وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

منطق | سر آغاز منطق دو بخشی | الاشارات و التنبیهات

احد فرامرز قراملکی

تدوین منطق دوبخشی که مهمترین تحوّل در تاریخ منطق ارسطویی است به همت ابن سینا و نگارش کتاب اشارات بنیادگذاری شد. تمایز منطق دوبخشی از نه بخشی و توجه به شیوه التقاطی متأخران در تفسیر رشد تاریخ منطق در فرهنگ اسلامی نقش زیربنایی دارد. در این نوشتار در آغاز به بازشناسی منطق نه بخشی و دوبخشی می پردازیم و آنگاه با تحلیلی درباره اشارات, جایگاه آن را در این جریان روشن می سازیم.


منطق نُه بخشی
می دانیم که قواعد منطقی را حکیم ارسطا طالیس (384 ـ 323ق.م) تألیف و تدوین نموده است به تعبیر حکیم سبزواری در اللئالی المنتظمه:
الَّفُه الحکیم رسطالیس
میراثُ ذی القرنین القدیسُ

اما آثار ارسطو اغلب به صورت رساله های تک نگاره پراکنده و یادداشتهای جلسات درس است که پس از وی به تدریج تدوین و جمع آوری شده است. جمع آوری آثار منطقی ارسطو در یک مجموعه واحد در اواخر دوره قرون باستان, یعنی دوره بیزانسی (در حدود 330 ـ 395م) صورت گرفت و تحت نام ارغنون (Organon) درآمد. تهیه کنندگان این مجموعه شش رساله از ارسطو را در آن گنجاندند: مقولات دهگانه, عبارت (قضایا), تحلیل اول (قیاس), تحلیل دوم (برهان), جدل و مغالطه.1
روشن است که این مجموعه ارغنون, فاقد دو رساله خطابه و شعر است. زیرا برخی از شارحین مهم ارسطو در یونان باستان, مانند اسکندر افرودیسی, آنها را رساله های منطقی نمی انگاشتند. نو افلاطونیان حوزه اسکندرانی در اوایل قرن پنجم میلادی, مانند آمونیوس و آمپکیولودوتوس, بر خلاف رأی اسکندرافرودیسی, خطابه و شعر را هم در خانواده کتب منطقی آورده اند و به این ترتیب ارغنون به صورت مجموعه هشت بخشی درآمد.
فرفوریس صوری Rarphyer (3/232 ـ پس از 301م) شارح نوافلاطونی مشرب ارسطو و شاگرد افلوطین که ویراستاری کتاب وی (نه گانه ها) بر عهده او بوده است, کتاب مستقلّی به نام ایساغوجی را به منزله مدخل رسائل منطقی ارسطو بر ارغنون افزود. مباحث ایساغوجی به صورت پراکنده در آثار ارسطو مورد بحث قرار گرفته است; مانند کتاب الحدود و البرهان و کتاب الجدل. بنابر گزارش ابن الندیم در الفهرست, مسلمین مجموعه هشت کتابی ارغنون را به دست آورده و المدخل فرفوریوس را هم به عنوان مقدمه بر آن افزودند و به این ترتیب, منطق ارسطو به صورت نه بخشی نزد مسلمین متداول شد. ارغنون ارسطو که از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شده, توسط دکتر عبدالرحمن بدوی در سه جلد ویراستاری و چاپ گردیده است.1 در این چاپ, المدخل در انتهای رسائل منطقی ارسطو قرار دارد. بنابراین منطق ارسطویی به صورت نُه بخشی نزد مسلمین متداول شد و مدرسین و شارحین مانند فارابی, ابن سینا, ابن رشد… در همین نظام نُه بخشی تحقیق می کرده اند. به همین جهت منطق فارابی, شفا و نجات بوعلی, بیان الحق ابوالعباس لوکری, تجریدالمنطق و اساس الاقتباس. خواجه طوسی, همه منطقِ نُه بخشی اند. خواجه طوسی اگرچه در قرن هفتم که اوج منطق دوبخشی است می زیسته و لکن همه آثار وی در نظام نُه بخشی است و این امر شاید به دلیل اساتید وی بوده است که آثارشان در منطق نُه بخشی بوده است به همین دلیل وی در رساله مختصر اقسام حکمت, بخشهای نه گانه منطق را به ترتیب زیر گزارش کرده است:
اوّل: ایساغوجی: به معنای مدخل که فرفوریوس آن را نگاشت و عبارت است از بحث از کلیات 5 گانه
دوم: قاطیغوریاس: که بحث از مفاهیم مفرد کلّی باهوی است
سوم: باریرارمیناس: که بحث از کیفیت ترکیب این مفاهیم مفرد کلی است به گونه ای که صادق یا کاذب باشد.
چهارم: انولوطیقا: بحث از چگونگی ترکیب قضایاست به گونه ای که علم به مجهول حاصل آید.
پنجم: ابووقطیفا: یعنی برهان
ششم: طوبیقا: یعنی جدل
هفتم: سوفسطیقا: یعنی مغالطه
هشتم: ریطوریقا: یعنی خطابه
نهم: بوطیقا: یعنی شعر2.
منطق دوبخشی
ابن سینا در اشارات با الهام از تقسیم بندی علم به تصور و تصدیق که توسط فارابی در عیون المسائل مطرح شده بود3 و با توجه به اینکه طریق اکتساب تصور و تصدیق متمایز است, تحوّلی بزرگ در تدوین منطق به وجود آورد. نیکلا رشر در تاریخ منطق نزد عرب و نیز در سیر منطق نزد عرب و نیز ماکولسکی در تاریخ منطق (ص332) بر این تحول اشاره کرده اند.
گفته اند وایتیه (Vattier) مترجم منطق النجاة به لاتین در قرن هفدهم پیشنهاد کرده است که این منطق را دوبخشی بنامند در حالی که خود شیخ به دوبخشی کردن توجه داشته و حتی غزالی در محک النظر4 به آن تصریح کرده است. در مقاصد الفلاسفه سرّ دوبخشی بودن منطق را در غرض این فن دانسته است. (امّا اقسام المنطق و ترتیبه نیت بیّن بذکر مقصوده. و مقصوده: الحد والقیاس, و تمییز الصحیح منهما عن الفاسد.) (ص37). ابن خلدون بدون اینکه از اصل تحول منطق تصور واضحی داشته باشد, عدول از روش ارسطو را به فخر رازی اسناد می دهند.5
از نظر شیخ منطق علم اندیشه سنج است و چون اندیشه (به تقسیم اولی) به دو گونه منقسم می گردد: تعریف و حجّت لذا منطق دارای دوبخش اساسی است: منطق تعریف و منطق حجت. مبحث ایساغوجی مقدمه منطق تعریف است و مبحث قضایا مقدمه منطق حجت. بحثهای آغازین ارسطو در کتاب العبارة (دلالت شناسی) مقدمه هر دوبخشی تلقّی می گردد چرا که مبحث الفاظ به واقع مبانی سمانتیک منطق می باشد. برهان, جدل, خطابه, شعر و مغالطه هم به منزله منطق مادیِ حجت اند لذا باید مستقل از منطق صوری و ضمیمه منطق انگاشته شود. در این میان برهان و مغالطه اساسی تراند; زیرا برهان عالی ترین شکل قیاس است از نظر نتیجه و مغالطه خطای اندیشه است که منطق برای درمان آن تدوین شده است.
منطق دوبخشی که از اشارات شیخ آغاز شده است در قرن هفتم به اوج شکوفایی خویش رسید و با ساختار زیر تدوین نهایی یافت:
1 ـ شناسایی اجمالی منطق
2 ـ مبحث الفاظ (سمانتیک منطق)
3 ـ ایساغوجی یا کلیات بخش (مقدمه ای بر منطق تعریف)
4 ـ تعریف
5 ـ قضایا (مقدمه ای بر منطق استدلال)
6 ـ قیاس (حجت به طور کلّی)
7 ـ صناعات خمس
8 ـ احوال العلوم (منطقِ علم و علم شناسی)

توضیحی مختصر درباره عناوین فوق لازم است: شناسایی اجمالی منطق را شیخ هم در منطق نه بخشی شفا1 و هم در سرآغاز منطق دوبخشی اشارات مطرح کرده است. چون اعتقاد بر این بوده است که طالب علم نمی تواند در تحصیل علمی که هیچ تصوری از آن ندارد گام بنهد, لذا سخن درچیستی دانش را مقدمه علم خویش قرار می دادند. شیخ در اشارات دو تعریف از منطق ارائه می دهد تا مرز معرفت منطقی را از مهارت منطقی روشن کند. در تعریف نخست بر هویت ابزاری و خطاسنجی تأکید دارد و در تعریف دوّم بر هویت معرفتی و تئوریک آن تأکید کرده است و نشان می دهد که خطاسنجی منطق با معرفت تئوریک بودنِ آنان منافات ندارد. امری که امروز نزد نوآموزان و ساده انگاران سخت مورد غفلت واقع شده است.2
مبحث الفاظ در منطق نه بخشی اولاً به صورت بسیار مختصر و ثانیاً به عنوان مقدمه ای در کتاب ألعبارة (قضایا) مطرح می شده است. در منطق دوبخشی با توجه به اینکه زبان انعکاس ذهن است و در موارد بسیار زیادی فرد در انتقالهای ذهنی خود و در مقام فکر کردن به جای مفاهیم از الفاظ استفاده می کند, بحث از الفاظ و بیان احکام و اقسام آن اهمیت خاصی پیدا کرده و به عنوان مقدمه ای بر دانش منطق تلقی می گردد. امری که به نحو شایسته ای مورد توجه اصولیون قرار گرفته و مدخل علم اصول نیز گشته است.
مبحث ایساغوجی که فرفوریوس آن را به منزله مدخلی بر منطق تدوین کرده است دومین بحث در منطق دوبخشی است که به عنوان مقدمه ای بر منطق تعریف تلقی می گردد. کلیّات پنجگانه که موضوع مبحث ایساغوجی است پنجره هایی اند که منطق دان را با عالم ذهن ارتباط می دهند, همانگونه که مقولات دهگانه, فیلسوف را با جهان خارج مرتبط می سازند. شیخ در اشارات مسائل مربوط به ایساغوجی را در دوبخش طرح کرده است. مسائلی به منزله امور عامّه کلیات پنج گانه و مسائلی مختص به هر کدام از آنها و آن را مدخلی قرار داده است برای وصول به منطق تعریف. مبحث تعریف و حدود که در منطق دوبخشی استقلال یافته و یکی از دو محور اساسی دانش منطق گردیده است به بیان ضوابط منطقی تعریف, اقسام تعریف و راههای لغزش ذهن در مقام تعریف می پردازد. اشارات در این بحث کتابی کاملاً جدید است که روش و مسائل آن به نحو ابتکاری تنظیم شده است. در منطق نُه بخشی بحث از تعریف را در کتاب برهان تحت عنوان بحث از حدّ مطرح می کردند. در منطق فخر رازی به دلیل گمان وی در مورد بسیط بودن و بدیهی بودن تصوّرات, منطق تعریف وجود ندارد, همان گونه که در منطق جدید. مبحث قضایا به بحث از قضیه, اقسام اولیه و ثانویه آن, احکام قضایا و نسبت بین قضایا و موجهات می پردازد. این مبحث به عنوان مقدمه ای برای منطق استدلال تلقی می گردد. در مبحث قیاس به بحث از روشهای سه گانه استدلال پرداخته می شود, قیاس ـ استقراء ـ تمثیل, تقسیم قیاس به اقترانی و استثنایی و تقسیم قیاس اقترانی به حملی و شرطی. همان روشی است که شیخ در شفا پیش گرفته است. اما مبحث صناعات خمس به عنوان منطق مادّی تلقی می گردد. و لذا به صورت بحث مستقل در ضمیمه منطق صوری مورد بحث قرار می گیرد. در این میان صناعت برهان و صناعت مغالطه اهمیت زیادی دارد. چرا که غایت اصلی استعمال منطق نزد قوم, توفیق در صناعت برهان است و انگیزه تدوین منطق, شناختن طرق مختلف مغالطه و مصونیت از آن می باشد. مبحث احوال علوم به بحث از تعریف, مسأله, موضوع, مبادی و روش علوم می پردازد. این مبحث در واقع علم شناسی قدما است. از آنجا که قدما علوم حقیقی را منحصر به علوم برهانی می دانسته اند, در منطق نُه بخشی این مبحث در میان مسائل مربوط به صناعت برهان قرار داشت, امّا در منطق دوبخشی به دلیل اینکه هویّت این مبحث متمایز از هویّت منطق صوری (منطق اندیش) است, استقلال ی
افته و به منزله منطقِ علم و به صورت بخش پیوستی منطق مطرح گردید. در اغلب کتابهای دوبخشی استقلال این مبحث با عنوان (الخاتمه فی اجزاء العلوم) نشان داده شده است.
روشن است که در منطق دوبخشی مبحث مقولات (قاطیغوریاس) وجود ندارد. و این یکی از ابتکارات پر ارج شیخ الرئیس در اشارات است. پیروان منطق نُه بخشی که مقولات را از جمله مباحث منطق انگاشته اند دلیل روشنی بر این مطلب ارائه نکرده اند. خواجه طوسی که پایبندی وی به منطق نه بخشی از تألیفات او کاملاً نمایان است نسبت کتاب مقولات به ایساخوجی را مانند نسبت صناعات خمس به کتاب حجة می داند. وی می گوید بحث از اجزاء قول شارح (مفاهیم مفرده) بر دو قسم است: بررسی احکام صوری و بررسی احکام و خواص مادی. قسم اول موضوع کتاب ایساخوجی است و قسم دوم موضوع کتاب مقولات می باشد.1 شیخ الرئیس در منطق اشارات نه تنها مبحث مقولات را مطرح نکرده است, بلکه در همین کتاب تصریح می کند که (لیس بیانه علی المنطق و ان تکلّفه تکلّف فضولاً)2 البته خواجه با این نظر شیخ موافق نیست نه در نظر و نه در عمل. روشن است که مقولات دهگانه بنیاد متافیزیکی منطق ارسطویی است. منطق ارسطویی بر پایه نظریه کلی طبیعی استوار است که در یکی از ده مقوله طبقه بندی می شود و لذا مقولات را باید از مبادی منطق ارسطویی انگاشت. خواجه هم به این تصریح دارد که مبحث قاطیغوریاس شبیه مصادره نسبت به منطق است و نه جزئی ازآن.3 البته حذف این مبحث از منطق دوبخشی به معنای نفی بنیاد متافیزیکی این دانش نیست بلکه به معنای این است که مبادی یک علم از مسائل آن نمی باشد. پیروان اولیه منطق دوبخشی یعنی کسانی چون غزالی در معیارالعلم اگر چه مقولات را در آغاز منطق نیاورده اند, ولی آنها را در انتهای کتاب آورده اند. فخر رازی بدون ارجاع به غزالی, (الرسالة الکمالیة فی الحقایق الالهیة) پیشنهاد می کند که مبحث مقولات در انتهای منطق آورده شود.(ص27). و این نشان می دهد که توصیه بوعلی به تدریج و با مرور زمان پذیرفته شد. توجه به عناوین فصول در منطق دوبخشی و مقایسه آن با منطق نُه بخشی نشان می دهد که شیخ در اشارات گامی قابل ستایش در نشان دادن هویت صوری منطق برداشته است که باید با قدمهای دیگر تکمیل گردد. قدم دوم در این زمینه را یکی از پیروان منطق دو بخشی یعنی ابوالبرکات بغدادی (ابن ملکا) با نگاشتن کتاب المعتبر برداشت. یعنی سعی در نُمادی کردن زبان منطق. شیوه منطق دوبخشی که با نگارش اشارات ظهور کرد در قرون بعد به وسیله متأخرین تدوین و تنظیم یافت. ابتدا کسانی چون ابوالبرکات بغدادی (46
0 ـ 549) و ابن باجه سرقسطی (470 ـ 533) به استقلال مبحث تعریف (قول شارح) تأکید کردند و مبحث الفاظ را مقدمه ای بر کتاب منطق انگاشتند و مبحث قاطیغوریاس (مقولات) را حذف کردند و این سه قدم مهم متأثر از منطق اشارات است. ابوالبرکات بغدادی علیرغم تصریح خود وی در مقدمه المعتبر بر اینکه (من در ترتیب اجزاء و مقاله ها, مسائل و مطالب به روش ارسطوطالیس در کتب منطقی, طبیعی و حکمی رفته ام)1, ولی منطق وی به نظام نه بخشی ارغنون نیست, بلکه در نظام دوبخشی تدوین شده است. منطق المعتبر دارای هشت مقاله است: مقاله نخست در مـعارف و تصور معــانی با حدود ورسوم که منطق تعریف می باشد با مقدمه ای در چیستی منطق, مبحث الفاظ و ایساغوجی و تحلیل پرسش ماهو و پاسخ آن. در مقاله دوم با عنوان فی العلوم و ماله و ما به یکون التصدیق و التکذیب به بحث از قضایا, اقسام و احکام آن می پردازد و مقاله سوم را به بحث از قیاس اختصاص می دهد و از مقاله چهارم تا هشتم که حجم بسیار کمی از کتاب را به خود اختصاص می دهد از صناعات خمس بحث می کند. ابن باجه نیز که تعلیقات متعددی بر منطق فارابی دارد, در میان فنون منطقی ده فن را می شمارد که به سبک منطق دوبخشی اشارات تنظیم شده است و نه منطق نُه بخشی ارسطویی. عبارت وی چنین است: (و فنونها عشرة: الاول مباحث الفاظ… و الثانی ایساغوجی و… الثالث الحد… الرابع العبارة (قضایا)… الخامس القیاس و الخمسة الباقیة هی الصنایع الخمس المشهورة)2 مقایسه گزارش ابن باجه با آنچه از خواجه طوسی نقل کردیم تفاوت اساسی این دو نظام منطقی (نه بخشی و دوبخشی) را به خوبی نشان می دهد.
تبویبی که ابن باجه بیان کرده است نزد منطقیون متداول می باشد. عده ای با حذف مباحث الفاظ از فهرست ابواب دهگانه ابن باجه سعی کرده اند که از جهت شماره ابواب آن را مانند منطق نه بخشی ارسطو بدانند و لذا در میان ابواب منطق چنین گفته اند:
بکافاتِ و قافاتٍ ثلث
و باء ثم جیمٍ ثم خاء
و میم ثمٍ شینٍ نحن جئنا
لباب العزّ نأمن من الرخاء3

یعنی ابواب منطق عبارت است از: کلیات خمس ـ قول شارح (تعریف), قضیه قیاس برهان, جدل, خطابه, مغالطه و شعر. البته اگر قافات ثلث را به قاطیغوریاس, قضیه و قیاس تعبیر کنیم, نظام نُه بخشی خواهد بود. حکیم سبزواری نیز تبویب منطق را به همین سبک و بر مبنای منطق دوبخشی بیان کرده است. بیان وی از تقسیم بندی ابواب نه گانه منطق به شکل زیر قابل ترسیم است:*
حکیم سبزواری به این تقسیم بندی عنایت داشته است و در نظم و نثر سعی نموده اند که آن را به دقت تقریر نمایند. بیان ایشان در نظم چنین است:
والبحث عن موصلٍ او مقدمهٍ
تصدیقاً او تصوراً قد قسّمه
باب الحدود والرسوم قدجی
باب المقدمات ایساغوجی
و مبدأ الموصل تصدیقاً رعی
باب القضایا والعقود قد دعی
ذاما ما یقال باری ارمیناس
صوری بحث الموصل قیاس
بالبحث عن مقدمة الباب قسم
و باسم خمسٍ من صناعات وسم
پیروان منطق دوبخشی قدم دوّمی در ویرایش و تنظیم منطق برداشتند و آن استقلال بخشیدن به صناعات خمس است. صناعات خمس به عنوان منطق مادی باید از منطق صوری تفکیک شود. برخی از حکیمان اساساً مبحث صناعات خمس را در منطق خود نیاورده اند و در میان آنها تنها به بحث از برهان و یا مغالطه اکتفا کرده اند; مانند شیخ اشراق (549 ـ 587) که منطق حکمة الاشراق خویش را در سه گفتار تنظیم کرده است: معارف و تعریف, حجّت و مبادی آن و مغالطات2. و برخی صناعات خمس را به عنوان مبحثی انضمامی در انتهای کتب منطقی خویش تحت عنوان الخاتمه آورده اند.
از مهمترین منطق دانهایی که به روش دوبخشی رفته اند می توان از غزالی (450 ـ 505), بغدادی (460 ـ 549) فخرالدین رازی (543 ـ 606) ابوالفضائل افضل الدین خونجی, معروف به صاحب الکشف (590 ـ 646), قاضی سراج الدین ارموی (594 ـ 682), مؤلف بیان الحق و لسان الصدق که گزارشی توضیحی از کشف الاسرار خونجی است, نجم الدین دبیران قزوینی, مؤلف رساله الشمسیه معروف به کاتبی (600 ـ 675) و سعدالدین تفتازانی (722 ـ 793) را نام برد. در این میان خونجی نقش مهمتری دارد. کتاب کشف الاسرار عن غموض الافکار وی واسطه ای است بین ابن سینا و منطق قرن هفتم که کسانی چون کاتبی, ارموی, ابهری,… بر آن شرح نوشته اند. خونجی به دلیل اهمیت کتابش به صاحب الکشف معروف است. وی علاوه بر آن کتابهای دیگری در منطق نگاشته است; از جمله: جمل القواعد و الموجز و غایات الایات فی المنطق. کاتبی شرح مفصّل بر قواعد و کشف الاسرار خونجی دارد. و شرح بر ملخّص فخر رازی نگاشته و دهها اثر منطقی آفریده است که از این میان رساله شمسیه وی قرون متمادی کتاب درسی بوده و مورد شرح و نقد فراوان قرار گرفته است. همچنین ارموی علاوه بر شرح آثار خونجی و کتاب مطول (بیان الحق و لسان الصدق), رساله مختصری به نام مطالع الانوار نگاشته است که از مهمترین منابع منطق در قرون متأخر به شمار می رود. خود وی شرحی بر آن دارد به نامِ لوامع المطانع. شرح دیگر از قطب الدین رازی ملقب به تحتانی است که میرسید شریف جرجانی برآن حاشیه نگاشته است.
منطق التقاطی
غیر از منطق نُه بخشی ارسطویی و منطق دوبخشی سینوی, شیوه سوّمی نیز در میان منطق دانهای مسلمان متداول گشت که التقاطی از این دو شیوه پیشین بوده است و لذا می توان آن را منطق التقاطی نامید. در این شیوه از طرفی منطق تعریف استقلال دارد و از طرف دیگر بحث از مقولات و صناعات خمس به روش نه بخشی مطرح می گردد. کتاب البصائر النصیریة زین الدین عمربن سهلان ساوی (504 ـ 567) از متقدمین نمونه ای از شیوه التقاطی در منطق می باشد و رهبر خرد نوشته مرحوم شهابی و منطق صوری دکتر خوانساری را می توان نمونه ای از شیوه التقاطی نزد متأخرین نام برد. در این اندک مجال, بر اهمیّت تاریخی کتاب اشارات شیخ اشاره شد. تفصیل سخن در نوآوری شیخ در منطق اشارات مجال دیگری می طلبد.
تکمیل منطق دوبخشی
منطق دوبخشی در شکل حاضر خویش از جهت ترتیب و تنظیم مباحث حداقل اشکال و نقصان اساسی دارد که در صورت رفع آن موفق ترین نظام منطق قدیم خواهد بود. در منطق دوبخشی بحث از موجّهات را باید در مبحث واحدی جمع کرد. مبحثی تحت عنوان منطق موجّهات که متکفل بیان جهت, اقسام موجّهی, تلازم جهات و قیاس مختلطه. همچنین تقدّم قیاس اقترانی بر قیاس استثنایی که ناشی از منطق نُه بخشی است از جهت تعلیمی مخلّ و از نظر منطقی غیر قابل دفاع است که خود مبتنی است بر تجدید نظر در تحلیل قضیه و اقسام اولیه آن.
اکنون بپردازیم به کتاب الاشارات و التنبیهات, مؤلف آن و جایگاهش در تاریخ منطق نگاری.
ابن سینا کتاب (الاشارات و التنبیهات) را در اواخر عمر خویش و ظاهراً به عنوان آخرین قلم با دقّت کامل و نظمی وافر و به زبانی دقّی نگاشته است. شیخ الرئیس در تاریخ منطق جایگاهی بس رفیع دارد. توفیق او در فهم و شرح منطق ارسطویی و نیز ابتکار وی در ارائه منطق و فلسفه شرقی, موضوع رساله ها و گفتارهای متعددی قرار گرفته است.1 پس از وی کمتر کسی از منطق دانهایِ مسلمانان را سراغ داریم که متأثر از وی یا فارابی نباشند.
بوعلی در فنون و صنـاعات حکمی تـألیفات کثیری دارد.1 دکتر یحیی مهدوی صحّت انتساب 110 کتاب از 241 عنوان کتاب منسوب به وی را محقّق کرده است. وی علاوه بر کتابهایی که بر همه فنون حکمی از جمله منطق مشتمل است (مانند: شفا, نجات, اشارات, دانشنامه علایی و…) بالغ بر 20 کتاب و رساله تک نگاره به نظم و نثر در منطق ارسطویی دارد.2 (مانند منطق الشرقیین و الاجوز تا فی المنطق) و این امر نشانگر اهمیت خاص دانش منطق نزد شیخ می باشد.
تصحیح و نشر اشارات
کتاب اشارات نخستین بار به کوشش ژ. فوژه به سال 1892میلادی در 224صفحه در لیدن چاپ شد.3
چاپ دوم منطق آن به سال 1947م (1366هـ.ق) در قاهره با تصحیح, تعلیقه و مقدمه سلیمان دنیا صورت گرفت.4 سلیمان دنیامتن اشارات را با تعلیقه هایی که بیشتر جنبه توضیحی و قابل فهم کردن سخن بوعلی دارد و ضمیمه ای تحت عنوان نوآوریهای بوعلی در منطق منتشر کرده است, ولی تصحیح نه تنها جنبه فنّی و علمی ندارد, بلکه در موارد زیادی خالی از خطا و سهو نیز نمی باشد. سلیمان دنیا چاپ دیگری از اشارات را با شرح خواجه طوسی در سه جلد به ترتیب منطق, طبیعیات و الهیات را به سالهای 1957 ـ 1960 چاپ کرده است (قاهره, دارالمعارف) که مانند تصحیح متن از نسخه بدلها نامی نمی برد و تنها به ذکر فرضی نسخة (کذابه) بسنده می کند.. چاپ دیگر متن اشـارات از آن مرحوم محمود شهـابی (متوفی 1365هـ.) است. وی متن را طی سی سال تدریس و با مقابله برخی نسخ آماده کرده و مقدمه ای به زبان فارسی بر آن آورده است. آقای علینقی منزوی آن را با مقابله با چاپ لیدن تکمیل کرده است.5 با این حال نظر به اهمیت کتاب اشارات به ویژه منطق آن هنوز به چاپ منقّح و دقیق آن نیازمندیم.
پس از تألیف اشارات تحقیقات زیادی درباره آن صورت گرفته است. دانشمندان علم منطق آن را مورد توجه و نظر قرار داده و در این راستا آثار گرانبهایی آفریده اند; مانند شرح, نقد, تقلید, دفاع و داوری, ترجمه به زبانهای غیر عربی, تقلید, تلخیص, … از جمله ترجمه های موفق اشارات به زبان فارسی می توان از ترجمه عبدالسلام بن محمودبن احمد الفارسی6 و ترجمه ای که از آن یکی از منطقیون قدیمی کرده و با زندگی نامه ای به قلم سیدحسن مشکات طبسی چاپ شده است.1
ترجمه های متعدد دیگری به زبان فارسی در سده های دوازدهم و سیزدهم انجام شده است از جمله ترجمه سیدعلی بن محمدبن اسدالله امامی اصفهانی مترجم کتاب شفا (الذریعة, ج4, ص78, شماره 334) و ترجمه ادیب پیشاوری (1255 ـ 1349) که ناتمام مانده است. (الذریعه, ج4, ص71 و ج26, ص190).
از کتاب اشارات دو برگردان به زبان فرانسه شده است که یکی از آن ژـ فوژه است که چاپ نشده و دیگری از آن شاگرد وی, خانم گواشن2 که در دو جلد به سالهای 1933 و 1951 در پاریس چاپ گردیده است. ترجمه انگلیسی منطق اشارات از خانم (شمس اناتی)3 می باشد که به سال 1984م چاپ شده است. از کسانی که اقدام به تلخیص اشارات نموده اند می توان فخر رازی4 و ابن اللبودی (617 ـ 679) را نام برد. و از جمله کسانی که اشارات را به نظم درآورده اند, ابونصر فتح بن موسی (متوفی 663هـ.ق) می باشد که شامل نمطهای 8, 9 و 10 است. این نظم که (الانماط المبدعات من الاشارات) نام دارد در کتابخانه ایاصوفیه موجود است (شماره 2472).
شروح اشارات
تأمل در کثرت شرحهایی که بر کتاب اشارات نوشته شده است, اهمیت این کتاب را در تاریخ منطق نشان می دهد. شاید کمتر متن فلسفی ـ منطقی در حکمت اسلامی از چنین اقبالی برخوردار بوده است. نزد گزارش نویسان, فهرست کاملی از شروح اشارات موجود نیست. در اینجا اهمّ شروح را به ترتیب تاریخی نقل می کنیم:
1 ـ شرح ابوالحسن علی بن زید بیهقی مشهور به ابن فندوق (493 ـ 565) ادیب و حکیم و ریاضی دان معروف خراسانی به نامِ الامانات فی شرح الاشارات. وی شرحی نیز بر نجات بوعلی دارد به نام (منهاج الدرجات فی شرح کتاب النجاة).5 مرحوم شهابی پس از ذکر این کتاب از (معجم الادبا)ی یاقوت, می گوید اگر این کتاب شرح اشارات باشد که ظاهراً هم چنین است, آن را باید اقدم الشروح دانست.6 ابن فندوق را باید یکی از پرکارترین دانشمندان روزگار خود دانست. تألیفات وی را بالغ بر هشتاد عنوان دانسته اند و این نشان می دهد که سالها قبل از فخر رازی, شرح بر اشارات, تدریس و حتی نقادی آن متداول بوده است و این گمان که شرح فخر رازی قدیمی ترین شرح بر اشارات است سخنی با مسامحه و سهل انگاری در داوری تاریخی است.7
2 ـ شرح حکیم اوحدالدین علی بن اسحق ابیوردی خاورانی متخلّص به انوری (متوفی 585 یا 587هـ.ق) به نام البشارات فی شرح الاشارات. صاحب ریاض نسخه ای از آن را در تبریز دیده است.
3 ـ شرح نقدی ظهیرالدین غزنوی مؤلف احیاء الحق (در حدود 577 ـ 514هـ)به نامِ (مباحث الشکوک و الشبهة علی الاشارات). این شرح به جهت اینکه مؤلف آن از نخستین منطق دانهای مکتب مشرق محسوب است8 اهمیت دارد.
4 ـ شرح نقدی فخر رازی (543 ـ 606هـ.ق) به نامِ (الإنارات فی شرح الاشارات) فخر رازی متکلّم زبردست, خطیب توانا, مفسّر معروف, حکیم دقیق النظر و امام المشککین معروف و مشهور است. وی در بسیاری از معارف اسلامی مبانی خاص آورده است; به ویژه در منطق نقادیهای وی در علوم عقلی نقش بسزایی در پیشرفت تفکر فلسفی داشته است. خواجه طوسی شرح وی را شرح اوّل خوانده است و ضمن تأکید بر دقت و عمق نظر وی, شارح را در نقد متّهم به افراط می کند و آن را نه شرح که جرح می انگارد.1
امّا نباید گمان کرد که فخر رازی در صدد ردیّه نویسی بر اشارات بوده است. دفاع وی از مبانی ابن سینا و فلسفه مشاء در مقابل عرفان گرایان عصر خود حکایت مفصل و مستقلی دارد که نمونه ای از آن را محمود شهابی در مقدمه خویش بر اشارات ذکر می کند که فخر چگونه به پاسخ ردیّه یکی از علمای معاصر بر اشارات پرداخته است. می دانیم که فخر رازی به دقت تمام اشارات را تلخیص کرده است. تلخیصی موفق و این امر اهمیت کتاب اشارات را نزد فخر رازی نشان می دهد. تعبیرهای اعجاب انگیز فخر رازی در دیباچه شرح خود بر اشارات, اهمیت تاریخی اشارات نزد فخر را نشان می دهد: (… و ان کان صغیر الحجم الا انّه کثیر العلم, عظیم الاسم… مشتمل علی عجب العجاب, منطبق علی کلام اولی الالباب, متضمن للنکت العجیبة و الفواید الغریبة التی خلت عنها اکثر المبسوطات و لا توجه فی شئ من الطولات… و کنتُ قد صرفتُ طرفاً صالحاً من العمر الی تتبع فصوصه و تفهم نصوصه واستکشاف اسراره و التعمق فی اغواره…) فخر رازی شرحی نقدی بر عیون الحکمة بوعلی سینا دارد. در سیر منطق دوبخشی بدون تردید فخر رازی واسطه مهم بین خونجی و ابن سینا است و یکی از عوامل رواج و تنقیح منطق دوبخشی فخر رازی است. نکته ای که هست نقادی فخر رازی به معنای دقیق کلمه است. سعی وی این بوده است تا در حد توان خود به صحّت و سقم مطالب اشاره کند. نقدی که خواجه نیز علیرغم تصمیم خویش به آن پرداخته است. فخر رازی در منطق اهمیت فراوان دارد, هم از جهت مهارت منطقی که خود نقدها و تشکیک های وی زبانزد عام و خاص است و هم از جهت معرفتی. وی نوآوریهای زیادی در منطق دارد. از جمله تفکیک بین داخل در جواب ماهو و واقع در طریق ماهو که علیرغم مخالفت خواجه با بیان فخر, اغلب منطق دانان از خونجی تا مؤلف رهبر خرد در این مسأله بیان فخر, را پذیرفته اند. و نیز مانند مطرح کردن اصطلاح مشروط و عُرفیّه در موجهات. طبیعیات و الهیات. شرح فخر رازی به صورتهای مختلف چاپ شده است. در قاهره به سال 1299 ـ 1326 و 1355هـ.ق. و در لکهنو به سال 1293هـ.ق امّا بخش منطق شرح وی هنوز چاپ نشده است (تا آنجا که راقم این سطور آگاهی یافته است) عده ای گمان کرده اند که اساساً فخر بر منطق اشارات شرح ندارد. در دایرة المعارف مرحوم مصاحب آمده است که از آن جمله است شرح امام فخر رازی که قسمت حکمت را شرح نموده است (ج1, ص154) و این انکار ضروریّات تاریخ یی است. برخی از نسخ خطی شرح فخر را که مشتمل بر منطق نیز هست معرفی می کنیم.
الف) نسخه خطی متعلق به کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران به شماره 38ج. ب) نسخه خطی کتابخانه مجلسی به شماره 18472. آغاز این نسخه چنین است: اما بعد حمد من تسحق الحمد لذاته…
و پایان منطق چنین است: و غرض ذلک علی نفسه مرّات ثم غلط فهو جدیربان یهجر الحکمه و تعلمها فکلّ مسیر لمّا خلق له. ج) نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره 8841 که به سال 1301هـ.ق نگارش یافته و ابتدای آن ناقص است.
تلخیص فخر از اشارات (لباب الاشارات) نام دارد که در مصر بر سال 1326هـ.ق چاپ شده است و مرحوم شهابی آن را در ضمیمه اشارات منتشر کرده است21 حاشیه ای نیز بر فخر رازی نسبت داده اند که قنواتی آن را در پیشاور به شماره 1742 گزارش کرده است. تصحیح و نشر شرح فخر رازی منطق بر اشارات را در دست تهیه و اقدام دارم که به یاری خداوند به طالبان علم ارائه خواهد شد.
5 ـ از جمله شرح مهمّ پیش از زمان خواجه طوس شرح ابوالحسن ابن علی بن محمد آمدی (سیف الدین) فقیه و قاضی معروف (551 ـ 631هـ.ق)1 می باشد به نام (کشف التمویهات عن الاشارات و التبیهات). این کتاب که برخی آن را المأخذ علی فخرالدین فی شرح الاشارات نیز نامیده اند, در واقع نقد شرح فخر رازی و دفاع از اشارات در مقابل نقدهای فخر می باشد. خواجه(ره) از این شرح اسمی به میان نیاورده است و این در حالی است که برخی آن را از منابع اصلیِ شرح خواجه دانسته اند. از جمله صلاح الدین صفدی (696 ـ 764هـ.ق) مؤلف الوافی بالوفیات که می گوید:
(خواجه طوسی اشارات را در مدت بیست سال شرح کرد و اعتراضات امام فخر را رد کرده و قاضی القضاة جلال الدین قزوینی روزی از این شرح توصیف زیاد می کرد, من هم حاضر بودم گفتم: مولانا کار مهمی انجام نداده است شرح امام فخر را با گفتار سیف الدین آمدی جمع کرده است, خودش نیز مطلبی بر آن دو افزوده است گفت من شرح آمدی را ندیده ام. جواب دادم شرح او به نام کشف التمویهات عن الاشارات و التنبیهات است.2
ابن خلدون (733 ـ 708) از شرح آمدی گزارش داده است.3 در الذریعه گزارشی از شرح بیهقی و شرح آمدی نیامده است. قنواتی در مؤلفات ابن سینا و برخی دیگر از گزارش نویسان نسخه هایی از آن را گزارش کرده اند.4
6. شرح رفیع الدین جیلی (متوفی 641هـ.ق) فیلسوف, پزشک و قاضی معروف دمشق. ابن ابی اصیبعه در عیون الابناء گفته است که وی این شرح را به دستور ملک مظفر تقی الدین عمر پسر بهرام شاه پسر فرخ شاه نگاشته است. منزوی نسخه ای از آن را در کتابخانه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری) به شماره 1182 و به نام (سهل المؤنة) گزارش کرده است.
7. شرح انتقادی نجم الدین احمدبن ابوبکربن محمد نخجوانی (648 ـ 586). قنوانی در مؤلفات ابن سینا نسخه های متعددی از آن را گزارش نموده است. مؤلف الذریعه نام آن را (زبدة النقص و لباب الکشف) دانسته و به عنوان ردیّه بر اشارات توصیف کرده است.5 زبدة النقص وی به نام التصانیف هم شهرت دارد. لباب المنطق و نیز کتاب اجوبة عن الاشکالات و الاعتراضات از اوست. وی کلیات قانون بوعلی را نیز شرح کرده است.6در کشف الظنون اسمی از شرح نخجوانی نیامده است.
8. شرح خواجه نصیرالدین طوسی (597 ـ 672هـ.ق) متکلّم زبردست شیعی, حکیم مشایی, ریاضی دان و منطقی, معروف به نام (حل مشکلات الاشارات) گرایش منطقی وی در ارائه کردن نظام آکسیماتیزه در کلام که در قواعد العقاید به اوج خود می رسد, نقطه عطفی است در برهانی و فلسفی کردن کلام شیعی. اساس الاقتباس و تجرید ـ المنطق وی پای بندی او را به منطق نُه بخشی (که شرح آن خواهد آمد) نشان می دهد. این جمله مشهور است که خواجه اشارات را از فریدالدین داماد اخذ کرده و او از سید ضیاءالدین و وی نیز از افضل الدین غیلانی و او نیز از ابی العباس لوکری که شاگرد بهمنیار بوده است و بهمنیار ممتازترین شاگرد ابن سینا است7 و این نشان می دهد که اساتید خواجه غالباً در دانش منطق به طریقِ نه بخشی بوده اند و این, گرایش خواجه منطق نه بخشی را تفسیر می کند.
خواجه در شرح خود بر اشارات, خویش را متکفّل رفع ابهامهای متن کرده است. ابهامهایی که به گمان خواجه موجب نقد از جانب برخی شده است. وی همچنین خود را متکفّل دفع انتقادهای فخر رازی نموده است. در عین حال نباید توهم کرد که خواجه با شیخ هیچ اختلاف نظری ندارد در مسائلی مبنای شیخ را نقد می کند که معروفترین آنها نقد مبنای شیخ در علم باریتعالی به ما سوی در مرتبه ذات (علم کمالی حضرت حق به غیر) می باشد.
عده ای پس از خواجه به داوری بین او و فخر رازی پرداخته اند که مهمترین آنها, از آنِ قطب الدین رازی است که به دلایلی آن را در فهرست مشروح اشارات گزارش خواهیم کرد. افراد دیگری نیز به این مهم دست زده اند, مانند محمدبن سعید یمنی شوشتری (متوفی در حدود 700هـ.ق) و محمد اصفهانی.1
بر شرح خواجه شرح و تعلیقه فراوان نوشته شده است. مانند شرح علامه حلی, شرح قطب الدین رازی, حواشی میرسید شریف جرجانی و ملاجلال الدین دوانی.2 مؤلف الذریعه بالغ بر هفده تعلیقه و حاشیه از دانشمندان بر شرح خواجه نقل کرده است که غالب آنها از آن فیلسوفانی است که در قرن دهم تا دوازدهم در حوزه فلسفی شیراز و اصفهان می زیسته اند3 این تعلیقات متضمن دیدگاههای نقدی مدرسین شرح خواجه می باشد. شرح خواجه از دیر زمان کتاب درسی در حکمت مشاء تلقی شده است و به همین جهت همیشه در معرض نقد و شرح قرار گرفته است. نخستین چاپ منقّح این کتاب از سلیمان دنیا است که به سالهای 1957 ـ 1960 در سه جلد منتشر شده است. چاپ دوّم به سال 1377 در مطبعه حیدری است که المحاکمات قطب رازی در پاورقی خود دارد. این چاپ که در سه جلد به ترتیب, منطق, طبیعیات و الهیات چاپ شده است از جهت دقت و صحّت بسیار سست تر از چاپ سلیمان دنیا است. هنوز چاپ دقیق و مقبول از شرح خواجه نشده است.
9. شرح مزجی عزالدولة سعدالدین بن منصور معروف به ابن کمونه (711 ـ 636هـ) به نام شرح الاصول و الجمل من مهمات العلم و العمل4. قنواتی نسخه های متعددی از آن را گزارش کرده است. گفته اند این شرح به شرح نقدی نخجوانی ناظر است و سعی نموده که انتقادهای وی را صورت منطقی داده و ارزیابی کند. همچنین گفته اند وی در رساله دیگری به پاسخ به نخجوانی پرداخته که نسخه ای از آن که به سال 679 نوشته شده است در کتابخانه غروی بوده است.5 ابن کمونه در منطق آثار پر ارجی دارد. مانند شرح تلویحات شیخ اشراق, کتاب المنطق و الطبیعیات مع الحکمة الخالدة, حواشی انتقادی بر خواجه طوسی. وی در باب بسیاری از قواعد منطق ارسطویی پارادوکسهای مهمّی پرداخته است; از جمله شبهه استلزام و پارادوکس دروغگو که سابقه یونانی دارد, در فرهنگ اسلامی به وی نسبت داده شده است.
10. شمس الدین محمدبن اشرف سمرقندی (638 ـ 704) نیز شرحی بر اشارات دارد که نسخه های آن را قنواتی گزارش کرده است. بر کتاب میزان القسطاس وی در منطق شرحهای زیادی نوشته شده است. خود وی نیز بر آن شرح نوشته است.6
14 ـ 11. شروح چهارگانه علامه حلی (647 ـ 726). علامه حلّی در منطق آثار فراوان دارد که مفصل ترین آنها کشف الاسرار نام دارد که در برخی از کتب خویش به آن استناد می کند. شرح وی بر رساله شمسیه کاتبی که بر مبنای نظام دوبخشی است القواعد الجلیه7 نام دارد و شرحش بر تجرید المنطقِ خواجه طوسی (در منطق نه بخشی) الجوهر النضید نام دارد که از کتب درسی منطق است. علامه حلی بر متن اشارات و شرح خواجه, شروح متعددی نوشته است. در کشف الظنون از شرح علامه نامی به میان نیامده, ولی مرحوم آقابزرگ سه شرح علامه را معرفی کرده است. 1 ـ ایضاج المعضلات من شرح الاشارات. در برخی از نسخ کتاب (خلاصه) که علامه به تصانیف خویش اشاره می کند, اسم این شرح ذکر شده است8. 2 ـ بسط الاشارات.9 3 ـ الاشارات الی معانی الامارات. علامه حلی در کتاب خلاصه به همین اسم کتاب را نام می برد و شیخ بهایی در تعلیقه اش گفته است که این کتاب به خط علامه نزد وی موجود می باشد.10 المحاکمات بین شُرّاح الاشارات را باید شرح چهارم وی دانست. استاد یحیی مهدوی نسخه ای از المحاکمات بین شراح الاشارات علامه حلی را که تا پایان منطق است در کتابخانه احمد ثالث به شماره 3400 گزارش کرده است.1
15. تستری بدرالدین محمدبن اسعدبن عبدالله یمنی (669 ـ 732) از شاگردان قطب الدین شیرازی شرحی بر اشارات دارد که در آن مانند قطب الدین رازی به داوری بین فخر رازی و خواجه طوسی پرداخته است. گفته می شود این کتاب که المحاکمة بین نصیرالدین والرازی نام دارد به سال 1304هـ.ق در تهران چاپ شده است. این سخن را که رشر در سیر منطق نزد غرب آورده است2, ظاهراً از فهرست قنواتی اخذ شده است و خالی از صحّت می باشد. تستری علاوه بر آن حواشی مستقلی هم بر اشارات دارد.3
16. داوری قطب الدین رازی بین فخر و خواجه در پایداری کتاب اشارات نقش بسزایی داشته است. این کتاب را که به نام المحاکمات بین شرحی الاشارات می باشد به دلیل اینکه در ضمن نقّادی به بیان و توضیح روشنی از سخن شیخ پرداخته است, می توان به عنوان شرحی موفق بر اشارات تلقی کرد. قطب رازی از موفق ترین شارحان منطق دوبخشی در تاریخ منطق مسلمین می باشد.
قطب الدین رازی بویهی معروف به قطب الدین تحتانی (689 ـ 767) شاگرد علامه حلّی و قطب الدین شیرازی بوده است. آثار منطقی وی متنوّع و دقیق است وی رساله تک نگاره ای در باب تصوّر و تصدیق دارد و شمسیه کاتبی و مطالع الانوار ارموی را شرح کرده است. مؤلف کشف الظنون گفته است که قطب الدین رازی آن را به توصیه قطب الدین شیرازی نگاشته است. بر محاکمات قطب الدین رازی تعلیقه و حواشی زیادی نوشته شده است. مانند حاشیه ملا جلال الدین دوانی (830 ـ 908)4 و تعلیقه ابن کمال پاشا (865 ـ 940هـ.ق) و حاشیه آقاحسین بن جمل الدین خوانساری (متوفی 1098) که نسخه ای از آن در کتابخانه لعله لی استامبول وجود دارد و نسخه ای دیگر در کتابخانه رضوی موجود است (فهرست, ج1, ص28).5 از شروحی که بر محاکمات قطب نوشته شده است می توان شرح میرزاجان شیرازی (متوفی 994) را نام برد که در سال 1290هـ.ق در استانبول در حاشیه محاکمات چاپ شده است.
به طور کلی از قرون نهم به بعد عموماً حاشیه به شرح خواجه نگاشته شده است و به ندرت شرح مستقل بر اشارات دیده می شود.
17. محمد اصفهانی (896 ـ 957) مانند تستری و قطب الدین تحتانی شرحی دارد به نام المحاکمات بین نصیرالدین و الإمام فخرالدین رازی.
18. امیر محمدمعصوم بن محمد فصیح بن امیر اولیاء حسین تبریزی قزوینی (متوفی 1091) نیز شرحی بر اشارات نگـاشته است که الذریعه آن را معرفی کرده است.6 وی همچنین دارای حاشیه ای بر شرح خواجه است که به گزارش الذریعه نسخه ای از آن نزد احفاء نویسنده در قزوین موجود است.7
19. آقاحسین بن جمال الدین محمد خوانساری (متوفی 9/1098) نیز علاوه بر شرح اشارات که مرحوم آغابزرگ آن را در جلد سیزدهم (ص91) معرفی کرده است, دارای دو تعلیقه مستقل بر خود اشارات8 و تعلیقاتی بر شرح خواجه و شروح دیگر آورده است.9
در قرون معاصر نیز ترجمه های توأم با شرح به زبان فارسی نوشته شده است که به ذکر دو نمونه از معاصرین می پردازیم. هر دو ترجمه, حاوی متن اشارات, ترجمه فارسی آن و نیز شرح مقتبس از خواجه می باشد.
20. از زین الدین جورابچی معروف به زاهدی (معاصر و عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد) به نام (منطق حجه الحق) یا (ارگانون بوعلی) این کتاب اسم سومی نیز دارد به نام ایضاح الاشرات.10 این ترجمه و شرح مختص به منطق اشارات می باشد و به گمان نگارنده مترجم و شارح هم از جهت زبان و هم از حیث تحلیل کمترین توفیقی در شرح اشارات نداشته است.
21. از دکتر حسن ملکشاهی (استاد دانشگاه تهران) به نام ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات1. جلد دوّم این کتاب به منطق اختصاص دارد. از ویژگی های این ترجمه و شرح این است که از الفاظ و مفاهیم بحث ترمینولوژیک مستقلی ارائه نموده است. ارجاع به مآخذ متعدّد ـ هر چند گاهی با کم دقّتی توأم است ـ نیز از امتیازات آن محسوب می شود. امّا از جهت تحلیل مبانی شرح و بیان لوازم منطقی آراء بوعلی نقصان فراوان دارد.
22. شرح مبسوط بر اشارات شیخ و نیز توضیح شرح خواجه را مدتی است موضوع مباحثات خود قرار داده ام که امید می برم جلد نخست آن را که به صورت شرحی مزجی است به زودی به دست طبع بسپارم2 چاپ منقّح و تصحیح انتقادی منطق اشارات و شرحهای فخر رازی, خواجه طوسی, علامه حلّی, قطب رازی و آغاحسین بن جمال الدین خوانساری, طرحی است که تحت عنوان منطق اشارات و مشروح آن در دست اجراست که امیدوارم بخشی از آن را به همت نشر آرایه (تهران) ارائه کنم.
کتاب اشارات حاوی دقایق و نوآوری فراوانی است که خود شیخ و حکمای پیرو وی بر اهمیت آن تأکید دارند. این کتاب شیخ با دیگر کتب او از جهات بسیاری تفاوت دارد: (محکمی عبارات, زیبایی کلمات, تحریر از زواید, تقریر فواید, تفسیر ابواب و فصول…).3
اهمیت اشارات در روش و مسائل آن است. شیخ در منطق اشارات مسائل و ضوابط منطقی را به دقت تحلیل کرده و لغزشهای عمده ای که برای نوآموزان و یا ساده انگاران بوجود می آید برشمرده و رفع توهم می کند. به علاوه شیخ نوآوریهای زیادی در مسائل منطقی ارائه می دهد. برخی از این مسائل را سلیمان دنیا در انتهای منطق اشارات ذکر می کند که در واقع مشتی از خروار است, ولی نوآوری شیخ از جهت روش بیش از هر جهتی اهمیت دارد و این نکته ای است که اغلب قریب به اتفاق شارحین به آن بی توجه اند. ابتکار متدیک وی در منطق سرآغاز تحول بزرگی در تاریخ منطق می باشد; یعنی تحول منطق نُه بخشی ارسطویی به منطق دوبخشی سینوی که ما به تفصیل تمام این تحول را گزارش کردیم.
شیخ در الهیات نیز ابتکار متدیک دارد. فخر رازی متوجه این مهم شده است که شیخ در اشارات در پی متافیزیک و الهیات غیر مبتنی بر طبیعیات و الهیات پیشینی است. امری که خواجه در مقام انکار آن برآمده است. مرحوم محمود شهابی متوجه بعد دیگری از ابتکار شیخ و تنظیم و تألیف اشارات شده است. وی می نویسد:
(در بیشتر کتب فلسفی شیخ همان عناوین باب و فصل و مقاله و فن و امثال آن, که معمول بوده, به کار رفته است لیکن در اشارات برای تعیین عناوین آن راهی دیگر انتخاب گردیده است. بدینگونه که در قسمت منطق آن به مناسبت اینکه منطق برای رسیدن به حقایق معلوم به منزله راه است, کلمه نهج که به معنای راه یا راه وسیع است به کار گرفته شده در قسمت طبیعی و الهی آن به مناسبت اینکه این قسمت, به ویژه قسم الهی آن غذای نیروبخش عقل و غرض اقصی و مقصد اعلی نفس است, کلمه نمط که به معنی خوان یا خوان گسترده است, عنوان قرار داده شده است.)4
امّا اهمیت تاریخی اشارات را باید در ابتکار متدیک آن دانست; به ویژه در منطق, کتاب اشارات سرآغاز جریان منطق دوبخشی است روشن کردن هویت منطق دوبخشی و تفاوت آن با منطق نُه بخشی نه تنها در شناخت اهمیت تاریخی اشارات لازم و اساسی است, بلکه در شناخت هویت علم منطق نیز حائز اهمیت است که در آغاز مقاله بدان پرداختیم و از غزالی نقل کردیم که نشر دوبخشی بودن منطق, غایت و غرض این دانش است.5
1. فردریک کاپلستون, تاریخ فلسفه, ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی, چاپ دوّم, انتشارات سروش با همکاری, انتشارات علمی و فرهنگی, تهـران, 1368, ج 1, ص 315.
1. منطق و ارسطو, تصحیح عبدالرحمن بدوی ـ انتشارات دارالقلم, بیروت, 3ج, 1104ص.
2. خواجه طوسی, نقد المحصل, تصحیح عبدالله نورانی, ص528.
3. فارابی, عیون المسائل, صص2 و 3.
4. محک النظر, ط. قاهره, صص4 تا 6.
5. ابن خلدون, مقدمه, ترجمه محمد پروین گنابادی, تهران, 1353, ج2, صص28 ـ 1024.
1. چهارفصل اول منطق ِ شفا در چیستی منطق می باشد. استاد احمد آرام این فصل را ترجمه کرده اند. جاودان خرد, شماره دوم, صص23 ـ 37.
2. محمد جواد لاریجانی در سخنرانی خود در نخستین کنگره منطق (تهران ـ اردیبهشت 1369) آورده اند که: امروزه با توجه به جنبه تئوریک منطق که از پروسه فکر بـه عـنوان Mentalact بحث می کند این تعریـف منطـق را بـاید به فراموشی بسپـاریم که (آلة قانوتیه تعصم مراعـاتها الذهن عن الخطاء فی الفکر.)
1. خواجه طوسی, شرح اشارات (ط. خاتمی) 3ج, ج1 , ص21.
2. همان, ص83.
3. همان, ص83.
1. المعتبر, الجزء الاول فی المنطق, ص4.
2. منطقیات فارابی ـ تصحیح محمدتقی دانش پژوه, ج3, ص434.
3. محمود شهابی, رهبر خرد, ص46 (چاپ ششم).
1. محمدبن اسماعیل دیزی که از پیروان شیخ اشراق می باشد در کتاب حیات النفوس (نگارش به سال 68) همین روش را اخذ کرده است.
2. از جمله: دکتر گل بابا سعیدی, (ابن سینا و نوآوری و تحوّل در منطق ارسطـوی), در نشریه43 کمسیون ملّی یونسکـو در ایـران, صص161 ـ 183.
1. کتابشناسی بوعلی را مراجعه کنید به:
ـ یحیی مهدوی, فهرست مصنفات بوعلی, دانشگاه تهران.
ـ قنواتی ـ الاب جورج شماته, مؤلفات ابن سینا قاهره, 1950هـ.ق
ـ کتابشناسی منتخب فلاسفه اسلامی, مرکز اسناد و مدارک علمی, تهران, 1365هـ.ش صص63 ـ 70.
ـ محسن کدیور. فهرست آثار ابن سینا در مجله معارف دوره نهم, شماره 2, مرداد و آبان 1371. صص78 ـ 110.
2. بنگرید به: محمدتقی دانش پژوه, منطق ابن سینا در نشریه 43 کمیسیون ملی یونسکو در ایران, ص151.
3. Ibn Sina, Le Livre des theore mes et des avertissem cnts publie d’Apres les mss. de Belin, de leyde et d’oxford. Par J.Forget. lyde-E.J.Brill, 1892, 224p.
4. شرف الدین خراسانی در مقاله خود در دایرة المعارف بزرگ اسلامی (ج4, ص6) این چاپ را نادیده گرفته و دومین چاپ اشارات را طبع سه جلدی همراه با شرح خواجه انگاشته است که سلیمان دنیا به سالهای 1957 ـ 1960 منتشر کرده است.
5. دانشگاه تهران 1339هـ.ش (همراه با لباب الاشارات فخر رازی) 32«286ص.
6. با مقدمه, تصحیح و حواشی احسان یار شاطر, تهران, انجمن آثار ملی, 1332, 38«332ص.
1. تهران, مطبعه مجلسی, 1316, 200 ص و نیز با مقدمه منوچهر صدوقی سُها, تهران, کتابخانه فارابی, 1360 ـ 200ص.
2. Goichon
3. Ibnsina, Remarks and Admonitions, port one: lojic Trnslated by: shams C. Inati, 1984, univesapress wetteren, Belgian 165p.
4. تصحیح محمود شهابی, به ضمیمه الاشارات و التنبیهات, دانشگاه تهران, 1339هـ.ش
5. آغابزرگ تهرانی, الذریعه, ج3, ص111, شماره 372.
6. محمود شهابی, زنده عشق, انتشارات آموزش انقلاب اسلامی, ص139, پاورقی 110.
مقدمه مرحوم شهابی بر اشارات, ص23, گزارش حکایتی را در این باب آورده است.
7. اشاره است به گمان نویسندگان فهرست نسخ خطی آستان قدس رضوی, (ج1, ص137). و نیز محمدتقی دانش پژوه در مقاله آشنایی با شرح عیون الحکمة امام رازی (معارف, دوره سوم, شماره 1, ص111).
8. Nichala Rescher. The pevelopment of Arabic logic, university of pettsburgh press, 1964. p. 176.
1. مقدمه خواجه بر شرح اشارات, ج1, صص2و3.
2. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلسی, ج5, ص301.
1. در تکمله منزوی بر مقدمه مرحوم شهابی بر اشارات تاریخ وفات وی 612 آمده است که ظاهراً اشتباه مطبعی است.
2. محمد مدرسی زنجانی, سرگذشت و عقاید خواجه طوسی, امیرکبیر, تهران 1363, ص165.
3. مقدمه ابن خلدون, ص492 (متن عربی).
4. تکمله منزوی بر مقدمه مرحوم شهابی بر اشارات, ص25.
5. الذریعه, ج2, ص97.
6. همان, ج2, ص97.
7. مقدمه دکتر ابراهیم دیباجی بر بیان الحق بضمان الصدق لوکری, ص20.
1. مقدمه اشارات. چاپ محمد شهابی, صص26 ـ 27.
2. تفصیل گزارش شروح و حواشی بر شرح خواجه را مراجعه کنید به الذریعه, ج آ, صص111 ـ 113 و نیز جورابچی, ایضاح الاشارات, ص: ح و طه که 20 حاشیه را گزارش نموده است.
3. الذریعه, ج6, صص110 ـ 112 و شماره های 591 ـ 607.
4. کشف الظنون, ج1, ص103.
5. الذریعه, ج2, ص97.
6. پاورقی 14, p: 210.
7. تصحیح فارس حسّون تبریزیان. جامعه مدرسین قم. 1412هـ.ق 426ص.
8. الذریعة, ج2, ص500 شماره 1960.
9. همان.
10. الذریعه, ج2, ص95.
1. دکتر مهدوی, فهرست نسخه های مصنفات بوعلی, ص36.
2. پاورقی 14. (رش). p.214.
3. صاحب الذریعه در ج6, ص192 نسخه ای از آن را درکتابخانه فاضلخان مشهد معرفی کرده اند.
4. الذریعه, ج6, ص192, شماره 1051.
5. همان, ج13, ص91, شماره 288.
6. همان.
7. همان, ج6, ص112, شماره 607.
8. همان, ج6, صص110 و 11, شماره های 594 و 595.
9. همان, ج6, ص192, شماره 1051.
10. چاپ طوسی, مشهد, 1340هـ.ش, الف ـ ن « 416ص.
1. انتشارات سروش, تهران, 1367, ج2, 704ص.
2. درس نامه این شرح به وسیله دانشگاه امام صادق نیز منتشر می گردد. (جزوه اول, 1372, 350ص).
3. محمود شهابی, اشارات (مقدمه). ص9.
4. همان, ص6.
5. غزالی, امام محمد, مقاصد الفلاسفه, تحقیق الدکتور سلیمان دین, (دارالمعارف بمصر, 1961), ص37.

منابع (نشریه):

آیینه پژوهش 1373 شماره 24

هم افزایی علمی
هم اندیشی علمی و جمعیت آگاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *