وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

نقدهای کوتاه | نقدی بر معناشناسی جلسات مرگ و جاودانگی | نقد سخنرانی مصطفی ملکیان

آقای ملکیان در سلسله جلسات مرگ و جاودانگی با عنوان “دید نقادانه نسبت به تفاسیر” گفته است: «در آیه ” واعبد ربک حتی یاتیک الیقین ” ( حجر/ 99 ) گفته شده یقین به معنای مرگ است یعنی: خدا را تا وقت مرگ عبادت کن. و مخصوصاً بسیاری از مفسران – از جمله علامه طباطبایی – می گویند اگر در این مورد هم امکان تشکیک باشد – که البته ایشان در این آیه هم یقین را به معنای مرگ می داند – در آیه ای که از قول اهل جهنم گفته می شود: ما چنین و چنان بودیم و … ” حتی اتانا الیقین ” ( مدثر/ 47  ) در این جا حتماً باید یقین را به معنای مرگ بدانیم.
بنده عرض می کنم اگر از لغت عرب شاهدی پیدا شود که یقین را در آن زمان به معنای مرگ استعمال می کرده اند سخنی نیست، اما اگر چنین شاهدی پیدا نشد، نمی توان گفت چون از خارج می فهمیم انسان باید تا دم مرگ خدا را بپرستد پس این جا هم یقین را باید به معنای مرگ دانست. به نظر بنده این دلیل کافی نیست و ما از خارج معنایی را اخذ کرده و بر قرآن تحمیل کرده ایم،بلکه چه مانعی دارد بگوییم یقین به همان معنای خویش – در مقابل شک و وهم و ظن – است و آیه ی شریفه درصدد بیان غایت است یعنی: پروردگار خود را بپرست تا در نتیجه ی آن، یقین برای تو به وجود آید.
حاصل سخن این که چه بسا ما رأیی را از جایی گرفته ایم و به آن یقین داریم، وقتی دیدیم ظاهر آیه ای از قرآن با آن معارضه دارد، یکی از مفردات آیه را به گونه ای معنا می کنیم تا با آن رأی موافق شود. و این روش به نظر من صحیح نیست. و تنها راه صحیح رجوع به عرف عرب در عصر نزول است. بله گاهی یقین داریم که نقل صورت گرفته است ( مثل لفظ صلوه ) اما در غیر این موارد نمی توان از ظواهر قرآن دست برداشت.»

در تحلیل و بررسی این گفته باید توجه داشت : معناشناسی تجزیه و تحلیل گفته و مطالعه روشمند معنا به آن گونه‌ای است که مورد نظر گفته‌پرداز می‌باشد. بر این اساس «معناشناسی» «بررسی و تحلیل روشمند مجموعه‌های معنادار، در جهت کشف مراد و فهم نیت گفته‌پرداز». می باشد و «معناشناسی» بدون آشنایی گفته‌خوان با زبان گفته‌پرداز ممکن نیست. زبان نیز به اصطلاح همان نظام‌مندی گفته متناسب با هستی‌شناسی و جهان‌بینی گفته‌پرداز است. بنابراین زمینه معناشناسی را «بررسی‌ها و ژرفایابی‌های هستی‌شناسانه» تشکیل می‌دهد نه صرف پژوهش های لغت شناسانه. لغت‌شناسی شناخت معنای واژگان مفرد را بدون لحاظ نقش آن در جمله و بدون اعتبار معنایی که منظور و مراد گفته‌پرداز می‌باشد، گزارش می‌کند.این در حالی است که شناخت به تعبیر استاد محمدرضا نکونام دارای سه ضلع می باشد: «در مورد شناخت هر پدیده‌ای سه پرسش اساسی وجود دارد: یکی شناخت مفهومی آن می‌باشد، دیگری بحث از اصل وجود و صدق و کذب آن و سه‌دیگر شناخت حقیقت آن می‌باشد.» و باز به تعبیر حکیمانه ایشان، پی آمد بی اعتنایی به ادبیات چنین شده است: «متأسفانه خورشید ادبیات، قرن‌هاست که مسیر افول را رفته و سوسوی آن همواره رو به ضعف و سستی گذاشته است و همین امر، شروع انحطاط در دانش‌های انسانی گردیده است؛ حرمانی که شتاب موتور تولید علم درست در رشته‌های انسانی را نه‌تنها بسیار کند کرده است؛ بلکه هزاران افسوس که مسیر آن را به گمراهی و بی‌راهه برده است و گزاره‌هایی به نام علم، ترویج می‌شود که بیش‌تر آن‌ها دور شدن از حقیقت می‌باشد و دارای ارزش صدق و وجه حکایت‌گر از خارج عینی نمی‌باشد. گلوی دانش‌های انسانی قرن‌هاست که با انبوه متراکمی از گزاره‌های نادرست و پیرایه‌ها فشرده شده و تنها جان بی‌رمق و دست و پا زدن‌های بی‌فایده در مرداب پیرایه‌ها برای آن باقی مانده است. »

معضل معناشناسی در بیش تر پژو هش ها دیده می شود و «سلسله جلسات مرگ و جاودانگی» نیز بسیار شده است که به آسیب های معناشناسی غیر حقیقی مبتلا گردیده است. این سخنان به خلطی اساسی مبتلاست و آن خلط میان «روش معناشناسی» با «علم معناشناسی»  است. در علم معناشناسی با معنای واژه یا جمله مواجه هستیم اما در روش معناشناسی با مراد متن مواجه هستیم. بنابراین نباید این دو را با یکدیگر اشتباه گرفت و این خلطی است که اقای ملکیان بسیار به آن مبتلا گردیده است و ما در این جا تنها آن را به عنوان یک تذکر رصدی می آوریم و تحلیل دقیق آن را به جای خود احاله می دهیم.

توضیح این که «یکی از روش‌های فهم متن، روش سمانتیک (semantics) یا معناشناسی است؛ این روش دو نوع است؛ معناشناسی تاریخی و معناشناسی توصیفی. در معناشناسی تاریخی، مفهومی را که از یک متن استخراج می‌شود در طول تاریخ قبل از پیدایش آن متن بررسی می‌کنند؛ تا به این سؤال پاسخ دهند که آیا آن متن،‌ آن واژه یا مفهوم را به همان معنایی به کار برده است که در قبل به کار می‌رفت یا این‌که گذر زمان تغییر، تحول و تطوری در آن به وجود آورده است. در معناشناسی توصیفی نیز یک مفهوم، اصطلاح یا واژه با توجه به خود متن بررسی می‌شود؛ به این معنا که تمام مسائل مورد نیاز از جمله تعریف، انواع و عوامل یک واژه را از خود متن در می‌آورند. به مجموعه این دو سمانتیک یا روش معناشناسی گفته می‌شود که این روش موجب می‌شود در فهم، بررسی و تفسیر یک متن، خود متن را به سخن در آوریم و نه این‌که ما از طرف متن حرف بزنیم.»

ما بر اساس قواعد معناشناسی توصیفی و به گونه اصلی ادعایی می گوییم: «الْیقِینُ» در آیهٔ شریفه «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ»، اسمِ حق تعالی است و نامی از نام های خداوند را بیان می دارد که البته معنای واژگانی خود را نیز دارد .

برای کشف مراد گوینده دانستن اصل معنای لغت لازم است اما در مقام استعمال، گفته پرداز،  گاه لغت را می آورد و معانی لازمی و کنایی و استعاری و تشبیهی و…  را بر اساس قراین متصل و منفصل اراده می کند نه اصل معنای لغت را. معناشناسی متن گوینده حکیمی که بر  پایه هستی شناسی دقیق ، بهترین واژگان را استخدام می کند، بر مدار منظومه معرفتی او شکل می گیرد نه صرف مراجعه به عرف عرب، بنابراین این گفته که «تنها راه صحیح رجوع به عرف عرب در عصر نزول است» وجهی ندارد و پای فشاری بر آن، خود مصداق تحمیل هایی است که ملکیان نسبت به آن حساس است و درباره آن  چنین هشدار می دهد:

« ما گاهی نسبت به تحمیل هایی که روشنفکران مرتکب می شوند  حساس هستیم(   -چنان که مهندس بازرگان در اوایل انقلاب، در یک برنامه ی تلویزیونی می گفت: “جن” در قرآن به معنای انرژی است!!)   اما نسبت به تحمیل هایی که دیگران مرتکب می شوند حساس نیستیم. البته آقای ملکیان در همین جا هشدار می دهند که : «حال آن که باید فضای فکری گوینده را در نظر گرفت و این مستلزم آن است که عرف اهل زبانی را که مخاطب درجه ی اول آن کلام بوده اند ملاحظه کنیم.»  (استاد ملکیان،مرگ و جاودانگی جلسه ی سی وسه)

مراجعه به عرف یکی از ابزارهای معناشناسی است اما منحصر به آن نیست و باید تمامی پیش فرض های اطلاعاتی و ابزاری را در فهم معناشناسی متون معارف در دست داشت و از هیچ یک نیز غفلت نورزید و توجه داشت که  گفته‌پرداز مجموعه بینش خود در مورد هستی و پدیدارها را در قالب واژگان ریخته و از گفته‌خوان انتظار دارد معنای هر واژه را در پیوند با واژگان دیگر و مجموعه معنایی و نیت گفته‌پرداز دریابد. بنابراین این گفته آقای ملکیان که «اگر از لغت عرب شاهدی پیدا شود که یقین را در آن زمان به معنای مرگ استعمال می کرده اند سخنی نیست، اما اگر چنین شاهدی پیدا نشد، نمی توان گفت چون از خارج می فهمیم انسان باید تا دم مرگ خدا را بپرستد پس این جا هم یقین را باید به معنای مرگ دانست» بی توجهی به قواعد معناشناسی است و سخنی خارج از مدار علمی می باشد و آن چه وی آن را خارج می نامد همان مجموعه معنایی و نیت گفته‌پرداز می باشد. همچنین باید به این خاطرنشانی استاد محمدرضا نکونام نیز توجه داشت تا به آسیب مراجعه افراطی به عرف زبان مبتلا نشد، بلکه این مراجعه را در حد یک ابزار در کنار ابزارهای دیگر مورد التفات قرار داد. استاد می فرماید : «واضعان لغت عرب برای جعل واژگان، فلسفی و دقیق می‌اندیشیدند. ادبیات آنان، معناشناسی عقل‌ورزانه داشت. آنان روح معنا و ویژگی‌های روانی حروف را می‌شناختند و در قرار دادن لفظ برای معنا، تناسب حروف با معنا و ترکیب آن‌ها را لحاظ می‌کردند. ادبیات عمیق و علمی آنان، دقیق‌ترین دستگاه وضع لغت و استعمال آن را در میان فرهیختگان و اهل ادب داشت. اعراب، ادیبان خود را حکیمان و خدایگان سخن می‌دانستند و آنان را چونان بت‌های خویش، محترم می‌دانستند. قرآن‌کریم این ادبیات فرهمند را ارج نهاد و بر زبان پیشرفتهٔ آنان نازل شد تا حقایق الهی را در این قالب مدرن عرضه دارد و راه را برای تحقیق دانشمندان از طریق شناخت ادبیات عربی قرآنی در تمامی رشته‌های علمی تا پسینِ قیامت بگشاید؛ چرا که حقایق خود را فرازمانی و دارای ویژگی خاتمیت می‌دانست.» | صادق خادمی

منبع : سایت islamicsciences.ir

هم افزایی علمی
هم اندیشی علمی و جمعیت آگاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *