ادبیات | ترجمه
قاعده ترجمه کلماتی که در فارسی نیاز به ترجمه ندارند.
در قرآن کریم کلماتی به کار رفته است که از ویژگیهای زبان عربیاند و در فارسی و یا دیگر زبانها برای آنها معادل مناسبی در ترجمه وجود ندارد، از این رو نباید آنها را ترجمه کرد. برخی از این کلمات عبارتند از:
1- حروف خطاب: حروف «ک ، کما، کم، ک، کما ، کن» در اسامی اشاره« ذلک، ذلکما، ذلکم، ذلکن، تلک، تلکما،و….» ضمیر نیستند، بلکه صرفا حروف خطابند که تعداد و جنسیت مخاطب را مشخص میکنند و نه تعداد و جنسیت مشارالیه را از آنجا که در فارسی برای آنها معادلی وجود ندارد همه اسم اشارههای فوق را به «آن» ترجمه میکنیم مانند:
- أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ (اعراف٢٢) …..آن درخت.
ـ قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ (یوسف/٣٢) گفت : آن کسی است که ……
برخی از مترجمان به گونه ای نادرست این حروف خطاب را در ترجمه فارسی آوردهاند مانند: ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (انعام/ 95 )
چنین است خدای شما ؛ پس چگونه [از حق] منحرف میشوید؟ [فولادوند]
این است خدای شما! پس چگونه از حق منحرف میشوید؟ [مکارم]
ترجمه درست: ن است خداوند پس چگونه از حق منحرف میشوید؟
2- فاء جواب شرط: در زبان عربی در برخی از موارد لازم است که جواب شرط با فاء آغاز شود ، اما ترجمه این «فاء» در فارسی مصطلح نیست مثلا در فارسی نمیگوییم: «اگر بخواهی، پس به دیدن تو میآیم» لذا بهتر است در چنین مواردی «فا» را ترجمه نکنیم. اما برخی از مترجمان «فاء» جواب شرط را را ترجمه کردهاند مانند:
- وَإِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ (١٩انفال)
و اگر کوتاه آئید (دست بردارید) پس آن بهتر است برای شما و اگر باز گردید باز گردیم[معزی]
وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ (توبه/١٢)
و اگر سوگندهای خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست ، باشد که [از پیمان شکنی] باز ایستند [فولادوند]
4- واو استینافیه
واو استینافیه از اختصاصات زبان عربی است و در فارسی معادل ندارد بنابراین نباید آن را ترجمه کرد. مانند:
البقرة : 30 وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً
و [ياد كن] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلماً من جانشينى در زمين قرار خواهم داد. انصاریان
بياد آور هنگامى را كه پروردگار فرشتگان را فرمود كه در زمين نمايندهئى خواهم گماشت – انوار درخشان
المائدة : 20 وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
5- «بین در الگوی بین …بین…» در فارسی نمی گوییم : «میان من و میان تو ….» بلکه میگوییم :«میان من و تو» اما در عربی میگویند: «بینی و بینک….» لذا در فارسی لازم است بین دوم را ترجمه نکرد،
(رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ) (اعراف/٨٩)
ترجمه : پروردگارا میان ما و قوم ما به حق راه بگشا.
قالَ هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْويلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً (78)
6- عاید صله: در جملاتی که دارای اسم موصول است عاید صله رابط بین مبتدا و خبر است. در چنین جملاتی در صورتی که ضمیر مرفوع باشد ضرورتی برای ترجمه آن وجود ندارد زیرا در فارسی شناسه افعال خود چنین ارتباطی را برقرار می کند: برای نمونه آیه (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلا يَكَادُ يُبِينُ) (زخرف/٥٢) به دو روش ترجمه شده است:
ترجمه درست: آيا من بهترم يا اين مرد خوار ذليل كه درست سخنگفتن نتواند؟
ترجمه نادرست: بلکه من بهترم آز ان که او است زبون [معزی]
بلكه من بهترم از اين كس كه اوست خوار و نزديك نيست كه بيان كند (مصباح زاده)
اصول و قواعد ترجمه ساختار صرفی قرآن کریم
علم صرف به ما ميآموزد چگونه كلمهاي را به صورتهاي گوناگون درآوريم تا معاني مختلف بدست آيد؛ اگر مترجمي آگاهي دقيقي از اين علم نداشته باشد، معاني صحيح كلمات و به تبع آن عبارات قرآني را درك نخواهد كرد و در نتيجه ترجمه او نادرست خواهد بود.
ساختار صرفی به ویژگی های صرفی کلمات و عبارات در زبان مربوط است. خصایص صرفی شامل همه عناصر صرفی است که کلمات و عبارات دارند از جمله این عناصر میتوان به زمان و جنس و شمار در افعال ، معلوم و مجهول بودن، لازم و متعدی بودن، وجوه افعال، نشانههای صرفی مختلف در اسمها و صفات و قیود و افعال اشاره کرد.
برای ترجمه درست ساختار صرفی قرآن لازم است اصول و قواعد ترجمه عناصر صرفی یعنی فعل و اسم و حرف تبیین گردد.
انواع فعل عبارت است از: ماضی، مضارع، امر و نهی
انواع اسم عبارت است از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، ضمیر، افعل تفضیل، صیغه مبالغه، اسم زمان و مکان، اسم اشاره، موصول، تصغير، نسبت و ظروف.
انواع حروف عبارت است از: حروف شرط، حروف استفهام، حروف نفي، حروف تنبيه و تحضيض، حروف قسم، حروف تنویع، حروف جر، حروف اضافه، حروف عطف، حروف جواب،
گفتار اول: اصول ترجمه فعل
ترجمه فعل باید با توجه به اصول و قواعد آن صورت پذیرد. مراد از «اصول» ضوابط و قوانینی است که در ترجمه هر فعلی باید مورد توجه واقع شود و مراد از «قواعد» ضوابط ویژه ترجمه هر یک از انواع فعل یعنی ماضی، مضارع و امر است. برای ترجمه هر فعلی باید به پنج اصل مهم زیر توجه نمود.
اصل اول: توجه به ريشه فعل
شناخت ريشة افعالي كه در صيغ مشكله استعمال شدهاند يكي از دشواريهاي كار مترجم قرآن ميباشد؛ كه مهارت و دقت در علم صرف را طلب ميكند. در این رابطه به دو مثال توجه فرمایید.
مثال اول: در آیه شریفه (فَدَلاهُمَا بِغُرُورٍ) (اعراف/22) فعل«دلّي» از مادة (دلو) به معناي «فرود آورد» و «سرنگون ساخت» ميباشد. اما برخی از مترجمان بدون توجه به این نکته این واژه را از ریشه «دلل» گرفته و آن را «راهنمایی» معنای کرده و گفتهاند. «پس شیطان آن دو را به فريب و دروغ راهنمايي كرد».[الهی قمشهای]
در حالی که ترجمه درست آیه این است: پس شيطان آن دو را با مكر و فريب از مقام و منزلتشان فرود آورد.[انصاریان]
مثال دوم: آیه شریفه «و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنةً و فى الآخرة انّا هدنا اليك…»(اعراف/156) فعل «هدنا» را برخی از مترجمان «به سوى تو هدايت يافتهايم.» [ارفع، انوار درخشان، برزی]« یا به سوی تو راه یافتهایم» [فارسی، یاسری]معنا کردهاند.
این دسته از مترجمان كلمه «هدنا» را از «هدى يهدى» به معناى هدايت گرفتهاند حال آنكه این فعل متكلّم معالغير فعل ماضى از ماده «هاد يهود» به معناى توبه و بازگشت مىباشد.
اصل دوم: توجه به صيغه افعال
هر فعل براساس فاعل يا نائب فاعل خود به چهارده صيغه تقسيم ميشود كه معناي فعل را از حيث غائب، مخاطب و متكلم بودن و همچنين مفرد و مثني و جمع بودن معين خواهد كرد؛ بيشك مهارت در صيغهشناسي افعال از شروط لازم براي ترجمه قرآن است.
در آیه (لاتَسْمَعُ فِيهَا لاغِيَةً)( غاشیه/11) فعل (تَسْمَعُ) مضارع غايب بوده و فاعل آن نيز ضمير مؤنثي است كه به «وجوه» در آيات قبل بازميگردد. و معنای آن چنین است «در آنجا سخن بيهوده و لغو نشنوند». [انصاريان] «در آن سخنى ياوه نمىشنوند» [گرمارودی]
اما برخی از مترجمان این فعل را مضارع مخاطب پنداشته و آن را چنین معنا کردهاند. «در آن هيچ سخن بيهودهاي نشنوي».[ انصاري] یا «كه در آن ياوهاي نميشنوي»[پاينده]
اصل سوم: توجه به معاني ابواب مزید
افعال در زبان عرب براي افادة معاني خاص به ابواب ثلاثي مزيد برده ميشوند؛ بنابراین در ترجمه یک فعل باید به دو نکته توجه نمود اولاً فعل مورد نظر مجرد است یا مزید و ثانیاً اگر مزید است از کدامیک از ابواب مزید است و ثالثاً کدامیک از معانی باب ثلاثی مزید مربوطه در آن مد نظر است. برای درک اهمیت این نکات به یک مثال از هر یک توجه نمایید.
- توجه به ثلاثی مزید بودن فعل
در آیه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا) (آلعمران/200) فعل امر (اصبروا) مجرد و فعل امر (صابروا) مزید و از باب مفاعله است و متضمن معنای مشارکت است بنابراين به معناي «تشويق و سفارش يكديگر بر صبر» خواهد بود. در نتیجه معنای آیه چنین است: «اي كساني كه ايمان آوردهايد، شكيبا باشيد و ديگران را به شكيبايي فراخوانيد»[آيتي]
اما برخی از مترجمان هر دو فعل را مجرد گرفته و آیه را چنین معنا کردهاند: «اي كساني كه ايمان آوردهايد، صبر كنيد و ايستادگي ورزيد» [فولادوند] یا «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شكيبا باشيد؛ و در برابر دشمنان شكيبايى ورزيد.» [رضایی]
- توجه به نوع باب مزید
در صورتی که فعلی از ابواب ثلاثی مزید باشد باید توجه نمود که از کدامیک از ابواب مزید است و بر اساس معنای همان باب ترجمه شود.
در آیه (تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِّ) (ممتحنه/1) فعل «تُلقون» صيغه جمع مذكر مخاطب از باب اِفعال و از مصدر «القاء» به معناي افكندن ميباشد در نتیجه ترجمه درست آیه چنین است «شما با آنان طرح دوستي ميافكنيد»[رضایی] یا «شما نسبت به آنان اظهار محبّت مىكنيد» [مکارم]
در حالي كه برخی از مترجمان آن را از باب مفاعله و مصدر «ملاقات» گرفته و آیه را چنین ترجمه کرده اند. «در حالي كه با آنها با محبت ملاقات ميكنيد.». [ابطحي]
در آیه( وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ) (آل عمران/١٧٠) نیز همین اشتباه رخ داده است.
«استبشار» که از باب استفعال ماده «بشر» است در عربی به معنای شادمان شدن است اما برخی از مترجمان بدون توجه به این نکته آن را به معنای مژده دادن یا بشارت دادن که معنای«تبشیر» از باب تفعیل آن است گرفتهاند.
ترجمه نادرست: و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده میدهند که ……[الهی قمشه ای]
ترجمه درست: و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند….[فولادوند]
- توجه به معنای ویژه باب مزید
هریک از ابواب ثلاثی مزید دارای چند معنا است که یک معنای آن غالبی و سایر معانی رایج است. یکی از لغزشگاههای مترجمان این است که در ترجمه ابواب مزید تنها به معنای غالبی توجه کرده و از سایر معانی غفلت میکنند. مثلاً باب «تفاعل» چند معنا دارد.
- مشارکت مانند (عمَّ یتساءلون) (نباء/1) یعنی كافران درباره چه چيزى از يكديگر مىپرسند؟
- مطاوعه و قبول اثر فعل «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُن»
- تظاهر و خود را به حالتی زدن که اصل آن در فرد وجود ندارد مانند: تمارض یا فعل «اثاقلتم» در آیه (ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثّاقَلتُم إلی الارض) (توبه/38) که در اصل«تثاقلتم» بوده و به معنی این است که اظهار کندی و سنگینی نمودید و به جهاد تمایل نداشتید. [1]
- معنای ثلاثی مجرد همراه با تأکید و مبالغه: مانند (فَتَعالَی اللهُ عَمّا یُشرِکُونَ) خداوند بسیار برتر است از آن چه شریک او می سازند.
- حصول تدریجی فعل: مانند (وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَّزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ) یعنی و (اگر در آنجا بودى) خورشيد را مىديدى كه به هنگام طلوع، به تدریج و آهسته به سمت غارشان متمايل مىگردد.
معنای غالبی باب تفاعل «مشارکت» است از این رو برخی از مترجمان در ترجمه بسیاری از افعال و مصادر این باب بدون توجه به معنای دقیق واژه مورد بحث آن را به معنای مشارکت گرفته و بسادگی از کنار آن گذشتهاند.
مثلاً در آیه «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُن» واژه «تغابن» معنای مطاوعه میدهد نه مشارکت. «مطاوعه» در اصطلاح علما به معنای قبول اثر فعل به طور مستمر است در نتیجه معنای «تغابن» پذیرش احساس مغبونیت دایمی است و ترجمه صحیح آن چنین است: آن روز، روز احساس غبن و زیانکاری است.[طاهری قزوینی، انصاریان و…..]
«غبن» ضرری است که ناشی از کوتاهی در انجام وظایف باشد. روز قیامت را از این جهت «يَوْمُ التَّغابُن» مینامند که در آن روز هرکس متوجه میشود به خاطر کوتاهی در انجام وظایف دینی از بسیاری از نعمت های اخروی محروم شده است از این رو حسرت خورده و میگوید: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّه» و این حالت اختصاص به کافران ندارد بلکه مؤمنان هم حسرت میخورندکه چرا اعمال نیک بیشتری را انجام ندادند.[2]
برخی از مترجمان بدون توجه به این حقیقت « یوم التغابن» با در نظر گرفتن معنای مشارکت در آن چنین معنا کردهاند.
آنست روز فريفتن يك ديگر و پشيمانى خوردن، [طبری]
آن روز روز ظهور غبن بعضى به نسبت بعضى باشد. [دهلوی]
اصل چهارم: توجه به معلوم و مجهول بودن فعل
مجهول در علم صرف به افعالي اطلاق ميشود كه فاعل آنها در كلام ذكر نشده باشد؛ به خلاف افعال معلوم. بنابراين معادل ين افعال نيز بايد بدون اسناد به فاعل و تنها با تكيه بر مفعول به آورده شوند.
برای نمونه در آیه (لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ) (مؤمنون/83) فعل (وُعِدْنَا) مجهول است و ترجمه آن« وعده داده شدهایم» است اما برخی مترجمان آن را معلوم معنا کرده و در ترجمه این آیه گفتهاند: « به ما و پدرانمان از پيش اين وعده داده بودند،»[مجتبوي، انصاريان، فولادوند و ………]
همچنین در آیه (فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ (فجر 25/26) فعلهای «یعذب» و «یوثق» طبق قرائت مشهور به صورت معلوم قرائت شدهاند و لذا « احد» فاعل آنهاست . برخی از مترجمان به اشتباه این فعلها را به صورت مجهول ترجمه کرده و گفتهاند: پس در آن روز عذاب نشود چون عذاب او کسی و بسته نشود چون بستن او کسی [معزی]
در حالی که ترجمه درست آن چنین است « پس در آن روز هیچ کس چون عذاب کردن او، عذاب نکند . و هیچ کس چون دربند کشیدن او ، دربند نکشد [فولادوند]
اصل پنجم: توجه به لازم و متعدي بودن فعل
فعل يا متعدي است كه قابليت اسناد به مفعول به را دارد و يا لازم است كه اين قابليت را ندارد؛ براي ارائه ترجمه فني و دقيق لازم است پس از تشخيص متعدي يا لازم بودن فعل از معادلهاي متعدي براي افعال متعدي و از معادلهاي لازم براي افعال لازم استفاده شود.
برای مثال در آیه (مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (نجم/11) «ما كذب» لازم است و هیچ مفعولی ندارد.در نتیجه ترجمه درست آن چنین است: «قلب او در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت». [مكارم]
اما برخی از مترجمان این فعل را متعدی معنا کرده و گفتهاند: «قلب وي آنچه را كه ديد انكار نكرد» [خواجوي]
منبع : dl1.shatelland.com/…/034f7a90-eff4-4b84-b579-da5aef7437af
[1] «اثّاقلتم» أصله تثاقلتم، ثمّ قلبت التاء ثاء للإدغام بعد سكونها و زيادة همزة الوصل لمناسبة السكون و كان وزنه تفاعلتم ثمّ أصبح افّاعلتم أو أ تفاعلتم قياسا على وزن اضطرب افتعل حيث لا يتغيّر الوزن بوجود الإبدال في الكلمة «3». الجدول فى اعراب القرآن ج10 339
[2] التحقيق، ج7، ص: 233