وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

روان شناسی | اختلال شخصیت | انواع اختلال | روان پریشی و روان نژندی

معرفی مشاوره اختلالات شخصیت:

روان درمانی تحلیلی به نوعی روان درمانی اطلاق می شود که در آن با بررسی عمیق و تحلیل وضعیت روانی فرد سعی می شود به او در غلبه بر مشکلات هیجانی کمک شود. این مشکلات هیجانی به صورت علایم روانشناختی نظیر افسردگی و اضطراب، مشکل در ارتباط با دیگران، کار کردن، توانایی عشق ورزیدن، خشنودی از زندگی و اعتماد به نفس خود را نشان می دهند. در این نوع درمان سعی بر آن است که فرد بتواند با آگاهی از مکانیسم­های ناخودآگاه بروز این علائم بر آنها چیره شود. هدف از این درمان، فهمیدن الگوهای تکراری رفتارها و انگیزه در پسِ آنهاست. در واقع روان درمانگرهای تحلیلی بیشتر الگوهای بیمارگونه ارتباطی فرد را در رابطه با افرادی که در زندگی فعلی او هستند، در گذشته بوده اند و در رابطه با درمانگر تکرار می شوند را به مراجع نشان می دهند و از این طریق امکان تغییر در زندگی حال را فراهم می آورند.

روان درمانی تحلیلی فرآیند اکتشافانه ایی بین مراجع و درمانگر است به منظور فهمیدن آنچه خودآگاه به جلسه آورده می شود و آنچه ناخودآگاه در ذهن مان اتفاق می افتد و در روابطمان دیده می شود. تجربیات اولیه ما در شکل دادن ذهن ما نقش به سزایی دارند و باید توجه داشته باشیم بخش زیادی از ذهن ما خارج از حیطه آگاهی ما فعالیت می کند.

در جلسه روان درمانی، مراجع تشویق می شود که هرآنچه از ذهنش می گذرد را بیان کند. در فضای رابطه مراجع و درمانگر احساسات، افکار، آرزوها، ترس ها، خاطره ها و رویاها بازگو می شوند. به مراجع کمک می شود که جریان ناخودآگاهی که تفکر خودآگاهانه او را تحت تاثیر قرار می دهد را بشناسد. به این ترتیب روان درمانی آهسته آهسته به ما کمک می کند که درک بهتری از خودمان داشته باشیم و ببینیم که چگونه گذشته رفتارهای کنونی ما را جهت می دهد. این آگاهی ها به مراجع کمک می کند که از رفتارهای تکراری اش بیرون آمده و راه های جدیدی برای بودن و کنارآمدن با مشکلات پیدا کند. معمولا بدون کمک تخصصی آگاهی یافتن از ذهن ناخودآگاه مان مشکل است. (http://simiaservice.com)

 

شخصيت يعني مجموعه‌اي از رفتار و شيوه‌هاي تفکر و هيجاني شخص در زندگي روزمره که با ويژگي هاي بي همتا بودن، ثبات(پايداري) و قابليت پيش بيني مشخص مي‌شود. به عبارتی دیگر مجموعه الگوهای رفتاری مشخص کننده شخصیت فرد مورد نظر (مثلا  همسر آینده) است که برای شخص جا افتاده اند و به صورت مستمر می توان این الگوهای رفتاری را در زندگی آنها دید به صورتی که می توانیم در برخورد با یک مسأله نحوه رفتار شخص را با توجه با الگوی رفتاری که از او می شناسیم پیش بینی کنیم. 

باید توجه کنیم که این الگوها مربوط به تمام عمر شخص بوده و ناشی از یک اختلال دیگر روانپزشکی دیگر نمی باشد و همچنین نباید در اثر مصرف دارو یا مواد خاصی و یا سایر بیماریها ایجاد شده باشد.   
از اين تعريف اين نکات قابل استنباط است:
بي همتايي و تفاوت: شخصيت يک فرد بي‌همتاست و با وجود بعضي مشابهت‌ها، دو شخصيت يکسان و همسان وجود ندارد.
ثبات داشتن و پايداري: اگر چه افراد در شرايط و محيط هاي گوناگون، ظاهرا رفتارهاي متضاد و مختلفي دارند، ولي در طول زمان (مثلا چندين دهه) رفتار و همچنين شيوه تفکر آن ها داراي يک ثبات نسبتا دائمي است.
قابليت پيش بيني: با توجه و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص مي‌توان سبک رفتاري و تفکري آنها را با احتمال زياد پيش بيني کرد. قابليت پيش بيني رفتار با “ثبات در رفتار” رابطه متقابل دارد.  

اختلال شخصيت چيست؟
آيا تا به حال کسي را ديده‌ايد که در برابر يک انتقاد ساده، واکنش خشمگينانه شديدي داشته باشد؟ آيا از خود پرسيده‌ايد که: چرا بعضي از افراد انواع “خال کوبي” را روي پوست خود دارند؟ چرا بعضي از افراد براي خود، خانواده و … برنامه ريزي سختگيرانه دارند، به صورتي که در شرايط بحراني هم حاضر به تغيير آن نيستند؟
اختلالات شخصيتي گروهي از حالات رواني مي باشند كه بيماري نبوده، بلكه شيوه هاي رفتاري هستند.
خصوصيات اين اختلالات عبارتند از:
* الگوهاي رفتاري نسبتاً ثابت، انعطاف ناپذير و ناسازگار كه به بروز مشكلاتي در ارتباط برقرار كردن با ديگران و مشكلات شغلي و قانوني منجر مي گردد.
* افراد دچار اين حالات تصور مي كنند كه الگوهاي رفتاري شان طبيعي و صحيح است.
* شخصيت اين  افراد در برخورد با موقعيت‌هايي که واکنش با آن ها مستلزم تغييرات و تصميمات جديد است، ناسازگارمي باشد، يعني تفکر و رفتار انعطاف ناپذيري از خود بروز مي‌دهند.
 بنابراين، اختلال شخصيت يعني رفتارهاي ناسازگار و انعطاف ناپذير در برخورد با محيط و موقعيت ها.  نکته مهمی که وجود دارد این است که در برخی موارد، اختلال شخصیت به نفع فرد تمام می شود.

عوامل ایجاد اختلال شخصیت

روش تشخیص اختلالات شخصیت
موقعیت ماشه چکان longleftarrow
پاسخ :
اگر ماشه تفنگی را بچکانیم پاسخ آن شلیک گلوله خواهد بود. برای فرد دچار اختلال شخصیت در مو قعیتی که برایش استرس‌زا (تحریک کننده) است، قرار گیرد پاسخ (رفتار ناسازگار) نیز بدنبال آن ظاهر خواهد شد.
این مطلب که چه موقعیتی برای فرد استرس‌زا است، بستگی به تفسیر فرد از موقعیت دارد. انواع موقعیت‌هایی که در بروز تفسیرهای استرس‌زا و تحریک کننده موثر هستند عبارتند از :
موقعیت‌های خانوادگی و جنس
موقعیت‌های اجتماعی مثل گروههای ورزشی و مذهبی
موقعیت‌های کاری و شغلی
حضور مشکل بصورت مادام العمر (تمایل به تکرار) :
الگوی ماشه چکان longleftarrow پاسخ در سراسر عمر فرد دچار اختلال شخصیت مکررا خود نمایی می‌کند. بدین معنی که هر وقت یکی از موقعیت‌های «ماشه چکان» (از نظر فرد) حظور داشته باشد «پاسخ» نیز ظاهر خواهد شد و این وضعیت در طول عمر فرد بدون ملاحظات زمانی و مکانی به دفعات تکرار می‌شود. هر چه تعداد این تکرار در طول زمان بیشتر باشد، نشانگر شدت و عمق اختلال خواهد بود.
آیا تشخیص اختلال شخصیت در فرد آسان است؟
تشخیص و فاصله گذاری بین شخصیت سالم و ناسازگار (دارای اختلال) در یک فرد کار دشواری است. این تشخیص نیازمند متخصص با تجربه است که بتواند «موقعیت‌های ماشه چکان longleftarrow پاسخ» در طول عمر فرد شناسایی کند. افراد زیادی وجود دارند که دچار یکی از انواع اختلالات شخصیت می‌باشند ولی هیچ وقت تشخیص داده نمی شوند این دشواری به دو علت است.  
واکنش «ماشه چکان پاسخ» در موقعیت‌ها و محیط‌هایی بروز می‌کند که فرد تفسیری استرس‌زا (تحریک کننده) از آن موقعیت و محیط داشته باشد و تا زمانی که چنین تفسیری در ذهن فرد نباشد رفتار و واکنش او سالم و بهنجار خواهد بود.
برخلاف مشکلاتی نظیر «اضطراب و افسردگی و … این افراد هیچ آگاهی از مشکل شخصیتی خود ندارند چون اختلال جزئی از شخصیت شان است یعنی قسمت ناسازگار و سازگار متحدا یک شخصیت را تشکیل می‌دهند. این عدم آگاهی باعث می‌شود که رفتار ناسازگار همانند رفتار سازگار مقبول فرد باشد و نصیحت‌ها و ابراز نارضایتی‌های اطرافیان نیز سودی نخواهد داشت و در مقابل خودشان به «دروغ گویی ، تهمت زدن ، تحقیر کردن و توطئه» متهم می‌شوند.

بیماری‌های حاد روانی به صورت ناگهانی بروز می‌کنند و مختل‌کننده زندگی عادی هستند. در بیماری‌های روانی ممکن است فرد به بی‌خوابی، بی‌قراری و بدبینی شدید دچار شود، بنابراین بیماری‌های این گروه بر اساس حالت بیمار به حاد یا غیرحاد تقسیم می‌شوند، به عنوان نمونه جنون‌های زودگذر دارای ماهیت حاد هستند اما برخی از بیماری ها به تدریج شدید می‌شوند. بیماری‌های روانی به صورت شدید یا مزمن بروز پیدا می‌کند، به عنوان نمونه بیماری شیزوفرنی ممکن است شدید با علایم بدبینی، توهمات و… یا مزمن با نشانه‌هایی همچون دوری از اجتماع همراه باشد و گاهی بیمار به شکل خفیف سال‌ها دارای بیماری است.

در زیر برخی از عوامل بنیادی اختلال شخصیت آورده شده است.
نقش وراثت (ژنتیک)
نقش عوامل ژنتیک در تحقیقات متعددی بررسی شده است. برای مثال تحقیقی در آمریکا بر روی پانزده هزار زوج دوقلو نشان داد که میزان ابتلا به اختلالات شخصیت در بین افراد دوقلو بیشتر از تک قلو است.
نتایج نشان می‌دهد که اگر یکی از دوقلوها دچار اختلال شخصیت شود احتمال دچار شدن آن یکی نیز بسیار بیشتر از افراد عادی است. همچنین بعضی مطالعات نشان داده‌اند که اگر یکی از پدر و مادر دچار اختلال شخصیت باشد احتمال دچار شدن فرد دیگری از همان خانواده به آن اختلال بیشتر از افراد جامعه است.
عوامل بیو شیمیایی و هورمونی
نتایج بعضی از تحقیقات موید این مطلب است که تغییراتی در سطح و میزان ترشح هورمون‌های غدد داخلی وجود دارد. برای مثال سطح هورمون آندروژن و تستوسترون (دو نوع از هورمون‌های جنسی مردان) در خون افراد پرخاشگر بیشتر از افراد غیر پرخاشگر است و این بدین معنی است که بعضی از رفتارهای پرخاشگرانه افراد «ضد اجتماعی» احتمالا ناشی از افزایش سطح این دو هورمون در خونشان است. همچنین تغییراتی در ترشح اندروفین ، سرتونین و دوپامین (سه نوع انتقال دهنده عصبی در مغز) در انواع اختلالات شخصیت دیده می‌شود ولی تحقیقات در این مورد همچنان ادامه دارد.
عوامل روانی – خانوادگی
عوامل روانی – خانوادگی نقش بسزائی در تشکیل و تکوین شخصیت (چه سالم چه ناسالم ) افراد دارد. یکی از کسانی در این نظریه پردازی کرده است، «زیگموند فروید» بنیان گذار روانکاوی است.
از دیدگاه روانکاوی اختلال شخصیت ناشی از مجموعه‌ای عوامل ناخودآگاه است که ریشه‌های آن را باید در پنج سال اول زندگی فرد جستجو کرد. بعضی از عوامل زمینه ساز عبارتند از «عدم توجه پدر و مادر به کودک ، سن و روش جداسازی کودک از شیر مادر ، شیوه آموزش آداب نظافت و تخلیه ، شیوه برخورد و پاسخگویی پدر و مادر به سوالات و کنجکاوی کودکان در موضوعات جنسی و جنسیت.»

عوامل اجتماعی – فرهنگی
این عوامل جزئی جدایی ناپذیری از شخصیت فرد است. چون انسان موجودی اجتماعی است و در اجتماع ، رشد می‌کنند. تحقیقات نشان داده‌اند وقوع رفتارهایی مانند «دزدی ، تجاوز ، بد مستی ، قتل» در محلات با طبقه اجتماعی و فرهنگی پایین بسیار بیشتر از محلات با طبقه اجتماعی و فرهنگی بالاست.
رفتارهایی که در اختلال شخصیت ضد اجتماعی دیده می‌شود. (نتایج این تحقیقات بازدید همراه است). همچنین در جوامعی که عدم اعتماد به یکدیگر در آن تبلیغ می‌شود و یا روابط ، صحبت‌ها و نوع اعتقادات افراد بشدت کنترل می‌شود. امکان بیشتری وجود دارد که افراد با اختلال پارانوئید (سوء ظن شدید) رشد کنند.
همچنین است وضع فرهنگ‌هایی که پرخاشگری را تشویق و تبلیغ می‌کنند. www.migna.ir شیوع در جمعیت کلی میزان شیوع اختلال شخصیت در کل جمعیت حدود 4 تا 6 درصد برآورد شده است. اگر چه در بین انواع مختلف شخصیتی تفاوتهای معنی‌دار وجود دارد برای مثال برآوردها برای اختلال پارانوئید حدود (0.5 تا 2.5 درصد) است در حالی که برای اختلال اجتنابی بین (1 تا 10 درصد) اعلام شده است.  

انواع اختلال شخصيت:
بدبين (پارانوييد): اين افراد داراي شك و بي اعتمادي غير منطقي هستند و حالت تدافعي و حساسيت بيش از حدي نسبت به ديگران دارند. پارانویا، در تعریف عام آن، حالتی است که شخص در آن با اهمیت فوق العاده و خارج از اندازه‌ای که به سلامت جانی و مالی خود می‌دهد، خود را شکنجه می‌دهند. این گونه از افراد مدام در این فکر هستند که عواملی انسانی، طبیعی یا ماورا طبیعی خودشان، دارایی و افراد خانواده شان را تهدید می‌کنند و همه، در فکر توطئه چینی بر ضد آنها هستند.
در فرهنگ عامه امروز، پارانویا اشکال و روش‌های مختلفی برای ابراز خود پیدا کرده‌است از جمله :
• اعتقاد به اینکه قدرت خاصی دارند یا در یک ماموریت مخصوص هستند (هذیان عظمت)
• تئوری توطئه یا اعتقاد به اینکه اخبار و وقایع کاملاً نامربوط، درواقع اجزا یک نقشه بزرگ و توطئه‌آمیز هستند.
• تعقیب شدن توسط دشمنان قدرتمندی چون تروریست‌ها، بشقاب پرنده، سازمان‌های مخفی یا شیاطین
• کنترل افکار توسط اشعه نامرئی و دستگاه‌های پیشرفته
• ترس از مسموم شدن و اعتقاد به اینکه بعضی مواد غذایی اصولا برای مسموم کردن بشر ساخته شده‌اند (مانند قند مصنوعی و آب‌های معدنی) درمان پارانویا بیش از هرچیز با رفتار درمانی (behavior therapy) انجام می‌شود که هدف آن کاستن از حساسیتهای فرد مبتلا، نسبت به انتقادها و همچنین تقویت تواناییهای اجتماعی او است.
سر و کار داشتن با افراد پارانیید بسیار مشکل است زیرا بسیار زودرنج هستند و رفتارشان معمولاً خصمانه‌است و از نظر احساسی بسیار بسته و نسبت به هر فعالیتی بی میل هستند. به همین دلیل، درمان این مشکل، از پیشرفت کندی برخوردار است.برای درمان این افراد باید کوشش شود که در ابتدا چرخه شک و تردید او شکسته شود و او با تمرینهای آرامش بخش و روشهای کنترل اضطراب، از حالت انزوا خارج شود و کمکم با کمک پزشک و اطرافیان خود، تغییراتی اساسی در رفتارهای خود به وجود آورد.
شیوع: 2.5 تا 0.5 درصد و در بستگان بیماران اسکیزوفرنیک بیشتر مشاهده می شود. بر این اساس رابطه ای بین این دو اختلال را مطرح کرده اند. در مردها شایع تر از زن ها ست و به نظر می رسد در اقلیت ها، مهاجران و ناشنوایان شیوع بیشتری دارد.   ملاک های تشخیصی DSM IV برای اختلال شخصیت پارانوئید:
A- عدم اعتماد و شکاک بودن نسبت به دیگران، بطوریکه انگیزه های آنان بدخواهانه تعبیر شود، در اول بزرگسالی شروع شده، خود را در زمینه های مختلف نشان می دهد و با 4 یا بیشتر از علائم زیر مشخص می شود:
1- بدون دلیل کافی ظن می برد که دیگران از او سوء استفاده می کنند یا فریبش می دهند.
2- بدون دلیل کافی وفاداری و قابلیت اعتماد دوستان و بستگان خود را مورد سؤال قرار می دهد.
3- در اعتماد به دیگران مردد است، چون می ترسد از اطلاعات او علیه خودش استفاده شود.
4- در اشارات و اتفاقات خوش خیم ، معانی تحقیرآمیز و تهدید کننده می بیند.
5- مداوم کینه می ورزد، یعنی تحقیر، بی اعتنایی و اهانت را نمی بخشد.
6- جملاتی از رفتار و شخصیت خود را برداشت می کند که برای دیگران آشکار نیست.
7- سوء ظن مکرر و بی اساس نسبت به وفاداری به همسر.

B- علت قابل توجیه طبی-روانی وجود نداشته باشد.  در برخی از افراد، این اختلال تا پایان عمر وجود دارد. در پاره ای دیگر مقدمه ای برای اسکیزوفرنی است. در کل این افراد در زمینه شغل، زندگی، و خانواده مشکل همیشگی دارند. درمان انتخابی این بیماران روان درمانی است. جهت فرونشاندن اضطراب و تحریکات بیمار گاه درمان دارویی انجام می شود. به همین منظور عمدتا ً از یک ضد اضطراب مثل دیازپام یا دوز پایین داروهای ضد جنون (مثلا ً هالوپریدول) استفاده می شود .

اختلالات اسکیزوئیدی( منزوي – اسكيزوييد) :
در گذشته اختلالات اسکیزوییدی اصطلاحی بود که برای دو نوع از افراد متفاوت به کار می رفت : یکی کسانی که در ایجاد روابط اجتماعی اشکال دارند ،دیگری کسانی که نحوه ی عمل و صحبت کردنشان بیگانه و عجیب بود. در گروه اول دو تیپ افراد وجود داشتند :یک تیپ،  ناتوانی در ارتباط با دیگران داشتند …..دیگری افرادی که احساس می کردند که روابط اجتماعی بی معنی است…کسانی که در گروه دوم قرار داشتند افردای بودند که صحبت یا رفتارشان همراه با تفکر یا احساس غیر عادی بود افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوییدی کسانی هستند کم حرف ، از لحاظ اجتماعی کناره گیر و منزوی که تما یل به تنهایی دارند. آنان عادات و فعالیتهای شغلی انفرادی را ترجیح داده، فاقد توانایی برای ارتباط گرم و نزدیک اجتماعی هستند آنها به ندرت احساسات خود را بطور مستقیم ابراز می دارند.. نه تنها روابط اجتماعی محدودی دارند بلکه به نظر می رسد که اشتیاق کمی برای آنها دارد به هر حال آنها غالبا مهارتهای اجتماعی محدودی دارند  مهارت اجتماعی آنها ضعیف است فاقد احساس لطیفه  گویی و شوخ  طبعی هستند و به نظر می رسد گسسته اند شاید به علت گسستگی اجتماعی مردان مبتلا به اختلا لات اسکیزوییدی به ندرت ازدواج می کنند ..زنان با احتمال بیشتری ازدواج می کنند ولی به صورت پذیرش ازدواجی است که به آنها پیشنهاد شده است نه اینکه خود در جستجوی آن برایند..پاسخهای هیجانی آنها یکنواخت و سرد است ناکامیهایی و نا ملایمات زندگی کمتر در انها موج بروز خشم را بو جود می آورد ..آنان اغلب مبهوت ،غرقه در خود،  پریشان خیال و بی علاقه نسبت به آنچه در اطرافشان می گذرد نیستند ولی به نظر اینگونه می رسند …  این اشخاص از نظر هيجاني سرد هستند.
در برقراري ارتباط با ديگران مشكل دارند. گوشه گير ، خجالتي، خرافاتي و از نظر اجتماعي منزوي هستند.از نظر هيجاني سرد هستند. در برقراري ارتباط با ديگران مشكل دارند.

اختلالات اسکیزوتایپال
 ویژگی افراد مبتلا به اسکیزوتایپال : بیگانگی هایی در تفکر  و در دریافت آن در ارتباط دادن به آن و در رفتار افراد مبتلا مانند اسکیزوتایپال انزواطلب .
از لحاظ  هیجانی سطحی و از لحاظ اجتماعی بی مهارت هستند چیزهای که در محاوره می گویند اغلب نامفهوم است و منظور آنها را کسی متوجه نمی شود گسسته و پراکنده صحبت می کنند زیرا آنها یا لغات و عبارات غیر معمول بکار می برند. یا لغات معمولی را به طریقه ای غیر معمول مورد استفاده قرار می دهند .
همچنین اغلب اندیشه های خود را بطور نا آشکار بیان می کنند در بعضی مواقع هنگامی که استرسی وجود دارد افکار آنها رو به زوال گذاشته و ممکن است اندیشه هایی ابراز نمایند که به نظر هذیانی می رسند…..آنان معمولا نسبت به اطراف خود بد گمان خرافاتی و گوشه گیر هستند افراد اسکیزوتایپال بیشتر از حد متوسط در معرض خطر حمله ی اسکیزوفرنی در زندگی هستند.

وسواسي: افراد دارای این اختلال شخصیت كمال گرا، داراي عادت خشك  و مردد بوده و نيازهاي طبيعي خود را مهار مي كنند.این افراد به دلیل کمال گرایی افراطی از زندگی و امکانات خود لذت کافی نمی برند. وسواس شامل احساس ، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل رفتاری آگاهانه و عودکننده‌است .
ریشه بیماری وسواس اضطراب است و بیماری به دو شکل فکری و عملی بروز می‌کند. چنانچه بیمار در برابر انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر می‌شود. گاهی اوقات کودکان هم دچار وسواس می‌شوند که معمولاً نشانه‌های آن رفتارهای پرخاشگرانه، تکرار کلمات و یا لجبازی با اطرافیان است.[۳] فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی برای کاهش اضطراب خود که ناشی از فکر مزاحم، دست به انجام عملی می زند که اضطراب او را کاهش دهد که این خود می تواند به شدت اختلال کمک کند.
درمان رفتاری( behavioral therapy )، درمان شناختی رفتاری (cognitive behavioral therapy) و درمان دارویی(medications)از روشهای متداول در درمان این اختلال می باشد.  

نمايشي(هيستريك): این افراد وابسته، فاقد بلوغ فكري، زود رنج، عاطل و باطل و دائم خواستار تشويق و توجه ديگران بوده و با ظواهر يا رفتار خود با ديگران ارتباط برقرار مي كنند(جلب توجه مي كنند).
خودشيفته(نارسيستيك): این اشخاص داراي يك حس خودباوري بيش از حد بوده و شيفته قدرت هستند. نسبت به ديگران بي علاقه هستند. خواستار توجه ديگران بوده و احساس مي كنند كه سزاوار توجه ويژه هستند.این اختلال معمولا با اختلال شخصیت نمایشی همراه است.

دوري گزين(اجتنابي): ترس و واكنش بيش از معمول نسبت به رد شدن، اعتماد به نفس پايين، از نظر اجتماعي گوشه گير و وابسته هستند.
وابسته: غيرفعال، بيش از حد پذيراي نظرات ديگران، ناتوان در تصميم گيري و فاقد اطمينان هستند. بي تفاوت، مهاجم، سرسخت، بدخلق و قهركننده، ترسان از صاحب اختيار بودن و سهل انگار هستند. هميشه كارها را به تعويق انداخته، استدلالي بوده و به سختي از ديگران كمك پذيرفته يا عقايد خود را كنار مي گذارند.
ضداجتماعي: خودپسند، بي عاطفه، بي نظم و بي قاعده، تحريك پذير و بي پروا هستند. از تجارب، درس عبرت نمي گيرند و در تحصيل و كار ناموفق هستند.
اختلال شخصیت مرزی یا بردرلاین بينابيني: ویژگی مهم این افراد ،بی ثباتی در رفتار و خلق و اقدامهای مکرر خودکشی است. در حالات شدید اقدام به خودکشی یا آسیب زدن به خود و دیگران وجود دارد .این افراد بدخلق و عصبانی هستند و از جدا شدنهای واقعی یا خیالی شدیدا وحشت دارند و سخت برآشفته می شوند.معمولا سابقه بیماریهای شدید روانی را در فامیلهای نزدیک دارند.به دلیل تجربه هایی مثل توهم و هذیان (نه همیشه) این اختلال را مرزی نام نهادند یعنی در مرز یا نزدیکی سایکوز یا جنون قرار دارند. این اختلال در زنها بیشتر از مردها شیوع دارد.
تحريك پذير، داراي شخصيت ناپايدار و تغيير شخصيتي هستند. احساسات خود از جمله خشم، ترس و احساس گناه را نابجا بروز مي دهند. نمي توانند خود را كنترل كنند. مشكلات هويتي دارند. ممكن است اقدام به خودزني كنند(ايجاد جراحت يا سوزاندن قسمتي از بدن براي كاهش تنش خود) و گاهي دست به خودكشي مي زنند.  
عوامل افزايش دهنده خطر:
* سابقه سوء رفتار ديگران با فرد در كودكي
* سابقه خانوادگي اختلالات خلقي
عواقب مورد انتظار:
درمان براي برخي بيماران مؤثر بوده و يك تغيير تدريجي در شخصيت و رفتار به همراه دارد. براي ساير بيماران درمان نقش نگه دارنده داشته و در مورد برخي بيماران، نتيجه ي درمان نااميد كننده است.
عوارض احتمالي:
– مشكل در حفظ شغل و ارتباط با ديگران، اضطراب و افسردگي
– سوءمصرف داروها
– عدم پايبندي به درمان
– خودكشي ميزان شيوع اختلال شخصيت
شيوع در جمعيت کلي ميزان شيوع اختلال شخصيت در کل جمعيت حدود 4 تا 6 درصد برآورد شده است. اگر چه در بين انواع مختلف اختلالات شخصيتي، تفاوت هاي معني‌داري وجود دارد، براي مثال برآوردها براي اختلال پارانوئيد حدود(5/0 تا 5/2 درصد) است، در حالي که براي اختلال اجتنابي بين(1 تا 10 درصد) اعلام شده است.
شيوع در بين دو جنس در ميزان شيوع اختلال شخصيت بين دو جنس، تفاوت هاي معني‌دار ديده مي شود. براي نمونه طبق برآوردها، اختلال ضداجتماعي واختلال وسواسي- جبري در مردان بيشتر از زنان است. اختلال نمايشي و وابسته در زنان بيشتر از مردان(گاهي دو برابر مردان) است.

درمان :
درمان اين اختلالات مستلزم اعتماد متقابل بين درمانگر و بيمار است. تحقق اين امر ممكن است مشكل باشد، زيرا در اين اختلالات اغلب انگيزه دريافت درمان مربوط به اطرافيان بيمار است نه خود بيمار.
دو راه کار درماني وجود دارد:
1- درمان روان شناختي
* خانواده درماني و گروه درماني
* روش هاي تغيير رفتار با يادگيري مهارت هاي اجتماعي، تقويت رفتارهاي به جا، محدودكردن رفتارهاي نابجا، يادگيري بروز احساسات، تحليل شخصي از رفتار و مسؤوليت پذيري در مورد رفتارها.

2– دارو درماني درمان اختلال شخصیت
روان درمانی
روشی است که روانشناسان بالینی یا مشاور با استفاده از اقدامات «نیرو دارویی» اقدام به درمان اختلال می نماید و شامل انواع مختلفی است از قبیل «روانکاروی ، شناخت درمانی ، رفتار درمانی ، گروه درمانی ، آموزش مهارت های اجتماعی و… هدف از روان دمانی ، آموزش رفتارهای جدید همراه با اسجاد خودآگاهی و بینش در مراجع (دروان جو) نسبت به رفتار خود و اثر آن بر فرد و جامعه است. در درمان اختلال شخصیت اولویت با روان درمانی است.

درمان دارویی 
 در کنار روان درمانی مواقعی وجود دارد که لازم است از دارو نیز استفاده شود تا فرآیند درمان تسهیل شود. اما بطور کلی ؛ هيچ دارويي براي علاج يا درمان اختلالات شخصيتي وجود ندارد، ولي ممكن است داروهايي براي درمان بيماري هاي همراه با آن تجويز شوند، مثلاً: – داروهاي ضد افسردگي – داروهاي ضد اضطراب – داروهاي ضد روان پريشي  دارو درمانی زیر نظر روانپزشک اعمال می شود و میزان و تعداد مصرف را او تعیین می کند. داروهای مورد استفاده برای درمان این اختلال بطور غیر مستقیم اثر خود در اعمال می کنند. برخی از گروهها دارویی مورد استفاده عبارتند از: ضد اضطرابها ، ضد افسردگیها ، ضد جنونها.    

بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی بین دو گروه اختلالات Psychosis و Neurotic قرار می گیرند. نوروتیک در فارسی به روان نژندی (اختلال خفیف و طبیعی) ترجمه شده و سایکوتیک به روان پریشی(اختلال شدید). سایکوز به انواع جدی اختلالات روانی اطلاق می‌شود که در طول آن‌ها بیمار ممکن است دچار توهم و هذیان شود. يك روان آزرده  neurotic   كسي است كه قلعه هايي را در فضا مي سازد و يك روان پريش  psychotic  كسي است كه در چنين قلعه هايي زندگي مي كند .

“سایکوتیک” نوعی نابسامانی روانی است که فرد مبتلا با دنیای واقعی ارتباط برقرار نمی‌کند و درک صحیحی از واقعیات ندارد. اشخاص مبتلا به این اختلال دچار هذیان، عقاید نادرست درباره‌ی وقایع و توهم دیدن یا شنیدن چیزهایی که وجود خارجی ندارند می شود.  گوشه گیری، بدبینی، تهدید و رفتارهای عجیب یا ترس آور از علائم این اختلال است.

روان‌پریشی یا سایکوز (به انگلیسی: Psychosis)‏ به معنای وضعیت روانی غیرطبیعی است و اصطلاحی است که در روان‌پزشکی برای حالتی روانی‌ به کار می‌رود که اغلب به صورت «از دست دادن تماس با واقعیت» توصیف می‌شود.

واژه سایکوز از ترکیب دو کلمه یونانی “psyche” به معنای روان و “-osis” به معنای وضعیت غیرطبیعی تشکیل شده است. وبه معنی وضعیت روانی غیرطبیعی است که حالتهای مختلفی را دربر میگیرد ولی اصلیترین ویژگی آنها نوعی قطع ارتباط با واقعیت است.

روان پریشی نوعی نابسامانی روانی است که فرد مبتلا با دنیای واقعی ارتباط برقرار نمی کند و درک صحیحی از واقعیات ندارد، مثل بیمارانی که دچار توهم و جنون هستند. از شاخص ترین آنها می توان به اضطراب، وسواس، افسردگی، ترس های مرضی و هیستری اشاره کرد. بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی بین این ۲ گروه قرار می گیرند.

سایکوز به انواع جدی اختلالات روانی اطلاق می‌شود که در طول آن‌ها بیمار ممکن است دچار توهم و هذیان شود. گاه افراد سایکوتیک اختلال شخصیت نیز دارند. جنون يا سایکوز نوعی قطع ارتباط با واقعیت است، که بطور مشخص شامل هذیان (عقائد نادرست درباره وقایع یا اشخاص) و توهم (دیدن یا شنیدن چیزهایی که وجود خارجی ندارند) می باشد.

بيماري‌هاي روان پريشي درصد کمي از بيماري‌هاي پزشکي را شامل مي‌شوند و تنها پنج درصد بيماري‌هاي روانپزشکي در اين مقوله قرار دارند و در کل جمعيت شيوعي در حدود يک درصد دارند. شکایات منجر به مراجعه بیماران ممکن است حالات زیر را تجربه کنند :
▪ شنیدن صداها
▪ ترسها یا عقاید عجیب وغریب
▪ سردرگمی (Confusion)

خانواده ها ممکن است به دلیل تغییرات غیرقابل توجیه دررفتار جویای کمک شوند. چنین تغییراتی شامل رفتار عجیب یا رعب آور میشود(گوشه گیری،بدبینی، تهدید). دربالغین جوان ممکن است صرفا با تغییرات پایدار در عملکرد، رفتار یا شخصیت (همچون گوشه گیری ) تظاهر یابد و اصولا خبری از علایم سایکوتیک بارز نباشد.
ممکن است با کاتاتونیا یا برآشفتگی Agitation تظاهر یابد. در درمان این بیماران می توان هم رواندرمانی را اتخاذ کرد و هم استفاده از دارو را. بیماریهای نوروتیک تمام عملکرد شخصیت را دربرنمی گیرند و فرد می داند که رفتار یا افکارش بهنجار نیست. او معمولا اضطرابی دائمی دارد و اغلب حرکاتی کودکانه به نمایش می گذارد و نمی تواند با واقعیت جامعه خویش کنار بیاید، نمونه ی بیماریهای نوروتیک مثل وسواس، اضطراب، ترسهای مرضی(فوبیا)، هیستری و پارانویا است.

برجسته ترین تفاوت اختلال سایکوتیک و نوروتیک در درجه آگاهی فرد نسبت به حالت خود است. مثلا شخص نوروتیک توهم دارد و صحنه هایی را می بیند که با واقعیت جور نیست، خودش می داند که اینها پوچ و بی اساس است و باید به دنبال درمان باشد.  اما کسی که مبتلا به اختلالات سایکوتیک است تمام آنچه را که در توهم می بیند یا خیال می کند واقعی محسوب می کند و در خود نیازی به درمان نمی بیند. نمونه ی بارز اختلالات سایکوتیک اسکیزوفرنی و مانیک- دپرسیو است.

اختلالات سايكوتيك
اختلالات سایکوتیک بیماریهایی را شامل می شود که هذیان و توهم دارند و ممکن است برای جامعه خطر داشته باشد. در درمان این بیماران دارو حرف اول را می زند.

اختلالات سايكوتيك به ميزان زيادي سنجش واقعيت را مختل ميكنند. تشخيص هاي اختصاصي به ماهيت و مدت علايم و علت آن در هنگام تشخيص بستگي دارند.

به طور خلاصه، هفت اختلال در زير آورده شده اند.
1- اسكيزوفرني : اسكيزوفرني عملكردهاي اصلي بيمار مثلا” در مدرسه يا سركار يا در روابط بين فردي يا مراقبت از خود را مختل مي كند.براي تشخيص اين برنامه براي تشخيص اين بيماري بايد عملكرد بيمار در يك يا تعدادري از اين موارد براي مدت چشمگيري تا حد بسيار پايين تر از وضعيت قبلي افت كرده باشد.
همچنين بيمار بايد حداقل دو مورد از علائم زير را براي مدت يك ماه ،در بيشتر مواقع تجربه كرده باشد:

(الف):هذيان ،
(ب): توهم ،
(ج): تكلم آشفته ،
(د): رفتار شديدا” آشفته يا كاتاتونيك (رفتار هاي كاتاتونيك يافته هاي غير طبيعي رواني حركتي و شامل استوپور،بي حرفي،مقاومت منفي در برابر راهنمايي يا تلاش براي جابجا كردن بيمار،وضعيت هاي سفت يا عجيب،وفعاليت از روي هيجان و به طور واضح بي هدف،هستند.)
(ه): علايم منفي مثل عاطفه هموار،كم حرفي(كم بودن محتواي كلام) يا كم علاقگي(كمبود علاقه،انگيزه و توانايي تنظيم و پيگيري اهداف).نشانه هاي مداوم بيماري بايد حداقل به مدت 6 ماه باقي بماند. زيرگروههاي اين اختلال عبارت اند از: اسكيزوفرني پارانوييد،آشفته و كاتاتونيك.

2- اختلال شبيه به اسكيزوفرني : اين اختلال علايمي شبيه به علايم اسكيزوفرني دارد اما كمتر از 6ماه باقي ميمانند و اختلال عملكردي كه در اسكيزوفرني ديده ميشود الزاما” در اينجا وجود ندارد.
3- اختلال اسكيزوافكتيو : در اين اختلال ويژگي هاي اسكيزوفرني و يك اختلال خلقي اصلي به طور توام وجود دارد. اختلال خلقي (افسردگي،مانيا يا مختلط) در بيشتر مدت بيماري ديده ميشود و بايد براي مدتي با علايم اسكيزوفرني هم زمان باشد. در طي همين مدت بايد حداقل به مدت دو هفته هذيان يا توهم ،بدون بارز بودن علايم خلقي وجود داشته باشد.
4- اختلال هذياني : اي اختلال با هذيان باورنكردني در مورد موقعيتهاي واقعي زندگي مثل داشتن بيماري يا فريب خوردن توسط فردي كه عاشق شخص است ،مشخص ميشود. هذيان حداقل به مدت يك ماه باقي مانده است اما عملكرد بيمار زياد مختل نميشود و رفتار او به طور آشكار عجيب يا غريب نيست. علايم اسكيزوفرني به غير از توهم هاي بويايي و لمسي مرتبط با هذيان،در اين اختلال ديده نميشوند.

5- اختلال سايكوتيك كوتاه مدت: در اين اختلال حداقل يكي از علائم سايكوتيك بايد وجود داشته باشد:هذيان،توهم،تكلم آشفته مثل پرت شدن مكرر از موضوع يا نامربوط سخن گفتن يا رفتار شديدا” آشفته يا كاتاتونيك .اختلال حداقل يك روز و حداكثر تا يك ماه باقي ميماند و بيمار به سطح عملكرد قبلي خود باز ميگردد.
6- اختلال سايكوتيك ناشي از شرايط طبي عمومي : در طي بيماري هاي طبي ممكن است توهم يا هذيان بارزي تجربه شوند.براي مطرح كردن اين تشخيص،هذيان و توهم نبايد منحصر به دليريوم باشند.شرايط طبي بايد مستند و داراي رابطه علي با علايم باشند.
7- اختلال سايكوتيك ناشي از مصرف مواد: ممكن است در اثر مسموميت يا محروميت از موادي مثل الكل ،كوكائين با اپيوييدها هذيان يا توهم به طور بارز تجربه شوند. براي مطرح كردن اين تشخيص،هذيان و توهم نبايد منحصر به دليريوم باشند.شرايط طبي بايد مستند و داراي رابطه علي با علايم باشند.

 منبع : میگنا  با اندکی تغییر و ترکیب : .migna ir

هم افزایی علمی
هم اندیشی علمی و جمعیت آگاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *