت (6 تا 11 سالگی)

در این مرحله , كودك مدرسه را آغاز می كند و در معرض تأثیرات اجتماعی جدیدی قرار می گیرد . از نظر زیستی تغییرات مهمی در كودك دیده نمی شود به همین جهت در اصطلاح تحلیل روانی این مرحله را مرحله ی كمرن یا آرامش نامیده اند. حالت سكون این دوره مقدمه ی طوفان های دوره ی نوجوانی است ؛ با این وجود در این دوره پسران پرخاشجوتر و دختران پذیراتر هستند و دنیای كودك در این دوره وسیع تر و پیچیده تر می شود مدرسه و نظام اجتماعی آن به صورت یك جهان تازه برای او مطرح می شود و دنیای همسالان به اندازه ی جهان بزرگسالان برایش اهمیت پیدا می كند .

اینكه كودكان تا چه اندازه ای خود را در پروراندن مهارت هایشان خوب تلقی كنند , عمدتاً به وسیله ی نگرش ها و رفتارهای والدین و معلمانشان تعیین می شود. اگر كودكان سرزنش , مسخره یا طرد شوند , احتمالاً احساس حقارت و بی كفایتی را پرورش خواهند داد . از طرف دیگر , تحسین و تقویت , احساس شایستگی آن ها را پرورش می دهد و آن ها را به تلاش و رشد ترغیب می كند . پیامد بحران در هریك از این چهار مرحله ی كودكی , بیشتر به افراد دیگر بستگی دارد تا به خودمان . حل آن بیشتر نتیجه ی آنچه بر كودك تحمیل شده می باشد تا آنچه كودك می تواند انجام دهد . اگر چه ما از تولد تا 11 سالگی , استقلال روز افزون را تجربه می كنیم , رشد روانی اجتماعی مان به مقدار زیاد به رفتارها و نگرش های والدین و معلمان ما وابسته می ماند . اما در چهار مرحله ی آخر رشد روانی اجتماعی , كنترل فزاینده ای بر محیط مان داریم . ما هشیارانه دوستان , همكاران, شغل و همسرمان را انتخاب می كنیم ؛ با اینحال این انتخاب های آگاهانه تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی قرار دارند كه آنها را در طول چهار مرحله ی اول رشد روانی اجتماعی , از تولد تا نوجوانی پرورش داده ایم . اینكه ما در این نقطه عمدتاً اعتماد , خودمختاری , ابتكار و سخت كوشی را نشان دهیم یا بی اعتمادی , تردید , گناه و حقارت را , صرفنظر از اینكه تا چه اندازه ای ممكن است بعداً مستقل باشیم , بر روند زندگی ما تأثیر خواهد گذاشت.

بنابراین اجازه دادن به كودك كه شخصاً كارهایی را انجام دهد و برای پیشرفتش در آنها مورد تمجید و تحسین قرار گیرد به كوشا شدن و ساختن منجر می شود . محدودیت فعالیت های كودك و انتقاد مداوم از كارهایی كه انجام می دهد به احساس حقارت می انجامد .

دوره ی نوجوانی

5 – مرحله ی پنجم , دوره ی وفاداری و دوستی– احساس هویت در برابر بی هویتی و بحران نقش (12 تا 18 سالگی)

مرحله ای كه در آن باید با بحران هویت من خود مواجه شویم و آن را حل كنیم . در این زمان خود انگاره امان را

می سازیم یعنی , هماهنگی عقایدمان در مورد خودمان و آنچه دیگران درباره ی ما فكر می كنند به صورت ایده آل , این فرایند به تصویری هماهنگ و سازگار می انجامد . شكل دادن و پذیرفتن هویتمان , كاری دشوار و پراضطراب است . نوجوانان باید نقش ها و ایدئولوژیهای مختلف را آزمایش كنند تا مناسب ترین آنها را تعیین نمایند . اریكسون پیشنهاد كرد كه نوجوانی خلأیی بین كودكی و بزرگسالی است , وقفه ی روانی لازم است كه امكان زمان و انرژی را به آزمایش نقش و تصور آن می دهد .

افرادی كه با احساس هویت خود نیرومندی از این مرحله بیرون می آیند , برای روبروشدن با بزرگسالی به اطمینان و قطعیت مجهز هستند و برعكس آنهایی كه در رسیدن به هویت منسجم ناكام می مانند دچار بحران هویت می شوند , آنچه را كه اریكسون سردرگمی نقش نامید یعنی آنها نمی دانند كی و چه هستند , به كجا تعلق دارند , یا به كجا می خواهند بروند . آن ها ممكن است از صحنه ی عادی زندگی , تحصیل , شغل و ازدواج كناره گیری كنند . اریكسون به تأثیر بالقوه ی نیرومند گروه های همتا بر رشد هویت من در نوجوانی اشاره نمود . به نظر اریكسون , معاشرت بیش از اندازه با گروه ها و فرقه های افراطی و متعصب یا همانند سازی وسواسی با شمایل فرهنگی عامه می تواند رشد من را محدود كند .

بنابراین بازشناسی پیوستگی و این همانی شخصیت یك نفر , حتی در موقعیت های متفاوت و از سوی افراد مختلف به هویت جویی یا احساس هویت می انجامد . ناتوانی در برقراری روابط پایدار , مخصوصاً در نقش های جنسی و انتخاب شغلی به ابهام نقش منجر می شود .

دوره ی بزرگسالی

6 – مرحله ی ششم , دوره ی محبت و عشق– نزدیكی و صمیمیت در مقابل كناره گیری و انزوا (19 تا 35 سالگی)

این مرحله شروع بزرگسالی است در طول این دوره از والدین و سازمان های والدین مانند مدرسه مستقل می شویم و به عنوان بزرگسالانی پخته و مسئول شروع به كار می كنیم . و با دیگران روابط صمیمی برقرار می كنیم و پیوند زناشویی ایجاد می نماییم .

اریكسون صمیمیت را به روابط جنسی محدود نكرد بلكه صمیمیت را به معنی احساس نگرانی و وفاداری , خود را بی پرده ابراز نمودن و هویت خود را با هویت دیگری یكی كردن بیان نمود . افرادی كه قادر به برقراری روابط صمیمی در اوان بزرگسالی نیستند , احساس می كنند منزوی هستند و تنهایی را ترجیح می دهند چون از صمیمیت

می ترسند و آن را تهدیدی برای هویت من خودشان می دانند.

بنابراین در مرحله ی ششم هم جوشی هویت با دیگری به صمیمیت منجر می شود و روابط رقابت آمیز و خصمانه با دیگری به انزوا و گوشه گیری می انجامد . اشخاص جوان در این مرحله می توانند با دیگران روابط صمیمی برقرار كنند ؛ یا گرفتار احساس گوشه گیری شوند و چنین تصور كنند كه در دنیا جز خویشتن كسی را ندارند .

7 – مرحله ی هفتم , دوره ی مواظبت– باردهی و بارآوری در مقابل ركود و بی حاصلی (35 تا 50 سالگی)

این مرحله , مرحله ی پختگی و بالیدگی است كه طی آن باید فعالانه و به طور مستقیم به آموزش و هدایت كردن نسل بعدی بپردازیم . این نیاز از خانواده ی نزدیك ما فراتر می رود و نسل های آینده و نوع جامعه ای كه در آن زندگی خواهیم كرد را شامل می گردد .

منظور از باروری علاوه بر جنبه ی شغلی آن , عبارت از علاقه ی انسان به تولید و تحویل نسلی نو و كوشش در این راه است . و منظور از بی حاصلی آن است كه مسئولیت لازم در پرورش فرزندان وجود نداشته باشد و شخص , خود را به زندگی شخصی و علاقه های خود محورانه سرگرم كند .

بحران این دوره وقتی است كه دیگران اهمیت خود را از دست بدهند و فرد نسبت به آنان بی تفاوت شود و نسبت به خواسته ها و رفاه فردی خود اشتیاق شدید پیدا كند . افرادی كه دچار این بحران هستند , به جز خود و خواسته های خود , برای هیچ كس و هیچ چیز اهمیتی قائل نیستند . این افراد كم كم ((غنای درونی)) را از دست می دهند و به ((فقر درونی)) گرفتار می شوند و به عضو غیر مفیدی در جامعه تبدیل می شوند بحران این مرحله را بحران میانسالی می نامند و به واسطه ی آن شخص احساس پوچی , بی حاصلی و بی هدفی می كند ؛ اگرچه ممكن است در ظاهر جلوه ی دیگری داشته باشد .

8 – مرحله ی هشتم , دوره ی عقل– یكپارچگی و یگانگی خود در مقابل سرخوردگی (از 50 سالگی به بعد)

در طول مرحله ی آخر رشد روانی- اجتماعی , یعنی بالیدگی و پیری , ما با انتخاب بین انسجام من یا ناامیدی مواجه می شویم , نگرش هایی كه شیوه ی ارزیابی ما از كل زندگیمان را تحت تأثیر قرار می دهند . در این زمان تلاش های عمده ی ما در حال اتمام یا نزدیك به اتمام هستند . این مرحله زمان تأمل , زمان بررسی كردن زندگی مان و ارزیابی نهایی آن است . اگر با احساس رضایت و خرسندی به گذشته نگاه كنیم , معتقد باشیم كه به طور شایسته با پیروزیها و شكستهای زندگی كنار آمده ایم پس به ما می گویند من منسجمی داریم و برعكس اگر ما زندگی خود را با احساس ناكامی , خشمگین از فرصتهای از دست رفته , و متأسف از اشتباهاتی كه نمی توانند اصلاح شوند بازنگری كنیم , پس احساس ناامیدی خواهیم كرد .

به نظر اریكسون , فقط در سن پیری , رشد و تكامل واقعی و خردمندی اصیل پدید می آید و این خردمندی را كسانی دارند كه به كمال ((من)) رسیده اند .بنابراین پذیرفتن وضع زندگی خویش به احساس كمال و تعادل شخصیت منجر می شود و احساس از دست دادن فرصت ها به ناامیدی می انجامد .

=================================================================================

ده مهارت زندگی که سازمان بهداشت جهانی مشخص نموده است

1 – مهارت های خودآگاهی 2 – مهارت همدلی 3 – مهارت روابط بین فردی 4 – مهارت ارتباط موثر 5 – مهارت مقابله با استرس

6 – مهارت مدیریت بر هیجان 7 – مهارت حل مسئله 8 – مهارت تصمیم گیری 9 – مهارت تفکر خلاق 10 – مهارت تفکر نقادانه

مهارت خودآگاهی : مهارت خودآگاهی ، توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت خواسته هاست. نیازها، تمایلات و تصویر واقع بینانه از خود است تا حقوق فردی، اجتماعی و مسؤولیت های خود را بهتر بشناسیم
این مهارت موجب می شود که به سئوال مهم « من کیستم؟» جواب دهیم.

مهارت همدلی : همدلی یعنی این كه فرد بتواند مسایل دیگران را حتی زمانی كه در آن شرایط قرار ندارد درك كند و به آن ها احترام بگذارد.
این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه كرده و آن ها را دوست داشته باشیم و خود نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار بگیریم و با ایجاد روابط اجتماعی بهتر به هم نزدیكتر شویم.

مهارت روابط بین فردی: مهارتی است كه موجب می شود ضمن تقویت روحیه ی مشاركت، اعتماد واقع بینانه و همكاری با دیگران بتوانیم مرزهای روابط بین خود و كسانی كه دوستشان داریم را تشخیص داده و در جهت ایجاد روابط صمیمانه و دوستانه قدم برداریم و هر چه زودتر به دوستی های نامناسب و ناسالم خود خاتمه دهیم. پیش از آن كه مورد آسیب جدی قرار گیریم.

مهارت ارتباط مؤثر: كسب این مهارت به ما می آموزد برای درك موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان فعالانه گوش دهیم و چگونه دیگران را از احساس و نیازهای خودآگاه نماییم تا ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف مقابل نیز احساس رضایت نماید.

مهارت مقابله با استرس: در دنیای امروز ، همواره با تغیرات وسیع و پیچیده ای مواجهیم و هر تغییری با فشارهای روحی و روانی (استرس)‌همراه است.
میزان استرس اگر بیش از حد و طولانی باشد، برزندگی و عملكرد ما تأثیر منفی گذاشته و مشكلات جدی و زیادی را برای ما به وجود خواهد آورد.
فراگیری این مهارت به ما كمك می كند تا ضمن شناسایی هیجان های خود و دیگران و تأثیر آن ها بر تفكرات و رفتارهایمان بتوانیم در مقابله با آن ها واكنش مناسب را از خود بروز دهیم.

مهارت مدیریت بر هیجان: ما همواره با احساسات و هیجانات مختلفی مثل خشم، ترس، لذت، غم و … روبرو هستیم که آنها بر تصمیم گیری و نحوه زندگی و روابط ما با دیگران اثر می گذارد، شناسایی و کنترل این احساسات و هیجانات قسمتی از مهارت مدیریت بر هیجان می باشد.

بخش دوم مهارت مدیریت بر هیجان مربوط به شناخت و کنترل احساسات و هیجانات دیگران است. در این مهارت ما متوجه عکس العمل احساسی و هیجانی دیگران شده و آنرا تحت کنترل قرار می دهیم.

مهارت حل مسئله : ما هر روزه با مسایل فراوانی روبه رو هستیم كه برخی ساده و برخی پیچیده اند. مهارت حل مسئله این توانایی را به ما می دهد كه با توجه به تجارب عملی و توانمندی های ذهنی خود بتوانیم در جهت حل مسئله یا مشكل قدم برداشته و به نتیجه مطلوب دست یابیم.

مهارت تصمیم گیری: انسان در مسیر زندگی همواره نیازمند تصمیم گیری های مختلف است و موفقیت در زندگی در گرو تصمیم گیری درست و به جای اوست. مهارت تصمیم گیری به ما كمك می كند تا با اطلاعات و آگاهی كافی با توجه به اهداف واقع بینانه خود، از بین راه حل های مختلف بهترین راه حل را انتخاب كرده و به كار بگیریم و پذیرای پیامدهای آن نیز باشیم.

مهارت تفكر خلاق: فكر كردن مهارتی است كه از كودكی می اموزیم.
مهارت تفكر خلاق، قدرت كشف و تولید اندیشه ی جدید را برای ما فراهم می آورد.
مهارت تفكر خلاق به ما كمك می كند درمواجهه با حوادث ناگوارچگونه احساسات منفی خود را به احساسات مثبت تبدیل كنیم.
تفكر خلاق نوع دیگر دیدن است در این تفكر هیچگاه مشكل یك عامل مزاحم به حساب نمی آید بلكه یك فرصت برای كشف راه حل های نو و بدیع تلقی می شود تاكنون كسی به آن توجه نكرده است.

مهارت تفكر نقادانه: تفكر نقادانه نوعی دیگر از تفكراست.
كسب این مهارت به ما می آموزد تا هرچیزی را به سادگی و دربست قبول یا رد كنیم، ابتدا در مورد آن موضوع سؤال و استدلال كنیم، سپس بپذیریم یا رد كنیم. كسانی كه از تفكر نقادانه برخوردارند ، فریب دیگران را نمی خورند و به راحتی جذب گروهها و افراد و مواد مخدر نمی شوند، چرا كه همواره با سوال كردن به عاقبت كار می اندیشند و از همنوایی دوری می کنند. اینها کسانی هستند که این ضرب المثل را نمی پذیرند که:« خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو». (منبع : دکتر وثوق)

 

  انواع دفاع هایی که توسط نوجوانان به کار گرفته می شود

الف) پرخاشجویی

ب) جبران

پ) انطباق یا همانند سازی

ت) دلیل تراشی

ث) فرافکنی

ج) واکنش سازی

چ) خود مرکزی

ح) منفی بافی

خ) کناره گیری

د) پناه بردن به بیماری ها

الف) پرخاشجویی :

به صورت مستقیم به شکل ناسزاگویی و حمله بدنی به صورت غیرمستقیم در شکل فعالیتهای ورزشی .

ب) جبران :

علیه احساس حقارت و عدم کفایت است که از نقصهای واقعی یا تصوری و یا ضعف نوجوان سرچشمه می گیرد .

پ) انطباق یا همانند سازی :

به نوجوان و جوان احساس خشنودی بخشیده و هویتی را که در جستجوی آن باشد در او پدید می آورد .

ت) دلیل تراشی :

دفاعی که به فرد کمک می کند تا آنچه را که انجام می دهد با آوردن دلایل موجه و منطقی قبول نماید .

ث) فرافکنی :

نسبت دادن افکار – احساسات – انگیزه ها و آرزوهای نا معقول خود به دیگران .

ج) واکنش سازی :

تمایلات واقعی فرد واپس زده می شود و رفتاری که عکس العمل آن تمایلات ناآگاهانه است نشان داده می شود .

چ) خود مرکزی :

احساس عدم امنیت نوجوان موجب می شود تا وی خود را در مرکز توجه دیگران قرار دهد .

ح) منفی بافی :

نوجوان با همه کس و همه چیز به مخالفت بر می خیزد .

خ) کناره گیری :

به صورت انفالی دست به تسلیم در برابر مشکلات می دهد .

د) پناه بردن به بیماری :

ممکن است در برابر مشکلات به عکس العملهای بیمار گونه جسمی پناه ببرد .

انواع مکانیسم های دفاعی :

الف) مکانیسم دفاعی موفق :

تصعید اصطلاحی است که اغلب در مورد مکانیسم های دفاعی موفق به کار گرفته می شود در حالی که تکانه های درونی ارضا می شوند هدف نیز حاصل می شود .

ب) مکانیسم های دفاعی ناموفق :

باعث حل کشمکش نمی شود و موجب کاهش اضطراب نمی گردد .

واکنش های سازشی روانی به اعتقاد صاحب نظران واکنش های نوجوان و جوان در برابر فشارها به صورتهای

الف) تهاجم
ب) گریز
پ) مصالحه صورت می پذیرد.

الف) تهاجم :

در برخود با مشکلات حالات حمله – تجاوز و کینه را نشان می دهند .

ب) گریز :

به هنگام برخورد با مشکلات حالاتی چون ترس – عقب نشینی و فرار را در رفتار خود نشان می دهد .

پ) مصالحه :

رایج ترین واکنش فرد که طی آن فرد هدفی را که به آن نایل نشده با هدف دیگر جانشین می کند . (منبع : مسائل نوجوانان و جوانان مولفان: دکتر منیژه کرباسی و دکتر منوچهر وکیلیان دانشگاه پیام نور)

 

 

هم افزایی علمی
هم اندیشی علمی و جمعیت آگاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *